کتاب ناتمام
معرفی کتاب ناتمام
کتاب ناتمام نوشته پیریانکا چوپرا جوناس است با ترجمه زهرا آرنواز در انتشارات کتاب کوله پشتی منتشر شده است. این کتاب داستان زندگی پریانکا چوپرا جوناس بازیگر مشهور هندی است.
درباره کتاب ناتمام
زندگی پیریانکای ۱۷ ساله زمانی تغییر میکند که از تحصیل در آمریکا به خانهشان برمیگردد. خانواده اتاقی را که به برادرش دادهاند و از او میگیرند و آن را به پیرانکا میدهند. در همین زمان برادرش به فکر یک دسیسه جالب میافتد. او پیشنهاد میکند فرم مجله را پر کنند و با عکسهای پیرانکا برای مجله بفرستند و او در مسابقه دختر شایسته هند شرکت کند. قبل از دسیسۀ مسابقات زیبایی، او قصد داشت مهندس هوانوردی شود. پزشکی، تحصیلات و نظم نظامی در ژن آنها بود؛ انتظار میرفت همۀ اعضای خانواده مدارج علمی را طی کنند. والدین او هردو در ارتش هند خدمت میکردند. پدرِ مادرش هم پزشک و مادرش دانشجوی پرستاری بود. اما همه چیز تغییر میکند. در کودکی هرگز رؤیای بازیگری، ملکهٔ زیبایی، یا مدل شدن در سر نداشت. هیچوقت تصور نکرد که روی صحنه بایستد. هیچکس به او نگفت: «قرار است معروف شوی.»
اما او تبدیل به ملکه زیبایی هند و بعد از آن جهان میشود و زندگیاش تغییر میکند. پریانکا چوپرا در سال ۱۹۸۲ به دنیا آمد. این کتاب داستان زندگی خودنویس پیرانکا چوپرا مدل و بازیگر مشهور هند است که در سالهای اخیر یکی از چهرههای موفق هالیوود بوده است.
خواندن کتاب ناتمام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به سینما و زندگینامه سینماگران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ناتمام
مادرم که از چهار خواهر و برادر دیگرش بزرگتر بود، تنها فرزندی بود که نوجوانیاش را در خانه و نزد پدربزرگ و مادربزرگم زندگی کرد، درحالیکه دیگر فرزندان برای زندگی کردن با عموها، داییها، خالهها یا عمهها خانه را ترک کرده بودند. در دهۀ هفتاد میلادی استان بهار دچار بیثباتیهای سیاسی شد؛ پس، ازنظرِ پدربزرگ و مادربزرگم - که هردو در سیاست استان نقش داشتند - ترک کردن خانه تصمیمی درست و به صلاح فرزندانشان بود. البته در خانوادۀ ما و بهطورکلی در هند، زندگی کردن با بستگان دور و نزدیک برای داشتن شرایط کاری، تحصیلی و زندگی بهتر بسیار رایج است. خیلی از بچههای فامیل مدت طولانی با من و خانوادهام زندگی کردهاند؛ همانطور که من در کودکی با مادربزرگ و پدربزرگم، و برای تحصیل در دبیرستانهای ایالت متحدۀ آمریکا با دایی و خالهام زندگی کردهام. میدانم شاید درک این مسئله برای خیلیها سخت باشد اما بخشی از فرهنگ ماست. بزرگ کردن و حمایت از فرزند دیگران مانند فرزند خود، بخش جدانشدنی شخصیت مردم هندوستان است. به این اتفاق به چشم یک مسئولیت یا وظیفه نگاه میکنیم. البته این نکته را هم اضافه کنم که هندوستان تنها کشوری نیست که چنین چهارچوب فکری دارد. کشورهای زیادی در دنیا هستند که برای مردمش حفظ رکن خانواده از اهمیت بالایی برخوردار است.
مادر نوجوانم، از نبودِ خواهر و برادرهایش و آرامش بهوجودآمده استفاده کرد و با تمرکز بالا به درس خواندن و تحصیل پرداخت. والدینش با او مانند یک شخص بالغ و نه یک نوجوان رفتار میکردند - روش تربیتی که بعدها مادرم هم نسبت به ما پیش گرفت - بنابراین شخصیتی مستقل داشت. با یک جیپ روباز، فارغ از محدودیتها و کاملاً آزاد درحالیکه به آهنگِ موردعلاقهاش گوش میداد، تا دبیرستان رانندگی میکرد.
مادرم همیشه الهامبخش و الگوی من بوده است: از یک شهر کوچک که انتظار میرفت همانجا طبابت کند بیرون آمد تا مسیر خودش را دنبال کند و درنهایت مدارج عالی پزشکی را طی کرد، و در ارتش به درجۀ کاپیتان رسید و به نُه زبان زندۀ دنیا مسلط شد. او کسی است که به من آموخت هر آنچه میخواهم، میتوانم بهدست بیاورم. او کسی است که ثابت کرد موفقیت و موفق شدن دستیافتنی است. همیشه از او الهام گرفتهام و خواستهام که مانند او باشم.
***
مادرم هم بعد از ازدواج به ارتش ملحق شد و بدینترتیب در خانوادۀ ما دو پزشک نظامی وجود داشت. زمانیکه مرا باردار بود به بریلی۱۴ اعزام شدند، اما مادر برای زایمانش به خانۀ پدری رفت و من در جمشیدپور، جارخاند به دنیا آمدم. سالهای اول زندگیام بیشتر در کنار والدین مادرم سپری شد؛ چراکه مادر و پدرم دورۀ طرح یا همان فارغالتحصیلیشان را در پونه میگذراندند. خواهر کوچکتر مادرم، کیران ماسی، هم در بزرگ کردن من نقش مهمی داشت. مادربزرگ هرروز صبح تصاویری از والدینم به من نشان میداد و بعد روی پاهای پدربزرگم مینشستم. او چای مینوشید و من مشغول یادگیری الفبا میشدم. پدربزرگ هرروز به درخت آشوکا در حیاط و کندوی زنبور عسل داخل آن اشاره میکرد و میگفت که اگر بیرون را نگاه کنم پدر و مادرم را میبینم که همیشه کنار من هستند. نام پدرم آشوکا و معنای اسم مادرم عسل بود. تقریباً هر آخر هفته و در طول تعطیلات مدرسه و تعطیلات تابستان والدینم را میدیدم. همیشه در جمع خانواده و غرق عشق و محبت بودم.
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
نظرات کاربران
خواندن زندگینامه سلبریتی ها مخصوصا وقتی توسط خودشون نوشته شده باشه ممکنه تا حدی کسل کننده به نظر برسه. چون قطعا در پررنگ نشون دادن دستاوردهاشون تا حدی اغراق وجود داره. برداشتم از شخصیت پریانکا بعد از خوندن این کتاب
خب من شخصا طرفدار شدید بالیوودم این کتاب در سایت امازون ب شدت فروش داشته ، شخصیت پریانکا خیلی جذابه و حاضر جوابی و استقلال و همچنین موفقیتش در همه عرصه ها منو محذوب خودش کرده ، اولین صفحات کتابهای
اگر دوست دارید همت بالا و اراده اتون رو تقویت کنید و برای رسیدن به اهدافتون ناامید نشید، حتما بخونید!
کتاب ترجمه خیلی روانی داره طوری که از خوندنش خسته نمیشین. با داستانهایی از خاطرات بچگی پریانکا شروع میشه و تا ازدواجش با نیک جوناس ادامه داره. ماجراهای دختر شایسته شدنش و پشت پرده دنیای بالیوود هم جالب بودن. در خصوص