
کتاب سانتاماریا (جلد اول)
معرفی کتاب سانتاماریا (جلد اول)
کتاب «سانتاماریا» جلد اول از مجموعهای شامل ۴۰ داستان کوتاه به قلم سید مهدی شجاعی و چاپ انتشارات نیستان است. داستانهای این مجموعه در دو بازهی زمانی روایت میشوند: سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷ و ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۷. هر کدام از این دورهها، دورهای مهم از تاریخ معاصر ایران است؛ دورههایی که رویدادهایی همچون انقلاب ۱۳۵۷، جنگ هشتساله ایران و عراق و سالهای پساجنگ در آنها شکل گرفتهاند.
موضوعات داستانها از دل جامعه بیرون آمدهاند و هرکدام تصویری از زندگی، دغدغهها و چالشهای مردم در آن دورهها ارائه میدهند. این کتاب را میتوان نمایندهای از ادبیات اجتماعیِ داستانمحور سه دههی پایانی قرن چهاردهم دانست.
درباره سانتاماریا
مجموعه داستان سانتاماریا شامل چهل داستان کوتاه است که نام آن از یکی از داستانهای همین مجموعه گرفته شده. داستانها بهصورت دو فصل مستقل از هم چیده شدهاند که هرکدام به یکی از دو دههی پیش از انقلاب و پس از آن میپردازند. اگرچه برخی داستانها از نظر ساختار و پرداخت ممکن است برای مخاطب حرفهای چندان جذاب نباشند، اما در کلیت اثر، ترکیب نثر ساده با مضامین اجتماعی و انسانی، مجموعهای متنوع و خواندنی پدید آورده است. سادگی زبان برخی داستانها شاید برای مخاطب خاص سطحی بهنظر برسد، اما برای عموم خوانندگان، روان و درگیرکننده است.
در بسیاری از داستانها، حضور آشکار باورهای دینی و دغدغههای فرهنگی نویسنده دیده میشود؛ امری که هم در لحن روایت و هم در زاویهی دید مشهود است. از نکات مثبت این مجموعه، کوتاه بودن اغلب داستانهاست که آن را به گزینهای مناسب برای مطالعهی روزانه یا در سفر تبدیل میکند. هرچند گاه برخی داستانها بیشتر به خاطره نزدیکاند تا داستان کوتاه کلاسیک، اما در مجموعهای با این حجم، طبیعی است که کنار نمونههای ضعیفتر، داستانهای درخشانی نیز یافت شود.
از جمله داستانهای قابلتوجه این مجموعه میتوان به «تو گریه میکردی» اشاره کرد که با فضاسازی و تعلیق دقیق، روایت تأثیرگذاری خلق کرده است. همچنین داستان «بیست و یک سال تجربه» با طنازی لطیف و ساختار سادهاش از نمونههای دلپذیر کتاب به شمار میآید.
داستانهای بخش نخست، یعنی سالهای ۵۷ تا ۶۷، عمدتاً به فضای انقلاب، فقر، خانوادههای سنتی و آغاز جنگ میپردازند. در این بخش، داستانهایی چون «آخرین دفاع»، «ناخلف»، «شکار شکارچی»، «امروز بشریت»، «آب در لانه»، «تو گریه میکردی»، «یکی بیاید مرا تحویل بگیرد»، و «چوبکاری» تصویری نزدیک از تحولات اجتماعی آن زمان ارائه میدهند. در این داستانها میتوان تنش میان نسلها، فشارهای اقتصادی و خفقان سیاسی آن دوره را بهخوبی لمس کرد.
اما در بخش دوم کتاب، یعنی سالهای ۶۷ تا ۷۷، موضوعات تغییر میکنند. در این دوره، داستانها به مسائل روانی، بیهویتی، پوچی و خستگی نسل جنگدیده میپردازند. جنگ تمام شده، اما اثراتش باقی است. دیگر قهرمانان سابق درگیر روزمرگیاند، آرمانها کمرنگ شده و جامعه در حال پوستاندازی است.
از میان داستانهای دههی هفتاد میتوان به «سانتاماریا»، «پارک دانشجو»، «ویروس»، «شیرین من بمان»، «دزد ناشی»، «کار ناتمام»، «شازده»، «خالد»، «راه خانه کجاست؟» و «حساب پسانداز» اشاره کرد. نکتهی قابل تأمل در این بخش، تضاد آشکار میان تصویر انسانهای مؤمن و ایثارگر دههی شصت و چهرههای سردرگم و ناامید دههی هفتاد است. این تضاد، گویی یادآور یک چرخهی تاریخی است؛ جایی که شور انقلابی و آرمانگرایی جایش را به خستگی، شک، بیاعتمادی و در نهایت بیتفاوتی میدهد.
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
خواندن داستانهای اجتماعی دهههای گذشته فرصتی است برای شناخت لایههای پنهان تاریخ معاصر، بدون فیلتر کتابهای درسی یا روایتهای رسمی. در مجموعهی سانتاماریا، بسیاری از خردهفرهنگها، دغدغههای نسلها و تحولات اجتماعی با زبانی ساده و قصهگو بازتاب یافتهاند. مطالعهی این کتاب، هم از جنبهی سرگرمی جذاب است، هم از لحاظ فرهنگی و جامعهشناسی، دریچهای به تحولات سه دههی مهم ایران میگشاید.
کتاب سانتاماریا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
اگر از علاقهمندان به داستان کوتاه، ادبیات اجتماعی، یا روایتهای غیررسمی از تاریخ معاصر ایران هستید، سانتاماریا میتواند کتابی مناسب و اثرگذار برایتان باشد. همچنین کسانی که دوران پیش و پس از انقلاب را تجربه نکردهاند و به دنبال فهم زیستهی نسل قبل هستند، با خواندن این داستانها، درکی ملموستر از آن دورهها به دست خواهند آورد.
درباره نویسنده کتاب؛ سید مهدی شجاعی
سید مهدی شجاعی، متولد سال ۱۳۳۹ در تهران، نویسنده، فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس ایرانی است. او فعالیت ادبیاش را از جوانی آغاز کرد و تاکنون بیش از صد عنوان کتاب در حوزههای مختلف کودک، نوجوان و بزرگسال منتشر کرده است.
از جمله آثار برجستهاش میتوان به کشتی پهلو گرفته، از دیار حبیب، رزیتا خاتون، آئینهزار و بوی سبز پونهها اشاره کرد. در حوزه کودک و نوجوان نیز کتابهایی چون کشتی نوح، قصهی پلنگ سفید، برای همه برای همیشه و اولین زمستان جوجهها از جمله آثار مطرح او هستند.
شجاعی همچنین با برخی کارگردانان مطرح سینما همچون مجید مجیدی در نوشتن فیلمنامههایی مانند پدر همکاری داشته است. او مؤسس انتشارات نیستان و مدیر پیشین ماهنامهی نیستان بوده و داوری در جشنوارههایی چون فیلم فجر و کودک را در کارنامه دارد.
نسخههای الکترونیکی و صوتی بسیاری از آثار او از جمله پدر، عشق و پسر، کشتی پهلوگرفته، رزیتا خاتون و آفتاب در حجاب در پلتفرمهایی چون طاقچه در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
اقتباس سینمایی از کتاب سانتاماریا
بر اساس سه داستان از این مجموعه یعنی «تویی که نمیشناختمت»، «آبی، اما به رنگ غروب» و «دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز»، فیلمی به نام تویی که نمیشناختمت در سال ۱۳۶۹ به کارگردانی و نویسندگی ابراهیم سلطانیفر ساخته شد. این فیلم ساختاری اپیزودیک دارد و هر بخش آن، یکی از داستانهای کتاب را بازآفرینی میکند:
- اپیزود اول: دو کبوتر، یک پرواز – دربارهی دو برادر دوقلوست که برای رفتن به جبهه پافشاری میکنند و نهایتاً در دو مرحلهی متفاوت، هر دو جان میبازند.
- اپیزود دوم: آبی، اما به رنگ غروب – داستان زنی است که با دخترش در انتظار بازگشت همسر از جبهه است، اما شاهد ترور او میشوند.
- اپیزود سوم: تویی که نمیشناختمت – روایتی از رزمندهای مجروح که با یک گلوله و چهار اسیر عراقی، واقعیتی فراتر از شجاعت را رقم میزند.
در این فیلم بازیگرانی چون محمد علیدوست، نادر طالبزاده، علی جلیلی باله، نسرین مقدم و اصغر عابدی ایفای نقش کردهاند.
نقدی بر کتاب سانتاماریا
هرچند برخی معتقدند داستانهای نوشتهشده در بازهی ۶۷ تا ۷۷ از نظر ساختار و مضمون پختهتر از آثار دههی قبل هستند، اما در مجموع تفاوت معناداری در کیفیت نثر و غنای داستانی در این دو دوره مشاهده نمیشود. در واقع، مهدی شجاعی طی این دو دهه، مسیر ثابتی را در روایت و زبان طی کرده و تحولی چشمگیر در شیوهی داستانگوییاش دیده نمیشود.
برخی از داستانها مانند «شکیبا»، «ماهجبین» یا حتی «سانتاماریا» بیشتر شبیه تأملات ذهنی ساده هستند که شاید با هر ذهن خلاقی قابل تولید باشد. با این حال، شجاعی این ایدهها را بیپروای فیلتر داستاننویسی کلاسیک منتشر کرده است؛ رویکردی که برخی مخاطبان خاص را دلسرد کرده و برخی دیگر را جذب صمیمیت بیپیرایهی اثر کرده است.
بخشی از متن کتاب
ماهجبین از یال پیراهن آبیاش، دستمال بستهای را درآورد و به سمت او دراز کرد، ددستمالی که او خوب میشناخت: «راستی! اینجا، این آینه، مال شماست، در کویر جا گذاشته بودید.»
تا او به خود بیاید، و بهتش را در قالب سوالی بریزد، ماهجبین رفتهبود و قاب، دوباره خالی بود. و از فردای آن روز، هر روز قاب خالی چشم او را تنها انتظاری مبهم پر میکرد.
حجم
۱۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
حجم
۱۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
نظرات کاربران
من این کتاب رو دارم و داستاناش بنظرم جذاب و جالب و خاصن
اسپویل یکی از داستانها این کتاب توی کتاب فارسی دبیرستان هست و من از اونجا باهاش آشنا شدم. اون داستان، داستان خوبی بود اما متاسفانه با سایر داستانهای این کتاب فرق داشت. فکرمیکردم با کتاب منسجم تری رو به رو باشم
عالی