دانلود و خرید کتاب میکروفیکشن (داستان ریزه) ترجمه اسدالله امرایی
تصویر جلد کتاب میکروفیکشن (داستان ریزه)

کتاب میکروفیکشن (داستان ریزه)

گردآورنده:جرومی اشترن
انتشارات:نشر گویا
امتیاز:
۱.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب میکروفیکشن (داستان ریزه)

کتاب الکترونیکی «میکروفیکشن (داستان ریزه)» نوشتهٔ جرومی اشترن با ترجمهٔ اسدالله امرایی در نشر گویا به چاپ رسیده است. این کتاب را می‌توانید از طاقچه دریافت کنید. جرومی اشترن رئیس برنامه نویسندگی خلاق در دانشگاه ایالتی فلوریدا بود. او برگزارکنندهٔ مسابقه بهترین داستان کوتاه در جهان بود. اما مسابقهٔ بهترین داستان‌های کوتاهِ‌کوتاه قضیه را به سطح رقابت کشاند. رقابتی در محدودهٔ ۲۵۰ کلمه. یک صفحهٔ تایپی. بعد از ده سال ماجرا را از حوزهٔ مسابقه فراتر برد. موضوع را برای نویسندگان به فراخوان گذاشت و بسیاری با شجاعت تمام پا به عرصه گذاشتند. محدودیت کلمات به ۳۰۰ کلمه افزایش داده شد. آثار آن‌ها به اضافهٔ منتخبی از آثار برندگان مسابقهٔ بهترین داستان کوتاهِ‌کوتاه جهان در کنار هم میکروفیکشن را تشکیل داد، داستان ریزه. این داستان‌های خیلی کوتاه آثار نویسندگانی است که توانسته‌اند در محدوده‌ای خیلی کوچک هنر خود را به‌کار ببندند و دنیای خیال خود را بگسترانند.

 داستان کوتاهِ‌کوتاه شکل روایی معتبری است از روزگار باستان که ریشه در روح و روان آدمی دارد و در تاریخ روابط انسانی جوامع بشری نقش مؤثری ایفا کرده است. اما داستان با همهٔ این حرف‌ها به‌عنوان هنری دنیوی رشد کرده و بالیده است.

درباره کتاب میکروفیکشن (داستان ریزه)

مدتی پیش مردی از نیویورک به من زنگ زد که آگهی دانشگاه دولتی فلوریدا برای مسابقهٔ بهترین داستان کوتاه‌کوتاه جهان را دیده بود. گفت: «نوشته‌اند حداکثر ۲۵۰ کلمه. یعنی چه؟ آیا اشتباه تایپی است، فکر کردم لابد ۲۵۰۰ کلمه است. ۲۵۰۰ کلمه هم البته کم است.» گفتم: «نه همان ۲۵۰ کلمه درست است. این یک چالش است برای روایت. به‌نظر می‌رسد که جواب بدهد. از سال ۱۹۸۶ این مسابقه را برگزار می‌کنیم و هرساله هزاران ورودی داریم.» گفت: «خیلی ممنون» و قطع کرد. سردی لحن او را حس کردم. او را مقصر نمی‌دانم. این شکل کمی غریب است و به حوزه‌هایی از داستان برمی‌گردد که هم قدیم است و هم ندیم. تلاش برای نوشتن داستانی جدی در حجم کم‌تر از ۲۵۰ کلمه در ظاهر به این می‌ماند که کار ناخوشایندی از یکی بخواهی، مثل نقاشی یک منظره روی دانهٔ برنج. اما داستان‌های بسیار قدیمی قدرتمندی وجود دارند که در دسته‌بندی‌های داستان کوتاهِ‌کوتاه می‌گنجد. پیش از اختراع نوشتن، حکایت وجود داشته، روایت سادهٔ ماجراهای شکار، خطری که از بیخ گوش گذشته و یا بخت و اقبالی که در آنی به آدم رو آورده. لطیفه هم نوع دیگری از داستان کوتاهِ‌کوتاه سنتی است. البته شاید کم‌تر از همه درک شده باشد. اهمیت بسیار زیادی دارد. راهی برای بیان ترس و اضطراب که باعث می‌شود آدمی از تنش‌هایی که شاید خود از آن خبر نداشته باشد، راحت شود. داستان‌های جانوران هم به همان اندازه قدمت دارد. در قرن ششم پیش از میلاد ازوپ مجموعه‌ای از افسانه‌های حیوانات نوشت که بعدها دیگران به اشکال مختلف بیان کردند، در قالب شعر و طنز و مطایبه و نقیضه ادامه دادند. تمثیلات هم داستان‌های کوتاهِ‌کوتاه با معانی مضاعف است. قدمت آنها را نمی‌توان به‌درستی تعیین کرد، اما در عهد عتیق و عهد جدید تمثیلاتی نظیر پسر مسرف، لوقا باب پانزدهم آیات یازده تا بیست‌ویک و سامری نیکوکار، لوقا باب دهم آیات سی‌ام تا سی‌وپنجم و تمثیل ده کنیز، متی باب بیست‌وپنجم آیات یک تا دوازده، از معروف‌ترین داستان‌های ادبی به‌شمار می‌روند.

کتاب میکروفیکشن (داستان ریزه) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جذاب خواهد بود اما این بار داستان‌ها با کمترین تعداد کلمات ممکن روایت خواهند شد.

بخشی از میکروفیکشن (داستان ریزه)

روبرتو فرناندس نویسندهٔ طنزپرداز کوبایی متولد ۱۹۵۱ است. دو رمان دارد. باران وارونه و تربچه‌های مقدس. در دانشکدهٔ زبان‌های مدرن دانشگاه دولتی فلوریدا درس می‌دهد.

بارباریتا با بی‌قراری منتظر بود که بیایند سوارش کنند، دانه‌های درشت عرق از ابروی او می‌چکید توی سومین فنجان قهوهٔ اسپرسوی سرد و از دهان افتاده. به توالت می‌رفت که صدای ماشین ایمپالای کهنهٔ میما را شنید. بارباریتا از دست‌شویی داد زد: «کی می‌رویم؟»

ــ امروز که شروع نمی‌شود.

بارباریتا سوار شد، آینهٔ عقب را کج کرد به صورتش رژگونه مالید که سالم‌تر و سرحال به نظر بیاید. می‌خواست روی دکتری که قرار بود مدارک پزشکی‌اش را برای گرین‌کارت تأیید کند اثر خوبی بگذارد.

سر راه جکسون مموریال، میما دربارهٔ نوه‌هایش حرف می‌زد. سرانجام وقتی پرستار اسم بارباریتا را صدا کرد، از شدت دستپاچگی همهٔ انجیل‌ها و مجله‌های ریدرز دایجست روی میز را به زمین انداخت.

پرستار به میما گفت: «معذرت می‌خواهم خانم شما نمی‌توانید تشریف بیاورید.»

دوست چند زبانه‌اش گفت: «ولی خانم من مترجم او هستم.»

دکتر که با عکس رادیوگرافی قفسهٔ صدری بارباریتا وارد اتاق شد گفت: «نوبوئنو۵.» به میما گفت از او بپرس که تی بی داشته؟

میما برگشت و از بارباریتا پرسید: «می‌گوید، تی وی داری؟»

بارباریتا گفت: «بگو آره دارم. اما اینجا نیست. مانده توی هاوانا. تو میامی ندارم. دخترم دارد.»

ــ اگر این طور باشد باید از دخترش هم تست تی بی بگیریم.

میما حرف‌های او را ترجمه کرد. می‌گوید باید تلویزیون دخترت را امتحان کند که ببیند درست کار می‌کند یا نه. وگرنه نمی‌توانی گرین‌کارت بگیری.

بارباریتا گیج و منگ پرسید: «حالا چه ربطی به تلویزیون دارد؟»

ــ چند بار به تو گفتم که باید یکی بخری. مگر نمی‌فهمی بارباریتا؟ اینجا آمریکاست.

ـ بازی با کلمات و تلفظ آنها منشأ این سوءتفاهم است. چون در اسپانیایی حرف بی در مواردی وی تلفظ می‌شود و مترجم میما هم کم‌سواد است این خطا را مرتکب می‌شود. تی بی را که مخفف بیماری سل است، با تی وی مخفف تلویزیون اشتباه می‌گیرد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

حجم

۸۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۸,۴۰۰
۷۰%
تومان