دانلود و خرید کتاب یادگار زریران قطب‌الدین صادقی
تصویر جلد کتاب یادگار زریران

کتاب یادگار زریران

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یادگار زریران

کتاب یادگار زریران نوشته قطب‌الدین صادقی است. این نمایشنامه جذاب را انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر کرده است.

درباره کتاب یادگار زریران

متن اصلی یادگار زریران یا ایاتکار زریران، رساله حماسی و مذهبی کوتاهی است در اصل به زبان پارتی سروده شده است.  اما به صورت کنونیِ آن به خط و زبان پهلوی باقی مانده است. داستان این کتاب به ایران باستان برمی‌گردد، پس از اینکه گشتاسپ و خاندان او به آیین مزداپرستی (زرتشتی)، ارجاسپ شاه خیون‌ها در نامه‌ای که به گشتاسپ می‌نویسد از او می‌خواهد که از این دین نو برگردد یا آماده جنگ شود. چون گشتاسپ در دادن پاسخ به ارجاسپ دودلی نشان می‌دهد، زریر برادر او، پاسخ نامه را تندی می‌دهد و با ارجاسب قرار جنگ می‌گذارد و سالاری سپاه ایران را بدست می‌گیرد. جنگی در می‌گیرد و این متن روایت این جنگ است. کتابی که در دست دارید نمایشنامه‌ای براساس این متن باستانی است. 

خواندن کتاب یادگار زریران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب یادگار زریران

[ فریادی بلند. درنگی بزرگ]

این رویداد بدان گاه بود که همه چیز تباه، همه جا تباهی، و همه کس تبهکار بود. هر جا از کین و گناه و دشمنی و جور، گیتی گرانبار، زمین بی‌بر، مردمان گستاخ، آتش‌ها خاموش، روان‌ها دژم، پیمان‌ها گسسته، آزوران چیره، دانایان ناکارا، و جهان پر از مرگ بود. پس آن گاه زمان هستی یزدان فرا رسید و نیستی دیوان. پس کی گشتاسب ، بزرگ ایرانشهر با پسران، برادران، شهزادگان و همرهان، بانور و گیاه و آب و آتش، این آیین پاک از هورمزد پذیرفت تا جهان به راد و راستی و داد آورد و روشنائی بخشد جان‌ها را که سراسر دردمند و پر از تیرگی بود. پس هر جا انجمن شادی و سرور شد و خواسته و نیکی. پس هرجا انجمن مردان نیک نام شد و آزاد و آزادوار. و هر جا انجمن زنان به آئین شد و به پیمان و آزاده. و هر جا انجمن برنایان شد خرم و هشیار. و هر جا انجمن نوباوگان پر کنش شد به خانه یا به آتشخانهٔ مهر. آنگاه ارجاسب، پادشاه خیونان ریگزارنشین را خبر آمد که کی گشتاسب با همرهان خویش این آیین پاک از هورمزد پذیرفت. این آگهی دشوار بود و بزرگ ریگزار نشینان را سخت تلخ و گران آمد.

او، ارجاسب، آن بزرگِ سیه دلِ سیه چادر، بی درنگ دو خونین‌چشم خشم درمشت: «بیدرفش جادو» و «نامخواست هزاران» با دو بیور سپاه گزیده به ایرانشهر فرستاد تا پیغام او گزارند به درشتی و تندی.

و من، منِ بستور ، فرزند زریر دلاور که نو باوه‌ای شاد و بابهان خویشم، با دیدن آن تنگ چشمان دست از گوی و چوگان و نوباوگانِ چوگان‌باز کشم و با چوگان کوته‌ام در دست، بر در سراپردهٔ شاهی می‌ایستم و می‌نگرم ناباور و بیزار. و می‌بینم این جاماسب داناست، سالار دانایان، که اندر می‌شود تا کی گشتاسب را گوید:

جاماسب از سوی ارجاسب پادشاه خیونان ریگزار نشین، دو فرستاده آمده است که در شهر خیونان از ایشان برتر و نژاده‌تر نیست. یکی بیدرفش جادوست و دیگری نامخواست هزاران، با دو بیور سپاه گزیده. آنان نامه به دست دارند و گویند ما را پیش کی گشتاسب هلید، ای بزرگ!

گشتاسب پیش آیند.

بستور دو فرستاده اندر می‌شوند چون دو گراز بیابانی، تا کرنش کنند

و نامه دهند باز هر خندی که بر لبان دارند.


aylin
۱۴۰۱/۰۹/۲۶

من نسخه چاپی این کتاب رو خوندم یک نمایشنامه هست که نمیدونم بر اساس داستان اصلی یادگار زریران نوشته شده یا نه اما جالب بود،من دوست داشتم جملات زیبا و سنگینی داشت و داستانش هم جالب بود

Amirabbas
۱۴۰۳/۰۷/۲۹

نمایشنانهٔ بسیار خوبی است. گویی برای آماده کردن در طاقچه متن را یک داستان تشخیص داده‌اند. شخصیت‌ها، جملات مربوط به صحنه و دیالوگ‌ها از هم متمایز نشده‌اند و این امر‌ خواندن را سخت می‌کند.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۲۰,۵۰۰
تومان