کتاب عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک
معرفی کتاب عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک
کتاب عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک نوشتهٔ کریس پریستلی و ترجمهٔ سیما تقوی، داستانی ترسناک مناسب گروه سنی نوجوان است که در انتشارات پیدایش به چاپ رسیده است.
قصه های عمو مونتاگ علاوه بر این که یکی بعد از دیگری ترسناکتر میشوند، خانه را هم تاریک و تاریکتر میکنند. با این حال چیزی از دوستداشتنیبودن عمو مونتاگ کم نمیکند. او عجیب و مرموز است؛ عجیبترین کسی که ادگار در زندگیاش دیده. به خاطر همین از هر فرصتی استفاده میکند تا پای قصه های عمو مونتاگ بنشیند. اما فقط قصه نیست. هرچه قصهها ترسناکتر میشوند حال و هوای خانه عمو هم تغییراتی میکند. ادوارد جوان تعجب می کند که عمو مونتاگ از کجا این داستان های ترسناک را بلد است و در نهایت متوجه می شود که زندگی عموی مرموزش جنبههای مخوفتری هم دارد.
درباره کتاب عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک
ژانر ترسناک یا وحشت هم مثل ژانر فانتزی یکی از محبوبترین ژانرهای جهان ادبیات و سینماست که طرفدارهای بسیاری در گروههای سنی مختلف دارد؛ و یکی از پرتولیدترین گونههای سینما محسوب میشود. علاقه به ژانر وحشت در میان نوجوانها مشهودتر است. شاید دلیل علاقه به این ژانر همین باشد که ژانر ترسناک، فرصتی برای کنجکاوی در ناشناختهها و پدیدههای غیرممکن یا حتی تخلیهی هیجانهای روحی و روزمره را فراهم میکند. آثار خلقشده در این ژانر، علاوه بر ایجاد احساس ترس، انرژی و هیجان بسیاری را به مخاطب میبخشد.
یکی از ویژگیهای برجستهی کتاب عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک تصویرسازیهای سیاه و سفید کتاب است که به داستانها هیجان بیشتری بخشیدهاند. شخصیتپردازی و صحنهسازیها و توصیفهای درخشان کریس پریستلی در این کتاب، عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک را به اثری خواندنی تبدیل کرده؛ به گونهای که حتی خوانندهی بزرگسال از نشستن پای قصههای عمو مونتاگ لذت میبرد.
مونتاگ پیرمردی عجیب و تنهاست که در خانهای در جنگل زندگی میکند؛ با وجودی که او مشکل مالی ندارد اما هیچ لامپ و چراغی در خانهاش روشن نیست و فقط با چند شمع، آن هم به تعداد کم خانهاش را روشن میکند. ادگار برادرزادهی مونتاگ، عاشق قصههای ترسناک اوست و از هر فرصتی استفاده میکند تا به جنگل و خانهی عمویش برود. درواقع ادگار تنها کسی است که به داستانهای وهمانگیز عمویش علاقه دارد، اما این بار داستان فرق میکند؛ هرچه پیش میرود داستانهای عمو مونتاگ وحشتناکتر میشود و خانه هم تاریکتر
افتخارات کتاب عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک افتخارات زیادی کسب کرده است که از آن میان میتوان به نامزدی مدال کارنگی در سال 2009، نامزدی جایزه کتاب منچستر در سال 2009 و نامزدی جایزه کتاب نوجوان ادبیات آلمان در سال 2011 اشاره کرد.
درباره کریس پریستلی
کریس پریستلی در سال 1958 به دنیا آمد.در نه سالگی، در یک مسابقه داستاننویسی برنده شد. کریس پریستلی هماکنون در کمبریج، انگلستان زندگی میکند.کریس در سال 1980 به لندن مهاجرت کرد به عنوان تصویرگر کارهای مختلفی انجام داد. او نویسنده و تصویرگری موفق در زمینهی ادبیات کودک محسوب میشود. کتاب عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک از آثار اوست.
خواندن کتاب عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب مخصوص نوجوانان شجاع بالای ۱۶ سالی است که نه تنها مشکلی با ترسیدن ندارند، بلکه از آن لذت هم می برند!
داستانهای کتاب عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک به قدری جالب و غیرقابل پیشبینی هستند که خواندن آن برای بزرگسالان طرفدار این ژانر نیز جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک
ادگار، شخصیت اصلی کتاب عمو مونتاگ؛ روایت های هولناک در توصیف مسیر رسیدن به خانهٔ پرقصهٔ عمویش میگوید:
«از مرتع عبور میکردم و به دروازهی اصلی باغ خانه میرسیدم، اندکی میایستادم و به ساختمان خانه خیره میشدم. خانه به سبک کلیساهای قدیمی و روی تپهی کمارتفاعی بنا شده بود. چیزی وهمانگیز در باغ محصور و دیوارهای بلندی که به دور محوطهی خانه کشیده شده بود، وجود داشت. سبک ساختمان به سبک گوتیک بود؛ پنجرههای بلند و کشیده و شیروانیهای نوکتیز و خاصی داشت. باغ خانهی عمویم هم مانند دروازههای خانه که لولاهایشان شاید سالها بود روغنکاری نشده بود، به مراقبت نیاز داشت اما انگار برای عمویم، کمترین اهمیتی نداشت که باغ خانهاش مانند جنگل به حال خود رها شده!
وقتی برمیگشتم تا دروازه را ببندم، اندکی میایستادم و به دورنمای خانهمان، که حالا توسط درختهای جنگل به طور کامل محصور شده بود نگاهی میانداختم. درختان جنگل آنقدر در هم فشرده بودند که هیچ فضای خالیای میانشان وجود نداشت و جز خانهی عمویم، هیچ منظرهی دیگری از ورای آنها مشخص نبود. انگار که در این دنیا فقط خانهی عمویم وجود خارجی داشت!
از اینجا به بعد دیگر محوطهی باغ عمویم بود. مسیری که دو طرفش را درختچههای بیشکلی پوشانده بود که زمانی قطعاً مانند سایر نقاط این خانه به دقت به آنها رسیدگی میشد و باغبان، شکلهای زیبایی به آنها میداد. اما حالا تنها تودهای از شاخ و برگ بیشکل بودند که ذهن بیننده را به خیالپردازی در مورد شکل واقعیشان دعوت میکردند. در نظر من درختچهها مانند هیولاهایی بودند با بالهای چرمی گشاده و دندانهایی تیز و هیولاوار که دیدنشان مرا وحشتزده میکرد و باعث میشد زودتر از این بخش از باغ عبور کنم تا زودتر به خانهی عمویم برسم و حتی وقتی جلوی در ورودی عمارت نیز میایستادم، باز از ترس برنمیگشتم تا پشت سرم را نگاه کنم!
حلقهای که روی در عمارت عمویم نصب شده بود حلقهای بود فلزی که در دهان موجود عجیبی که تلفیقی از شیر و انسان بود، آویخته شده بود. حلقه برخلاف حلقههای معمول درهای ورودی، جنس عجیبی داشت. همیشه سرد بود و وقتی آن را در دست میگرفتم احساس ناخوشایندی میکردم و تا مغز استخوانم را میلرزاند.»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوبیه درسته اونجوری ترسناک نیست ولی داستان هاش جالبه لطفا جلد دوم و سوم رو هم بزارین
سلام ببخشید یک سوال دارم این کتاب با کتاب داستان های ترسناک عمو مونتاک یکی هستش🫰
داستانای خوبی داره سرگرمم کرد
واقعااااا کتاب قشنگیه چندتا داستان متفاوت رو توی یک کتاب اورده و بعد به هم وصلشون کرده واقعاا نویسنده هایی مثل کریس پریستلی قابل ستایش ان من جلددیگه ی روایت های هولناک رو هم خوندم اونم خیلی قشنگ و دلپذیر بود جوری که خواننده
کتاب جالبیه اما ترجمش زیاد خوب نیست
دوست داشتم کتاب جالبی بود👌
از پرتقال خوندمش صد خوردع ای صفحه بود ولی چرا اینجا دویست خورده ایههه یعنی بیشترن داستاناشش؟