دانلود و خرید کتاب اقامت ابدی ساناز زمانی
تصویر جلد کتاب اقامت ابدی

کتاب اقامت ابدی

معرفی کتاب اقامت ابدی

کتاب الکترونیکی «اقامت ابدی» نوشتهٔ ساناز زمانی در گروه انتشاراتی ققنوس چاپ شده است. اقامت ابدی رمانی پلیسی است که در ۶ فصل نوشته شده و نگارش آن فروردین ۹۶ به پایان رسیده است. محمد ریاحی، پلیسی غمگین و اخلاق‌گراست که اصرارش در پیگیری پرونده و رسیدن به حقیقت نزد همکاران و اطرافیانش مشهور است. ساناز زمانی قصد دارد در کتاب‌های بعدی خود داستان‌های دیگری از این شخصیت را روایت کند.

درباره کتاب اقامت ابدی

«اقامت ابدی» از آن‌گونه رمان‌های پلیسی است که مأموران قانون در آن‌ها نقش اصلی و پیش‌برنده داستان را به عهده دارند. در داستان این رمان، شخصیت اصلی، محمد ریاحی سرگرد نیروی انتظامی است. او با به عهده داشتن نقش پدر خانواده، با پرونده‌ یک قتل روبه‌رو می‌شود. سرگرد ریاحی مسئول حل پرونده قتل دو مرد میانسال است که جسدشان در جاده منتهی به فرودگاه پیدا شده است. یکی از آن ها مسافری در آستانه مهاجرت همیشگی از کشور است و دیگری راننده او و نیز شواهدی از حضور یک زن وجود دارد. سرگرد «محمد ریاحی» مأمور حل پرونده این قتل‌های پیچیده می‌شود. او برای حل این پرونده پا درمسیر پر پیچ و خمی می گذارد. او که با مشکلات فراوانی در زندگی شخصی اش روبه روست برای حل این پرونده بیشتر از وظیفه و فراتر از توانش تلاش می کند.

کتاب اقامت ابدی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های پلیسی و جنایی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب اقامت ابدی

هنوز شب بود که روزِ سرگرد ریاحی آغاز شد. خواب‌آلود به شرح کوتاه همکارش از کلیات صحنهٔ جرم گوش داد و همزمان با دهن‌درّه‌ای که اشک از چشمانش راه انداخت آدرس محل وقوع قتل را روی کاغذ کوچک فسفریِ چسبدار روی میز آشپزخانه یادداشت کرد. آن کاغذها برای ردوبدل کردن پیام با پسرش میثاق استفاده می‌شد که در یک خانه ولی دور از هم زندگی می‌کردند. نشانی فقط چند کلمه اما در واقعیت مسیری طولانی بود. سفری به بیرون از شهر تا میانه‌های جادهٔ منتهی به فرودگاه امام خمینی پیش رو داشت. لامپ آشپزخانه که روشن شد یاد ترانه دختر جوانی افتاد که به او نرم‌افزارهای پرکاربرد کامپیوتر را آموزش می‌داد. فکر کرد اگر او را در زندگی کنار خودش داشت چقدر حال‌وروزش فرق می‌کرد. مثلاً اگر آن لحظه او درِ یخچال را باز می‌کرد و ظرف کره و پنیر را بیرون می‌آورد و می‌گفت: «چه بدموقع احضار شدی.» خوشبختی جلوه‌ای به همین سادگی داشت. ریاحی ظرف کره و پنیر را بی‌هیچ میلی به خوردن روی میز گذاشت. معده‌اش خالی بود و می‌دانست باید با این واقعیت کنار بیاید که دیگر خوردن و نوشیدن کاری به دستور معده و پاسخی به پیغام گرسنگی از مغزش نیست. زخم‌های معده و اثنی‌عشرْ زمان غذا خوردن و چه غذایی خوردن را به دردسرهای دایم زندگی‌اش تبدیل کرده بودند. از این‌که ناگهان بسیاری از خوراکی‌های پیش‌پاافتاده و معمول برایش به زهر تبدیل شده بود و مجبور بود نظم دست‌وپاگیری را در برنامهٔ خوردوخوراکش رعایت کند سخت دلخور بود. پس از سال‌ها بی‌اعتنایی به قوانین سلامتی و دستورهای پزشک، حالا دیگر داروها افاقه نمی‌کرد و خونریزی و دردِ خارج از تحمل وادارش کرده بود دست از بی‌مبالاتی بردارد. از نان‌های ماشینی ماندهٔ چند شب قبل تکهٔ بزرگی برید و جلو رویش پهن کرد. فکر کرد چه حال خوبی پیدا می‌کرد اگر با مهربانی به ترانه می‌گفت به رختخواب گرم و نرمش برگردد و خودش را از لذت خواب صبح محروم نکند. هر بار که با زن‌های غریبه و آشنا ظریف و ملایم رفتار می‌کرد از یادآوری رفتار زمختش با همسر مرحومش شرمگین می‌شد. اما خودش را هم قربانی ازدواج زودهنگام اجباری و زندگی بی‌هیجان با زنی سردمزاج می‌دانست که بخش زیادی از عمر کوتاهش را درگیر بیماری‌ای لاعلاج بود. لباس‌پوشیده، جلو آینهٔ جاکفشی ایستاد و فهمید از آن لحظه به بعد دیگر کارآگاه میانسالی است که باید در دل شب بالای سر دو جنازه برود. از زندگی عادی‌اش یک لقمه نان و پنیر در دستش بود که از خانه بیرون زد.

Dream
۱۴۰۱/۱۰/۳۰

از وسطهای کتاب تماما میشه حدس زد چی میشه اما چرا نصفه نیمه اگر ادامه دار هست کاش توی کتاب بهش اشاره میشد

elsa
۱۴۰۱/۰۳/۲۱

کتاب قشنگی هست

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۵ صفحه

حجم

۱۷۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۵ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان