کتاب لطیفه های ریاض الحکایات
معرفی کتاب لطیفه های ریاض الحکایات
کتاب الکترونیکی «لطیفه های ریاض الحکایات» نوشتهٔ ملا حبیب الله شریف کاشانی در انتشارات مرسل چاپ شده است. ملا حبیبالله شریف ساوجی کاشانی (۱۲۶۲-۱۳۴۰ق) فقیه، مفسر، عارف و از عالمان شیعه اهل کاشان در قرن سیزدهم و چهاردهم قمری. وی به دلیل ویژگیهای علمی و اخلاقی شهرت داشت و پس از گذراندن درجات عالیه حوزوی، مرجعیت دینی مردم کاشان را بر عهده گرفت. کاشانی دارای تألیفات متعدد در علوم مختلف است و تا ۲۰۰ اثر را برای او شمردهاند. مقبره او در کاشان قرار دارد.
درباره کتاب لطیفه های ریاض الحکایات
کتاب حاضر یکی از تألیفات نابغه عصر مرحوم آیتالله العظمی ملاحبیبالله شریف کاشانی - اعلی الله مقامه الشریف - میباشد.
همانگونه که در ابتدای این کتاب گوشهای از زندگی این فقیه ارجمند ذکر گردیده، سیر در زندگینامه این عالم بزرگوار و تعداد کتب نگاشته شده توسط معظمله این مطلب را گواهی میدهد که ایشان از لحظه لحظه عمر بابرکت خود جهت فیضرسانی به عموم و خصوص، بیشترین استفاده را نمودهاند، لذا هنگامی که از بحثهای سنگین علمی و تصنیف کتب وزین فقهی فارغ میگشتهاند باز از این اوقات فراغت و ایام تعطیلی استفاده کرده و این اوقات شریف را صرف جمعآوری مجموعهای کردهاند که وسیلهای باشد برای استفاده خطیبان، تا بدینوسیله مواعظ آنان مؤثرتر واقع شود و همانطور که معظمله در مقدمه کتاب ذکر نمودهاند: «غرض اصلی نه تنها نقل قصص و حکایات بود بلکه غرض تصحیح و تسهیل امر برای واعظان است، تا هر حکایتی را در مقامی به مناسبتی ذکر نمایند تا سامعان از استماع مواعظ ایشان ملول نگردند.»
«مؤلفان کتب اخبار و جامعان قصص و آثار، بسیاری از قصص را در کتب خود درج نموده اند و لیکن این قصص و حکایات متفرق و پراکنده بود. این حقیر در ایام تعطیل پاره ای از قصص و حکایات و تمثیلات مختصره مفید در کتب را با جمله حکایاتی که شنیده بودم بترتیبی مرتب نمودم تا هر کسی طالب حکایتی شود به طریق سهلی پیدا نماید و غرض اصلی تصحیح و تسهیل امر برای واعظان است تا هر حکایتی را در مناسبتی ذکر نمایند تا سامعان از استماع مواعظ ایشان ملول نگردند.»
کتاب حاضر، هفده باب دارد و هر کدام به موضوعی مربوط می باشد. برای مثال، باب نهم حکایات مربوط به طبیبان و باب سیزدهم حکایات متعلقه به قاضیان است.
درباره ملا حبیبالله شریف کاشانی
ملا حبیبالله شریف کاشانی در سال ۱۲۶۲ قمری (۱۲۲۴ خورشیدی) در شهر کاشان دیده به جهان گشود. پدرش ملا علی مدد ساوجی (درگذشته ۱۲۷۰ قمری) فرزند رمضان ساوجی نیز از علمای شیعه و مادرش فرزند مرحوم میرزا حبیبالله معروف به میرزابابا حسینی نطنزی فرزند میرزا رفیع الدین از شاگردان ملا احمد نراقی بوده است. مرحوم ملا حبیبالله میگوید: «جد مادریم میرزا رفیع الدین حسینی نطنزی نام داشت که از علما افاضل بوده و از تألیفات او فقط به کتابی در علم منطق اطلاع یافتهام.» و نیز گفته است: «با میرزا ابوالحسن کاشانی معروف به مجتهد که از شاگردان ملا احمد نراقی و میرزای قمی است و رسالهای در حجیت مظنه دارد از طرف مادر قرابت دارم.» در سن ۸ یا ۹ سالگی پدرش در ساوه درگذشت و او در کاشان تحت سرپرستی یکی از شاگردان پدر با نام سید حسین کاشانی قرار گرفت. او در جمع علمای کاشان و در پیشاپیش آزادیخواهان آنجا، نسبت به انتخاب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی کاشان حضور یافت. ملا حبیبالله شریف کاشانی فردی زاهد و باتقوا و گریزان از شهرت بود و کراماتی را نیز از وی نقل کردهاند. در عین گوشهگیری، از فعالیت سیاسی در راستای تحقق احکام اسلامی غافل نبود. از نکات برجسته زندگی وی زهد و ساده زیستی و بی اعتنایی به دنیا و همت بلند اوست.او در تاریخ مشروطه کاشان نقش چشمگیری داشتهاست. این عالم در سن ۷۸ سالگی در روز سه شنبه ۲۳ جمادی الثانی ۱۳۴۰ قمری (اسفند ۱۳۰۰ خورشیدی) در شهر کاشان بدرود حیات گفت. مقبره وی در مزار دشت افروز کاشان واقع است.
کتاب لطیفه های ریاض الحکایات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به حکایات طنز و آموزنده پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب لطیفه های ریاض الحکایات
«حکایت ۵»
از حضرت صادق (ع) مروی است: چون آدم به زمین فرود آمد از میوههای بهشت خواهش کرد، پس خدا دو شاخه از درخت انگور برای او نازل کرد. پس آن دو شاخه را نشانید، چون برگ و میوه برآورد شیطان آمد و بر دور آن دیواری کشید و متصرف شد، آدم به او فرمود: ای ملعون! این چه کار است که کردی؟ گفت: این انگورستان مال من است. آدم گفت: دروغ میگویی. پس جبرئیل را حَکَم قرار دادند، جبرئیل آتشی در انگورستان انداخت، آتش چنان بسیار شد که گمان کردند چیزی از آن درختها باقی نماند. چون نیک نظر کردند دیدند که دو ثلث از آن درختها سوخته و یک ثلث باقی است. پس از آن جبرئیل گفت: آن دو ثلث سوخته از آن ابلیس است و این ثلث باقیمانده از آن توست ای آدم!
«حکایت ۶»
نیز از آن حضرت مروی است: چون آدم به زمین فرود آمد و درخت انگور را نشانید، شیطان گفت: ای آدم! به من اذن بده که چیزی از این درخت بخورم. حضرت قبول نفرمود و چون آن حضرت بیرون شد شیطان به نزد حوا آمد و گفت: بسیار گرسنهام بگذار قدری از این درخت بخورم. حوا قبول نکرد، گفت: آبش را بفشار تا بنوشم. حوا قبول نکرد، گفت: بگذار تا بمکم، نمیخورم. پس خوشه را گرفت و مکید و حوا از دست او کشید، پس به آدم وحی شد: «ابلیس انگور را مکید و من حرام کردم بر تو از فشرده انگور و آنچه را که نفس شیطان به آن مخلوط شده است.» پس شراب حرام شد برای آنکه شیطان مکید انگور را و اگر آن را خورده بود، همه آنچه از او بهعمل میآمد حرام میشد و نیز وقتی دیگر نسبت به خرما چنین کرد و خرما و انگور از هر چیز خوشبوتر بودند و چون شیطان از آنها مکید، بوی خوش آنها برطرف شد.
حجم
۱۳۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۱۳۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
نظرات کاربران
کتابی سطح پایین همراه با لطیفه هایی ضعیف و تحقیرامیز
خیلی حکایتهای تحقیرآمیز درباره زنان داره. آدم عصبی میشه از خوندنش
توهین ب زنان؟ تاسف خیلی زیاد...!)
احتمالا کسانی که نمره پایین دادن و خششون نیامده دخترایی هستن که از قسمت زنان این کتاب به خودشون گرفتن اما نظر منصفانه این هست که کتاب واقعا خوبی هست اگر به ادبیات فارسی علاقه دارید مثل حکایات سعدی این