دانلود و خرید کتاب فقط او بخواند هادی محمدحسنی
تصویر جلد کتاب فقط او بخواند

کتاب فقط او بخواند

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب فقط او بخواند

کتاب فقط او بخواند مجموعه غزل‌هایی با درونمایه عاشقانه و عارفانه سروده هادی محمد حسنی است که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. 

درباره کتاب فقط او بخواند

غزل یکی از قالب‌های شعر کلاسیک ادبیات فارسی است. تعداد ابیات آن معمولا بین پنج تا دوازده بیت است و مصراع نخست با مصراع‌های زوج هم قافیه است. شاعران عموما در غزل‌ها به بیان عواطف و احساسات عاشقانه خود می‌پردازند و از معشوق، وصف او و زیبایی‌هایش، شکوه و دلتنگی و همچنین وصف طبیعت می‌پردازند. معمولا شاعر در آخرین بیت غزل، نام یا تخلص خود را می‌آورد و بهترین بیت آن را شاه بیت یا بیت الغزل می‌گویند. بهترین و والاترین نمونه‌های غزل را می‌توان در آثار حافظ و سعدی مشاهده کرد. 

هادی محمد حسنی در کتاب فقط او بخواند، دست به سرودن غزل‌های لطیف با مضامین عاشقانه و عارفانه زده است. غزل‌هایی زیبا که مفاهیم و معانی عمیق و بلندی در خود دارند و مخاطبان را به فکر و تامل و تعمق وامی‌دارند.  

کتاب فقط او بخواند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

فقط او بخواند، کتابی است برای تمام دوست‌داران شعر معاصر و علاقه‌مندان به اشعار شاعران فارسی.

بخشی از کتاب فقط او بخواند

مقام

به یمن دختر رَز کوچة میخانه صف دارد

مرید تاک پُربارم که فرزندی خلف دارد

غرض، بدمستی بیهوده با افراط در می نیست

خوشا رندی که از همصحبتی با می هدف دارد!

دل بیچاره از پیچ و خم گرداب غافل بود

گمان می‌کرد دریا در دلش تنها صدف دارد

کبوترهای جلد از آفت پرواز آگاهند

جهان مثل فلاخن سنگ ناپیدا به کف دارد

مقام دود و آتش را که دیدم با خودم گفتم

اسارت، با چنین وصفی، به آزادی شرف دارد

اگر با یا علی برخاستی با یا رضا بنشین

یکی فیروزۀ مشهد یکی دُرّ نجف دارد

***

جاده‌‌های دور

شرف دارند کافرها به ایمان مردّدها

چه خوب است اینکه ما بی‌ریبه محشوریم با بدها

بهشتی را که دعوت می‌کند زاهد نمی‌خواهم

بگو بس کن که بیزارم ازین باید نبایدها

دل بی‌تاب من آرامشی چون مرگ می‌خواهد

که دیگر خسته‌ام مثل نفس از رفت و آمدها

مپرس از من چرا در اوج رعنایی زمین‌گیرم

گریبان‌گیر و درگیرم نه با یک غم که با صدها

چقدر این جاده‌های دور را بیهوده طی کردم

زمینْ، گرد است و با این وصف موهومند مقصدها

***

گریبان

رها کنش که بفهمد بلای طوفان چیست

پرنده‌ای که ندانست لطف زندان چیست

چه لاله‌ها که در این دشت واژگون شده‌اند

یکی بپرسد از ایشان که در گریبان چیست

طبیب بود که درد مرا دوچندان کرد

که گفت عاشقی، اما نگفت درمان چیست

من از صفات رئوف الرحیم دانستم

امیدبخش‌ترین آیه‌های قرآن چیست

اگرچه معتقدم هرچه هست حکمت توست

بگو که فلسفة رنج‌های انسان چیست؟

***

بدمستی

گاه با فرزانگی دعوای ایمان کرده‌‌ام

گاه دل را با شعف هم‌کیش مستان کرده‌‌ام

گاه با ابلیس هم‌پیمان و روگردان ز دوست

دشمنِ دیرینه را در خانه مهمان کرده‌‌ام

ساقی و ساغر ز دستم خونِ ‌دل‌ها خورده‌اند

من در این میخانه بدمستیْ فراوان کرده‌‌ام

گردبادی خانه بر دوشم که با یک تاختن

زلف خوبان را به‌آسانی پریشان کرده‌‌ام

من که خود را قله‌ای می‌دانم از دیوانگی

پیشِ پایت خویش را با خاک یکسان کرده‌‌ام

هیچ‌کس اما نمی‌داند که من آیینه‌‌ام

خویش را در هاله‌ای از آه پنهان کرده‌‌ام

***

پیکار

در بهارم شاید اما در خزانم نیستند

دشمنانم شاید اما دوستانم نیستند

روشنای آفتاب و خندة رنگین‌کمان

هیچ‌یک این روزها در آسمانم نیستند

مستی می نیز حالم را ازین بهتر نکرد

دل‌خوشی‌های شما آرام جانم نیستند

درد دل کردی، ولی از رنج‌های من مپرس

در دلم هستند، اما بر زبانم نیستند

پهلوانانی که پیروزند در پیکار رنج

مرد میدانی که من مغلوب آنم نیستند

f.mgh.76
۱۴۰۰/۱۲/۲۸

کتاب هم ابیات زیبا ، هم متوسط و هم معمولی داشت اگر اشتباه نکنم تقریبا ۱۵ تا از غزل های این کتاب ، با کتاب " کیفرخواست " ایشون مشترکه ... بریده هایی از کتاب رو به اشتراک گذاشتم برای دوستانی

- بیشتر
Farhadmarch
۱۴۰۲/۰۵/۱۲

کتابی با اشعار بسیاز یبا مود دزصدشون رو خیلی خیلی دوست داشتم

گمان می‌کرد ققنوس است چون بال و پری دارد نمی‌دانست، آتشْ راه و رسم دیگری دارد دلش می‌خواست چون عشاق در آغوش غم باشد چه می‌دانست غم در آستینش خنجری دارد چو می نوشی بیفشان جرعه‌ای بر خاک، حافظ گفت خدایا کیشِ سرمستان عجب پیغمبری دارد دلی دارم که از جور زمان فریاد می‌خواهد دل غافل نمی‌داند فلک گوشِ کری دارد دلِ کم‌طاقتم یک عمر سر بر سینه می‌کوبید گمان می‌کرد این زندانِ جاویدان دری دارد به ما بد گفت، اما از حسابش جان نخواهد برد درین محضر کرام‌الکاتبین هم دفتری دارد دلا در زندگی هرچند از آغاز رنجیدی تحمل کن کمی، هر داستانی آخری دارد
مادربزرگ علی💝
رها کنش که بفهمد بلای طوفان چیست پرنده‌ای که ندانست لطف زندان چیست چه لاله‌ها که در این دشت واژگون شده‌اند یکی بپرسد از ایشان که در گریبان چیست طبیب بود که درد مرا دوچندان کرد که گفت عاشقی، اما نگفت درمان چیست من از صفات رئوف الرحیم دانستم امیدبخش‌ترین آیه‌های قرآن چیست اگرچه معتقدم هرچه هست حکمت توست بگو که فلسفة رنج‌های انسان چیست؟
مادربزرگ علی💝
نشاط و شوق دارد، خنده دارد، گریه هم دارد جهان بسیار در بسیار در بسیار غم دارد
Azadehana
اگر چون برگ افتادیم از روی درخت، ای باد به امید تو افتادیم، بردار از زمین ما را
f.mgh.76
دلی دارم که از جور زمان فریاد می‌خواهد دل غافل نمی‌داند فلک گوشِ کری دارد دلِ کم‌طاقتم یک عمر سر بر سینه می‌کوبید گمان می‌کرد این زندانِ جاویدان دری دارد
زینب هاشم‌زاده
به شوقِ رویِ باز دوستان رفتیم، اما حیف که برخوردیم ناغافل به قفلِ بستة درها
کاربر ۸۶۱۶۱۴۹
برای ما که پَر و بال خویش را چیدیم رها شدن ز قفس اولِ گرفتاری‌ست
f.mgh.76
گرچه ما با همه هستیم، کسی با ما نیست هیچ‌کس بیشتر از آینه‌ها تنها نیست
f.mgh.76
دلا در زندگی هرچند از آغاز رنجیدی تحمل کن کمی، هر داستانی آخری دارد
زینب هاشم‌زاده
دل‌خوشی‌های شما آرام جانم نیستند
Azadehana

حجم

۴۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۴۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
۱۶,۰۰۰
۵۰%
تومان