دانلود و خرید کتاب نبرد کرخه‌کور: تاریخ‌نامه دفاع مقدس استان کرمان در حماسه ثارالله: مهر ۱۳۵۹ تا شهریور ۱۳۶۰ عباس میرزایی
تصویر جلد کتاب نبرد کرخه‌کور: تاریخ‌نامه دفاع مقدس استان کرمان در حماسه ثارالله: مهر ۱۳۵۹ تا شهریور ۱۳۶۰

کتاب نبرد کرخه‌کور: تاریخ‌نامه دفاع مقدس استان کرمان در حماسه ثارالله: مهر ۱۳۵۹ تا شهریور ۱۳۶۰

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نبرد کرخه‌کور: تاریخ‌نامه دفاع مقدس استان کرمان در حماسه ثارالله: مهر ۱۳۵۹ تا شهریور ۱۳۶۰

«نبرد کرخه‌کور» تاریخ‌نامه دفاع مقدس استان کرمان با تاکید بر نقش بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به قلم و پژوهش عباس میرزایی( -۱۳۳۵) است. سردارحاج ‌قاسم سلیمانی، فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس در یادداشتی بر این کتاب نوشته است: «کرخه کوری» که با مجاهدت کرمانی‌ها به «کرخه‌نور» تبدیل شد، حادثه‌ای است که خون شهیدان آن گِل سرشت خلقت ثاراللهیان شد؛ ثارالله محصول کارخانه الهی است که کرمانی‌ها رمضان سال ۱۳۶۰، در تابستانی داغ و سرزمینی تفتیده به نام «طراح» تأسیس کردند و این کارگاه الهی را، که محصول آن انسان‌های ثاراللهی است، «شهید چمران» نام‌گذاری کردند. نبرد کرخه‌کور و نبرد ادامه آن که به نام سه انسان موحد؛ شهید چمران، شهید رجایی و شهید باهنر نام‌گذاری شده بود عملیاتی همانند دیگر سلسله‌عملیات‌های جبهه نبود، بلکه تولد خودباوری، اعتمادبه‌نفس و آغازی مهم بود بر پایان بخشیدن به اشغالگری. اولین تبری بود که به شجره ملعونه دشمن در خوزستان زده شد که ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس ثمره همین شروع پر از موفقیت بود.»
HQSAMM
۱۳۹۹/۰۱/۱۳

کتابی زیبا که گزارش می دهد از اقدامات پیش از عملیات و حین عملیات و پس از آن و حضور اولین گروه از رزمندگان کرمانی تحت فرماندهی حاج قاسم سلیمانی‌. نکته جالب برای من که از مطالعه کتاب به رزمندگان کرمانی

- بیشتر
montazere mahdi
۱۳۹۵/۰۶/۲۵

برای جمع آوری مطالب خیلی زحمت کشیده شده بود ولی چون چندین راوی داشت نتونستم داستان رو دنبال کنم مثل اینکه داستان قطعه قطعه رها میشد.

عراق که شلیک می‌کرد اگر دود بلند می‌شد، تصور می‌کرد به هدف خورده است. بچه‌ها به محض شلیک در نقطه‌ای دور از خط لاستیک آتش می‌زدند. عراقی‌ها خیال می‌کردند به هدف زده‌‌اند و همان نقطه را زیر آتش می‌گرفتند و بچه‌ها داخل سنگر می‌نشستند و می‌خندیدند!
HQSAMM
برادر قاسم سلیمانی صبح‌ها بچه‌ها را از سپاه حمیدیه که مقر استقرار بود در جاده به ‌طرف اهواز ده تا پانزده کیلومتر می‌دواند. ایشان فریاد می‌زد: «اگر کسی این مسیر رفت و برگشت را طی کند، در عملیات شرکت خواهد کرد و اگر طی نکند، در عملیات شرکت نخواهد کرد.» همه با علاقه می‌دویدیم.
HQSAMM
تعدادی تانکر آب بین خط گذاشته بودند که شب آن‌ها را پر می‌کردند؛ ولی تا ساعت دوازده به علت تابش آفتاب، گرمای آب آن‌ها حدود ۴۰ تا ۴۵ درجه می‌رسید. نه برای خوردن قابل تحمل بود، نه برای توالت رفتن، نه برای دوش گرفتن.
HQSAMM
نیروهایی از ارتش مأموریت داشتند خاکریز بزنند. چون کار عجله‌ای بود، منتظر شب نماندند و روز این کار را می‌کردند که یک موشک هدایت‌شونده به ‌طرف لودر شلیک شد. سیمی که دنبال موشک بود روی پوست سر راننده افتاد و پوست را برید و گلوله از نزدیک سرش عبور کرد. سیم پوست و مو را جمع کرد. راننده پایین پرید و با دست پوست را برگرداند روی سرش و برای مداوا رفت و بقیه خاکریز را گذاشتند برای شب
HQSAMM

حجم

۶٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

حجم

۶٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

قیمت:
۵۱,۰۰۰
۲۵,۵۰۰
۵۰%
تومان