کتاب ذهنیت سالم
معرفی کتاب ذهنیت سالم
کتاب ذهنیت سالم نوشته کارول دوک است و با ترجمه فهیمه صدیق عابدینی در نشر ترنگ منتشر شده است. این اثر رویکردی نو در روانکاوی انگیزشی است.
درباره کتاب ذهنیت سالم
دکتر کارل اس دوک، یکی از برجستهترین محققان جهان در زمینۀ شخصیت، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی رشد است. کار نویسنده بخشی از یک سنت روانشناسیاست که نشان میدهد باورهای ما چقدر قدرتمند است. در این کتاب خواهید آموخت که چگونه باوری ساده در مورد خودتان، باوری که در تحقیقاتمان آن را کشف کردیم، بخش زیادی از زندگی شما را هدایت میکند.
هر فصل پر از داستانهاییاست که از تیتر خبرها برگرفته شده یا براساس زندگی و تجربههای نویسنده است، بنابراین میتوانید طرز فکر نویسنده را بهصورت عملی ببینید (در بیشتر موارد، نام و اطلاعات شخصی افراد را برای حفظ حریم خصوصی تغییر داده است، در برخی موارد، چند فرد در قالب یک فرد ارائه شدهاند تا نتایج روشنتری را شاهد باشید) در پایان هر فصل و در کل فصل آخر، راههای استفاده از درسها را نشانتان میدهد. این کتاب نتیجه سالها تلاش پژوهش نویسنده است که به خوانندگان کمک میکند راه موفقیت را پیدا کنند.
خواندن کتاب ذهنیت سالم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که در زندگی بهدنبال موفقیت هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ذهنیت سالم
زمانیکه هنوز محقق تازهکاری بودم، اتفاقی زندگیام را از این رو به آن رو کرد. با تمام وجود میخواستم بفهمم انسانها چگونه بر شکست غلبه میکنند، در نتیجه تصمیم گرفتم رفتار دانشآموزان را حین حلکردن مسئلههای دشوار مطالعه کنم. بنابراین بچهها را یکییکی به اتاقی در مدرسهشان بردم، فضای راحت و بدون استرسی برایشان فراهم کردم و بعد یک سری پازل به آنها دادم تا حل کنند. اولین پازلها نسبتاً آسان بودند اما بعدیها سختتر میشدند. همان طور که دانشآموزان غر میزدند، عرق میریختند و بهشدت تلاش میکردند، راهکارها و افکار و احساسات آنها را مشاهده و مورد بررسی قرار دادم. انتظار داشتم که تفاوتهایی را در چگونگی حل مسئله شاهد باشم، اما چیزی دیدم که اصلاً انتظار آن را نداشتم. پسر دهسالهای در مواجهه با پازلهای سخت، صندلیاش را جلو کشید، دستهایش را به هم مالید، لبهایش را روی هم فشار داد و فریاد زد: «من عاشق چالشم!» یکی دیگر در حالی که حسابی مشغول حل پازلبود، با خوشحالی سرش را بلند کرد و مقتدرانه گفت: «راستش، امیدوار بودم که یه چیز بهدردبخور و آموزنده باشه!»
شگفتزده شدم؛ چه بلایی سر این بچهها آمده بود؟ همیشه فکر میکردم که آدم یا میتواند بر شکست غلبه کند یا نمیتواند. هرگز فکر نمیکردم کسی شکست را دوست داشته باشد. آیا آنها از فضا آمده بودند یا چیزی میدانستند که من از آن آگاه نبودم؟
همۀ انسانها یک الگو دارند، الگویی که در لحظههای بحرانی و سرنوشتساز زندگی راه را بهشان نشان داده است. این بچهها الگوی من بودند. واضح بود که آنها چیزی میدانستند که من از آن بیخبر بودم، مصمم شدم از آن سر در بیاورم؛ میخواستم بفهمم آن چه طرز فکری است که میتواند شکست را به یک موهبت تبدیل کند. آنها چه میدانستند؟
آنها میدانستند که تلاش میتواند ویژگیهای انسانی مثلاً تواناییهای ذهنی را پرورش دهد و این چیزی بود که آنها انجام میدادند؛ یعنی باهوشتر میشدند. آنها نهتنها با شکست دلسرد نمیشدند، بلکه حتی فکر نمیکردند که در حال شکستخوردن هستند. در عوض، فکر میکردند که در حال یادگیری هستند.
حجم
۳۱۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
حجم
۳۱۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
نظرات کاربران
خیلی خوب و مفید بود