کتاب عروسی داریم و عروسی
معرفی کتاب عروسی داریم و عروسی
کتاب عروسی داریم و عروسی نوشتهٔ قطب الدین صادقی است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی چهار نمایشنامهٔ ایرانی.
درباره کتاب عروسی داریم و عروسی
کتاب عروسی داریم و عروسی دربردارندهٔ چهار نمایشنامهٔ ایرانی با سبکهای مختلف است. هر یک از این نمایشنامهها برگرفته از حوادث دوران مختلف تاریخ و فرهنگ ایران است؛ بهگونهای که میتوان آنها را ترکیبی از اسطوره، حماسه، تاریخ و وقایع دوران معاصر دانست. هر چند این چهار نمایشنامه تفاوتهایی ظاهری در برههٔ زمانی و رویداد دارند، همهٔ آنها در یک امر مشترک هستند و آن هولناکبودن سرنوشت، تنهایی و مرگ انسانهای بزرگ است. عنوان نمایشنامههای حاضر در این کتاب، «عروسی داریم و عروسی»، «تازیانهٔ بهرام»، «آخرین رؤیای رستم» و «مروارید» است.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب عروسی داریم و عروسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
درباره قطب الدین صادقی
قطب الدین صادقی زادهٔ ۳ اردیبهشت ۱۳۳۱ در سنندج است. او فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس، مترجم، کارگردان تئاتر، بازیگر سینما و تلویزیون است. صادقی در سال ۱۳۵۴ مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ هنرهای نمایشی از دانشکدهٔ هنرهای زیبا در دانشگاه تهران دریافت کرد؛ سپس دورهٔ کارشناسیارشد (سال ۱۳۵۷) و دکترا در زمینهٔ مطالعات هنرهای نمایشی (سال ۱۳۶۴) خود را در دانشگاه سوربن فرانسه به پایان رساند. پس از پایان تحصیلات در کنار تدریس در دانشگاههای مختلف، به فعالیتهای هنری و ادبی و نگارش نمایشنامه و اجرای تئاتر پرداخت. او در دانشگاههایی همچون دانشگاه تهران، دانشگاه هنر نیاوران (فرهنگسرا)، دانشگاه میراث فرهنگی، دانشگاه هنر سورهٔ تهران، دانشگاه شهید بهشتی و دانشکدهٔ صداوسیما به تدریس پرداخته است. صادقی بیش از ۶۰ مقالهٔ پژوهشی از سال ۱۳۶۰ نگاشته است. از جمله پژوهشهای او میتوان به «مدخلی بر نمایش آیینی»، «تئاتر مقاومت و نسبت آن به تئاتر سیاسی»، «چگونه آثار ادبی کهن را نمایشی کنیم؟»، «ساختمان تماشاخانه و بحران آن در تئاتر معاصر»، «دیالوگ در تعزیه از دیدگاه درامشناسی»، «ارزش موسیقی و عملکرد آن در نمایش»، «اقتصاد تئاتر ایران» و «فرمالیسم در تئاتر» اشاره کرد. او مؤلف و مترجم آثار زیادی در حوزهٔ نمایش و داستان است. «یادگار زریران»، «بیان بدنی بازیگر»، «سی مرغ، سیمرغ»، «هراس» و «عروسی داریم و عروسی» از جمله آثار تألیفی این نویسندهٔ معاصر هستند.
بخشی از کتاب عروسی داریم و عروسی
«ها! تویی دژکوب رویینه؟ بس نبود یک بار جان و نامتو گرفتم؟ دریغ از اون نام و کردار و چهره و پیکر! نمیترسی با گرزم واژگونه بشی؟ نمیترسی دوباره نگونسارت کنم؟ برو! گفتم گردنتو میشکنم و خوب میدونی که میتونم تو رو تنی بیسر و سری بیچشم کنم! هنوز نمیدونی با کی در افتادی رخشکش کوردل! جاهطلب کورچشم! چرا چهل تیر تو تن رخشم نشوندی؟ پس بگیر ضربهٔ گرزی که ضامن آیین و آزادی و دودمان منه، نام منه!
بر سر شبح با جنگافزارش چون گرزی گران ضربهای مرگبار میکوبد. با پنهان شدن او رستم بیدرنگ به جایی و کسی دیگر هجوم میبرد.
شناختم! شناختمت! تو ژنده رزمی! و خواهان مرگی هولناک اما پرافتخار به دست رستم! اومدی تا سر و ترک و کتف و دستهاتو در هم بشکنیم با تیغ. اومدی دوباره مغزتو از بینیت بریزم رو خاک! همینو میخوای؟ پس بگیر نادان! همیشه این تویی که سوگ سهرابو تموم میکنی! بگیر ابله! بمیر!
شبح را به خاک میاندازد. به سمتی دیگر حمله میبرد.
ها! ها! چه خندهدار! تو سرخهای! برو سرخه! برو حوالهٔ مرگتو یه جای دیگه بگیر! برو جای تو هیچوقت اینجا نبوده و نیست. تو کوچکتر از اونی تیغم تن تو رو لمس کنه! تو رو نمیزنم من! باید به گور ببری این آرزو رو! برو! نمیری؟ دست نمیکشی؟ باشه. پس بگیر! ای سگ! ای رویینتن! (او را میزند و به جانبی دیگر روی میآورد. حیرت میکند.) تو دیگه کی هستی؟ ها! زواره! تو زوارهای! تو چرا بین اینهایی؟ اومدی اینجا چه کنی؟ چی بشه؟ تو که تا دیروز زنده بودی و دوش به دوشم راه میرفتی و یار و یاورم بودی! تو چرا اومدی به این صحرای خون و آشوب برادر نکنه تو هم در پی مرگی؟! نه! برگرد! برو! برو! چرا نمیری؟ میگم برو! نایست! زیر و زبرم نکن مرد برو دیگه! برو! بسه! میگم برو زواره! برو مرد! برو! برو! برو!»
حجم
۲۱۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۲۱۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه