کتاب ماه را نشانه بگیر
معرفی کتاب ماه را نشانه بگیر
کتاب ماه را نشانه بگیر نوشتۀ ژیلا تقیزاده است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است. نویسنده در این کتاب از سویی تلاش داشته در ساختار زیستی و فکری مدرن و امروزی جامعه نویسنده، داستان خود را روایت کند و از سوی دیگر نویسنده تلاشی ستودنی برای بازنمایی ساختار زیستی اقوام لر ایرانی به خرج داده و باورها و فلسفه فکری و زیستی این قوم و تحول اجتماعی در آن را که ناشی همپوشانی زیستی با مردمان و باورهای دیگری است را در داستان به نمایش بکشد.
درباره کتاب ماه را نشانه بگیر
اقوام و قومیتهای ایرانی همواره یکی از بزرگترین بسترهای نگاهداری و روایت داستانها، افسانهها و قصههای کهن به شمار میرفته است. این داستانها و افسانهها گاه چنان در تاروپود زندگی مردمان و اقوام مختلف ایرانی تنیده میشود که زیست و حیات شخصی آنها نیز دستکمی از آن افسانهها ندارد، گویی داستانی عاشقانه و کهن خود را در دل زندگی مردمان سرزمینی که به آن باور و ایمان قلبی پیدا کردهاند، حلول داده و خود را حیاتی دوباره بخشیده است.
داستان کتاب در خصوص یک ازدواج روستایی است که در نوع خود امری غیر رایج در منطقه رخداد آن بوده است و تا پیش از آن شکل نگرفته است؛ اما به دنبال آن مشکلات و مصائب زندگی بهویژه بروز و ظهور شایعهها و اظهارنظرهای عجیب، یک خانواده را ناچار به کوچ از تبار و سرزمین خود میکند و این آغاز داستانی است که دنباله آن در دنیای مدرن و سالها بعد پیگیری میشود. داستانی زندگی دختر جوانی که شوهر خود را به سودایی که نمیداند چیست، ازدسترفته میبیند.
خواندن کتاب ماه را نشانه بگیر را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به داستانهای ایرانی درمورد اقوام و قومیتها میتوانند این کتاب را مطالعه کنند.
درباره ژیلا تقیزاده
ژیلا تقیزاده در ۲ شهریور ۱۳۳۸ در تهران زاده شد. تقیزاده در سال ۱۳۶۷ در رشته کارشناسی گرافیک از دانشگاه الزهرا فارغالتحصیل شد. او از سال ۱۳۶۴ نمایشگاههای نقاشی گوناگونی به صورت انفرادی و گروهی در گالریهای مختلف برگزار کردهاست. ژیلا تقیزاده از سال ۱۳۸۴ همکاری خود را با رادیوی برونمرزی صدای آشنا، رادیو فرهنگ، رادیو جوان، رادیو نمایش و رادیو سلامت در زمینه نمایشنامهنویسی رادیویی آغاز کرد. از دیگر فعالیتهای او طراحی و اجرای پوسترهای تئاتر، تصویرگری کتابها و نشریات گوناگون، طراحی صحنه و لباس و عروسک در نمایشها و تئاترهای مختلف بودهاست که جوایز مختلفی را نصیب او کردهاست. او ۲۱ سال درگیر بیماری سرطان بود و سرانجام صبح شنبه، ۲ فروردین ۱۳۹۹ درگذشت.
بخشهایی از کتاب ماه را نشانه بگیر
کمتر از یک ساعت بعد، هدی و مادت داشتند به نتایج جالبی میرسیدند و یادداشتهایی بر میداشتند. ماهدخت هم تمرینهای گرامر شاگردانش را کنار گذاشت و در تلگرام پیام داد که نیایند و درس را با فایل صوتی میگذارد توی گروه. هنوز آشفتۀ آلبوم دیدن چند روز پیش بود. چند شب پشتسرهم بود که مادت را در آن پتوی دستباف صورتی به یاد میآورد که از سرما سرخ شده بود و هنوز سه ماهش هم نبود.
تازگیها ماهدخت تلاش میکرد درد پهلویش را از مادت پنهان کند. پا به سن بود و او تنها فرزندش. میدانست دیگر وقتش است، یکسری مدارک و اطلاعات و دار و ندارش را در پاکتی دربسته بگذارد دم دست او که به وقتش گیج نشود و کارها برایش سرراست باشند.
حالا که مادت و دوستش هدی در اتاق مشغول برنامهریزی یک کار جدید بودند، ماهدخت در تاریکروشنای غروب نشسته بود روی مبل بزرگش، جلوی تلویزیون خاموش. صدای رفتوآمد ماشینها و گفتگوی یکی دو نفر همسایه کمکم برایش دور شدند. صدای گریۀ مادت نوزاد، پیچید توی گوشش؛ بلندتر شد. دستها و گونههای کوچکش، سرخ و سرمازده بودند. لباس و پتوی بافتنی صورتیاش جمع شده بود و با چشمهای بسته توی هوا، دنبال شیر مادر میگشت. ماهدخت جوان، دستوپایش قفل شده بودند و خیره مانده بود به او. نمیدانست در آن لحظه چه کند. تمام این سالها این تصویر رهایش نکرده بود. باز و بستهشدن در اتاق، او را تکانی داد.
«من و هدی اومدیم دنبال خوراکی»
حجم
۱۰۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
حجم
۱۰۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه