دانلود و خرید کتاب سیمیا سعید تشکری
تصویر جلد کتاب سیمیا

کتاب سیمیا

نویسنده:سعید تشکری
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب سیمیا

کتاب سیمیا نوشته سعید تشکری است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است. این کتاب داستان زندگی زنی است که میان گرگ‌ها بزرگ می‌شود.

درباره کتاب سیمیا

کتاب سیمیا جلد دوم رمان ولادت است که نویسنده پیش از این منتشر کرده است. این اثر روایتی جذاب در حاشیه هجرت امام رضا (ع) از مدینه به مرو است. در جلد رمان با نام ولادت داستان زندگی دو چوپان خراسانی که یکی کاتب و دیگری صحاف است روایت شده است.

 فرزند خوانده‌های خود را که در ویرانه‌های شوش بعد از دیدن مولای خود امام موسی کاظم (ع) به دنیا آمده‌اند به نام هم کرده‌اند. حالا لیلا و هاتف بزرگ شده‌اند و پس از سال‌ها و مرگ این کاتب و صحاف با هم ازدواج می‌کنند اما درگیر یک سوال مهم هستند، ما که هستیم؟

 لیلا و هاتف برای پیدا کردن پاسخ خود و ازدواج با یکدیگر به مدینه می‌روند تا حقیقت امام هشتم شیعیان را بفهمند و زندگی خود را آغاز کنند. نویسنده در این رمان ماجرای این دو جوان را از زاویه دیگری ادامه می‌دهد. هاتف در زندان مامون اسیر است و جوانی به نام سیاح در طلب ازدواج با دختر آنها است و برای جلب رضایت پدر دختر، هاتف و دیدار با نعمان برادر خود که هر دو اسیر زندان مامون هستند از قم راهی بغداد می‌شود.

خواندن کتاب سیمیا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به رمان‌های مذهبی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سیمیا 

سیاح قبل از خورشید، چشم هم که باز می‌کرد، باز چشم‌های فاطمه می‌درخشید. چنان خیال‌انگیز که می‌گفتی اگر خورشید هم بمیرد، چه باک. دنیا بی‌فاطمه، هرچه می‌خواهد باشد. هرجور. اصلاً زمین دور خورشید نچرخد، ماه هم نتابد.

همان دم که بیدار شد، مادرش را دید که به خنده گفت:

ـ سیاح‌جان! بیداری؟

ـ بلی بیدارم.

زمخت اما جواب داد سیاح.

ـ ناشتایی می‌خوری؟

خواست بگوید، اما نگفت و در دلش نالید.

ـ ناشتا می‌خواهم چه کنم؟ من گشنه چشمم، نه گشنه نان.

ـ امان از شیدایی. ناخوشی بی‌خود است.

ـ عاشقی کشک است.

ـ امان از ورم. می‌فهمی؟ داغ است، آتش نیست اما. می‌دانم که خوب می‌فهمی آتش با شیدایی چه توفیری می‌کند. آدم شیدا خودخواه است، زیاده‌خواه، عاشق اما مهربان است. خوی خوش دارد. تو بدخویی می‌کنی معمارک! به عالم و آدم، به دنیا. انگار همه دنیا باید مسخر تو باشد و تو تنها بگویی آمین. نه پسرجان! سیری که سیر باش. اصلاً نخور. فقط بخواب. تو اصلاً بند دلت با کسی سازگار است؟ با مردم؟ مردم زیر سم خلفای عباسی به بند و حبسند چون برادرت نعمان. تو در سایه نشسته‌ای و خیال می‌بافی؟

ـ من سایه‌ام؟ کدام سایه مادر؟

ـ سایه هم نیستی. مفت‌خوری هستی سایه‌نشین. قوز کرده‌ای در خودت.

ـ تو چه می‌دانی که عشق چیست؟

ـ دهانت را ببند. تو ذره‌ای بچه! ذره. معماری، باش، اما یادت رفته انگار که برادر نعمانی. برادرت به حبس است. او را به عشق شویِ کُشته شده‌ام نعمان نام گذاشته‌ام. چه می‌دانستم که حال تو این می‌شود؟ عاشق دختری شده‌ای که خدا، پدرش را هم‌بند برادرت کرده است به محبس عباسیان. خیلی حرف‌ها هست که نمی‌شنوی.

ـ چقدر تند می‌روی مادر؟ برادرم در حبس است و من در سایه. ازدواج دختر هم که منوط است به اذن پدر، راست گفتی عشق من کشک است. به جای اینکه برای تو ناله کنم، باید خودم برای خودم قدمی بردارم. سلام و والسلام.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

حجم

۱۰۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

قیمت:
۲۸,۳۵۰
۸,۵۰۵
۷۰%
تومان