دانلود و خرید کتاب میوه درخت سرمستی اینگرید روخاس کونترراس ترجمه سحر قدیمی
تصویر جلد کتاب میوه درخت سرمستی

کتاب میوه درخت سرمستی

معرفی کتاب میوه درخت سرمستی

کتاب میوه درخت سرمستی نوشته اینگرید روخاس کونترراس است و با ترجمه سحر قدیمی در گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است. این کتاب مدال نقره جایزه کتاب کالیفرنیا را گرفته است.

درباره کتاب میوه درخت سرمستی 

این کتاب نگاهی به کودکی و تاثیر جنگ و ناامنی بر کودکان است. داستان کتاب میوه درخت سرمستی در فاصله سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ اتفاق می‌افتد دقیقا زمانی که در میان چنددستگی و جنگ‌های چریکی  سایه ترس پابلو اسکوبار سایه  در کشور کلمبیا گسترده شده است. 

داستان دو راوی دارد و در هر بخش خواننده با یک راوی همراه می‌شود و داستان را می‌خواند. در ابتدای داستان ما دخترکی ۷ ساله به نام چولا و خواهر بزرگترش، کاساندرا همراه می‌شویم. دو دختر در امنیت کامل  پشت دروازه‌های محله‌شان در بوگوتا، زندگی شاد و ثروتمند و آرامی دارند. انها حتی نمی‌دانند در دنیای حقیقی، کمی آن طرف تر بحران آدم‌ربایی، خشونت، بمب‌گذاری و قتل تمام شهر را تیره کرده است و بسیاری از مردم با ترس از مرگ روزهایشان را می گذرانند. 

تا اینکه مادر خانواده یک دختر تازه را به خانه می‌آورد. خدمتکار جدید پترونا از حلبی‌آبادهای شهر استخدام می‌شود، چولا با گذشت زمان کمی، کنجکاو می‌شود. او نمی‌تواند از رفتارهای متفاوت و عجیب خدمتکار جوان سردرآورد. آرام و کم‌حرف بودن پترونا فراتر از خجالت است. او بار سنگینی را به دوش می‌کشد. این دختربچه زیر بار سنگین تامین هزینه‌های خانواده پرجمعیتش خم شده است و او دقیقا در همین زمان درگیر هیجان پرشور اولین عشق دوران زندگی‌اش است که اوضاع را برایش سخت‌تر کرده است.

خانواده هر دو دختر تلاش می‌کنند در برابر بالا گرفتن درگیری‌ها در کلمبیا مقاومت کنند و بایستند، پترونا و چولا درگیر پنهان‌کاری و دروغ می‌شوند. آنها باید بین فداکاری و خیانت انتخاب کنند. نویسنده با زبانی جذاب از انتخاب‌های زنان در زمان روبه‌رو شدن با خشونت می‌گوید و از صمیمیت‌هایی که اجبار اجتماعی آن‌ها را می‌سازد. 

خواندن کتاب میوه درخت سرمستی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب میوه درخت سرمستی

دختره پترونا وقتی به خانه‌مان آمد که من هفت‌ساله بودم و خواهرم کاساندرا نه‌ساله. پترونای سیزده‌ساله فقط تا سوم دبستان درس خوانده بود. با چمدان قهوه‌ای پاره‌پوره در دست و پیراهن زردرنگی بر تن که تا مچ پاهایش می‌رسید، جلو در حیاط خانه سه‌طبقه‌مان ایستاد. موهایش کوتاه بود و دهانش باز مانده بود.

باغچه مثل شکاف عمیقی بینمان دهان باز کرده بود. من و کاساندرا از پشت دو ستون منتهی‌الیهِ چپ‌خانه‌مان به دختره پترونا زل زده بودیم. ستون‌های سفید از ایوان بالا می‌رفت و پیش‌آمدگی طبقه دوم را نگه می‌داشت. طبقه دوم مثل دندانی پیش‌آمده بیرون زده بود. از آن خانه‌های عادی بوگوتا بود، طوری بنا شده بود که خانه‌های قدیمی مستعمراتی را تداعی می‌کرد، سفید با پنجره‌های عریض و میله‌های آهنی سیاه و بامی با سفال‌های نیمه‌هلالی سرخ‌آبی. خانه بخشی از ردیف ساختمان‌های یک‌شکلی بود که با دیواری مشترک به هم وصل می‌شدند. آن زمان نمی‌دانستم چرا دختره پترونا آن‌طور به خانه‌مان نگاه می‌کند، اما من و کاساندرا هم همان‌طور حیرت‌زده با دهان باز به او نگاه می‌کردیم. دختره پترونا در حلبی‌آباد زندگی می‌کرد. تقریباً روی تمام تپه‌های مرتفع مشرف به شهر حلبی‌آباد‌هایی بود، زمین‌های دولتی‌ای که آواره‌ها و فقرا اشغال کرده بودند. ماما هم خودش در حلبی‌آباد بزرگ شده بود ــ اما نه در بوگوتا. 

کاساندرا از پشت ستون پرسید: «دیدی چی پوشیده چولا؟ مدل مویش هم پسرانه است.» چشم‌هایش را پشت عینک گرد کرد. عینک کاساندرا بیشترِ صورتش را می‌پوشاند. قابش صورتی بود و بزرگ‌تر از حد معمول و منفذهای روی گونه‌ها‌یش را درشت‌تر نشان می‌داد. ماما از جلو در ورودی برای دختره پترونا دست تکان می‌داد. بعد پرید توی باغچه، با کفش‌هایش روی قلوه‌سنگ‌های وسط باغچه تلق‌وتولوق راه انداخت و موهایش را پشتش تکان داد.

دختره پترونا خیره به ماما جلو آمد.

ماما زیباییِ خدادادی داشت. مردم که این‌طور می‌گفتند. مردهای غریبه توی خیابان جلوش را می‌گرفتند تا از پهنای چشمگیر ابروها یا جذبه چشم‌های قهوه‌ای‌تیره‌اش تعریف کنند. لازم نبود برای زیبا شدن به خودش زحمت دهد، اما هر صبح که بیدار می‌شد خط چشم مشکی کلفتی می‌کشید و هر ماه تا آرایشگاه می‌راند تا ناخن پاهایش را مرتب کند و مدام استدلال می‌کرد که ارزشش را دارد، چون چشم‌ها چشمه قدرتش بودند و آن پاهای کوچک نشانه معصومیتش. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۲۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۸۲ صفحه

حجم

۳۲۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۸۲ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
تومان