کتاب ستاره بان
معرفی کتاب ستاره بان
کتاب ستاره بان نوشته دن هرینگ و مارسی کیت کانلی و ترجمه ساناز اعتمادی است. کتاب ستاره بان را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب ستاره بان
خواندن کتاب ستاره بان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان و نوجوانان علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب ستاره بان
حالا کف دست کایرو یک ستاره بود. نور ملایمش سوسو میزد. کایرو یک لحظه نگران شد. باید آن ستاره را به آسمان برمیگرداند. اینجا روی زمین، ستارهها از جادوی ریشسفیدها خیلی دور بودند و وقتی خورشید درمیآمد، ارتباطشان را با جادو قطع میکرد و نور ستارهها کمتر و کمتر میشد تا اینکه کاملاً خاموش میشدند.
کایرو، با یک گونی در دست، راه افتاد سمت برج دیدبانی. خیلی با احتیاط حرکت میکرد، نه مثل آن موقعی که در جنگل میدوید. اگر چنین چیز باارزشی از دستش میافتاد، پدرش دیگر هیچوقت به او اعتماد نمیکرد.
ولی همین که سایفر شروع کرد به غریدن و گوشهای نوکتیزش عقب رفت و چسبید کف سرش، کایرو ایستاد. سایههای آن قسمت جنگل واقعاً تاریک بودند. انگار شاخههای درختها، که همیشه سر به آسمان میگذارند، تاریکیِ شب را دور تنهشان پیچیده بودند.
کایرو به جنگل خیره شد و پرسید: «چی شده پسر؟» موهای دست کایرو سیخ شد. هوا از وقتی که راه افتاده بودند سردتر شده بود. انگار نیمههای شب بود، ولی به نظرش خیلی وقت نبود از خانه بیرون زده بود.
به ترسی که سراغش آمده بود اهمیت نداد و دوباره راه افتاد سمت خانه. با هر قدمی که برمیداشت، هوا سردتر میشد. چیزی نگذشت که بازدمش در هوا یخ زد. نگاهی به ابرها انداخت. هرازگاهی برق ستارهها از لای ابرها دیده میشد، ولی به نظر نمیآمد ابرهای طوفانزا باشند.
احساس نگرانی مثل دست سردی شانههایش را لمس کرد. هنوز هم آن حرف مادرش، که سالها پیش فوت کرده بود، توی گوشش صدا میکرد: ستارهها موجودات وحشتناکی را که توی سایهها زندگی میکردند دور نگه میداشتند.
کایرو میدانست همهٔ آدمها داستانهای ستارهبانها را باور ندارند، ولی مادرش تأکید داشت آن داستانها حقیقت دارند. مادرش آنقدر مطمئن بود که کایرو هم باور کرده بود.
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
نظرات کاربران
رمان خوبی بود (سرگرم کننده و فانتزی) . اما نظر نوجوانان، دربارهی این داستان بلند، اولویت دارد. و مشتاقم دیدگاه نوجوانان به این داستان را بدانم.
خب خیلی از کتابای فانتزی بچهگانه هست و من اهل کتابهای فانتزی نیستم اما به نظرم این کتاب بسیار جذاب بود چون هم فانتزی بود هم معمایی و شما اصلا نمی تونید پایان داستان رو پیش بینی کنید و خب
کتاب خوووبیه 😁عاااااالی نیست ولی خوووبه متن روونی داره ادم جذب کتاب میشه اگه وقت بزارید تو ۵ ساعت تمومه
نور درخشانی در سرتاسر آسمان شب تابید و پشت سرش ردی از گرد ستاره به جاگذاشت. آن پایین در یک برج دیدبانی، مردی منتظر چنین صحنه ای بود؛ مرد و پسری کوچک. پدر کایرو نگهبان ستاره هاست. وقتی ستاره ای از
خیلی کتاب خوبیه فقط باید اولاشو بگذرونی تا قشنگ بشه
من نمونه این کتابرو خوندم و واقعا جذبش شدم به نظر کتاب فوق العاده ای بود