کتاب بانو گوزن
معرفی کتاب بانو گوزن
کتاب بانو گوزن نوشته مریم حسینیان توسط نشر چشمه منتشر شده است. بانو گوزن داستان زنی است که در آستانهٔ مادر شدن است. از طرفی او به تازگی کسبوکار هنری خود را راه انداخته است. کودک متولد نشدهٔ او نیز، در شرایطی نامناسب قرار دارد و پزشکان اکیداً به او توصیه کردهاند که استراحت مطلق داشته باشد. اکنون او بین دوراهی زندگی خود مانده است. در این داستان بهکرّات از فشبک و فلش فوروارد استفاده شده است.
درباره کتاب بانو گوزن
این داستان دربارهٔ طاطا است و گوزنی خیالی که به آن پناه میبرد. این گوزن در خیالش نقش دوستی را بازی میکند که طاطا در زندگی واقعی از آن بیبهره است. او حتی در خیالش از گوزن با آن شاخهای بلند و تیزش بهعنوان ابزاری برای انتقام استفاده میکند. انتقام از حسرتهایی که برایش به جا مانده است. برای نداشتنها.
درباره مریم حسینیان
مریم حسینیان متولد اول فروردین سال ۱۳۵۴ در مشهد است. او با داستان کوتاه وارد دنیای داستاننویسی شد و اولین مجموعه داستان وی «حتی امروز هم دیر است» سال ۱۳۷۹ توسط نشر پروین به چاپ رسید. سپس در سال ۱۳۸۳ اثر دوم او مجموعه داستان «ماریا انگشت» توسط نشر جهاد دانشگاهی (دانشگاه فردوسی مشهد) وارد بازار کتاب شد. او سپس رماننویسی را با «بهار برایم کاموا بیاور» شروع کرد که نامزد نهایی آخرین دوره جایزه گلشیری در بخش رمان اول شد و موردتوجه منتقدین قرار گرفت. «ما اینجا داریم میمیریم» رمان بعدی وی بود که نشان داد کارهایش با یکدیگر متفاوت است و از درونمایهی مشابهی نشأت نمیگیرد. «بانو گوزن» اثر دیگری از این نویسنده است.
کتاب بانو گوزن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به رمانهای فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بانو گوزن
سعی میکنم مکالمه را زود تمام کنم. میگوید کی میتوانم بروم کارگاه را ببینم و اگر نظری دارم دربارهٔ رنگش بدهم، میگویم سعی میکنم فردا عصر سری بزنم، بعد از شرکت. مینویسد: ول نکردی هنوز اون شرکت لامصب رو؟ شکلک خنده میفرستم و زود خداحافظی میکنم. مینویسد: عکس پروفایلت چه قشنگه. سریع علامت سپاس میفرستم و دوباره خداحافظی میکنم. میروم صفحهاش را میبینم. هزار و دویست پست دارد. گزارش تصویری از تمام سفرهای خارجیاش. عکس خودش روی دریا، خودش با ببر، خودش دست دورِ گردن زنی تایلندی، خودش در یک برج بلند در دبی… هفتصد و دوازده فالوئر دارد. هر پستش هم دویستتا، کمتر یا بیشتر، لایک خورده. نه فالوش میکنم و نه لایک. حتی از صفحهاش هم میترسم.
امیرعلی روی کاناپه دراز کشیده و باخ گوش میکند. گاهی حوصلهام سر میرود از حالوهوای یکنواختش. اوایل ازدواجمان سهپایه و بوم سوار میکرد و طراحی میکرد. من هم ذوق میکردم و راهبهراه برایش چای و قهوه و شیرینی میبردم. بعد از چند هفته دیدم چهارتا خط کشیده و بیشتر میرود کنار پنجره سیگار میکشد و عکس میگذارد توی فیسبوکش از بوم و نقاشی و پنجره و فنجان قهوهاش. این بود که بساط نقاشیاش را جمع کردم. راحت هم نبود خیلی. کی بدش میآید ژست هنرمند بگیرد و یک نفر هم به او خدمت کند؟ حالا مدتهاست که صفحهٔ اینستاگرامش پُر از عکسهایی است که از اینترنت برای شاسی پیدا میکند. صفحهٔ بدی هم نیست، اما هیچ عکسی از من توی صفحهاش نیست. وضعیت تأهلش را هم به ضربوزورِ من نوشت توی پروفایلش. سارا میگوید بیخود حساس نشوم. او هر روز از توی کافه هوایش را دارد و یکبار گفت: اگه تونستی پنجشنبهها به بهونهٔ کمک بیا گالری. هم فروشتون میره بالا، چون تو سرزبوندارتری، هم بقیهٔ جنسها آب میشن. مگه از چندتا قاب و شاسی، چیزی درمیآد طاطاجان؟ دیدم حرف حساب میزند. پنجشنبه هم که تعطیل بودم. خودم قضیهٔ همکاری را مطرح کردم و هر چند زیاد خوشش نیامد، نتیجه بد نبود.
حجم
۱۹۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه
حجم
۱۹۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه
نظرات کاربران
از خصوصیت یک کتاب خوب اینه که یکی از شخصیت های داخل کتاب رو زندگی کنی. و من به طرز عجیبی دارم با طاطا زندگی میکنم این کتاب داستان اون نباید هاست که انقدر میترسیم که انکار میکنیم اون ممنوعه ها
متن کتاب روان بود و تعلیقش متوسط روبه بالا اما پراکندگی زیادی در کتاب وجود داشت و زیاد از این شاخه به اون شاخه میپرید. همین طور بعضی جاها که گیج کننده میشد پایان کتاب رو هم چندان نپسندیدم.
نثر روانی داره، شخصیت پردازی ها عالیه، داستان ابعاد مختلف شخصیت یک زن رو نشون میده، تغییر و انطباق با شرایط. از گوزن هم بعنوان نماد استفاده شده که اونم شکل های مختلفی به خودش میگیره. در واقع ترکیب رئال
کتاب بانو گوزن سخت خوان نیست و نثر نویسنده همچون دو اثر دیگر مریم حسینیان مخاطب را با خود همراه می کند. این کتاب قصه طاطا زن رنج کشیده ای با گذشته ای پر از زخم است که تصمیم گرفته
اولین اثری بود که از خانم حسینیان میخوندم. برام جذاب بود. چون زبان روانی داشت و کشمکشها هم خوب بودن. تند خوندم تا به پایان برسم ولی به نظرم بزرگترین نقطه ضعف کتاب پایان بندیش بود! میتونست خیلی بهتر تموم
داستان روون و خوبی بود اما پایانبندی تو ذوقم زد.
کتابیه که نمیشه به راحتی زمین گذاشت،دوست داری یک نفس بری تا آخرش
خیلی خیلی دوسش داشتم فضای جذاب و وجود گوزن وسط موضوع داستان خیلی لذت بخش بود پارسال صوتیش رو گوش کردم ولی هنوز دارم بهش فکر میکنم 👍🏻👍🏻👍🏻
به پیشنهاد کتاب داستان نویسی می خوانم.نثر روانی دارد و از خلاقیت نویسنده لذت می برم.
من دوسش داشتم. یه جاهایی مثلث طاطا فرشاد و سارا من رو یاد اسکارلت اشلی و ملانی مینداخت. سارا خیلی شبیه ملانی بود برام