دانلود و خرید کتاب مجنون در تهران حسین دهلوی
تصویر جلد کتاب مجنون در تهران

کتاب مجنون در تهران

نویسنده:حسین دهلوی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۵۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مجنون در تهران

«مجنون در تهران» مجموعه اشعار حسین دهلوی (-۱۳۷۲) شاعر معاصر است. غزل گفتم، مبادا یک نفر هم بی‌خبر باشد که خواهان تو باید بی‌گمان مرد خطر باشد ببین، نام تو را در شعرهایم منتشر کردم نباید تا ابد احساس، مفقودالاثر باشد نه تنها بار غم را دوست دارم، شانه‌ی من هم دلش می‌خواهد آن «بامی که برفش بیشتر...» باشد نمی‌خواهم که عشق از ریشه‌هایم دست بردارد چه عیبی تک درختی از رفیقان تبر باشد؟ چنان بی‌تاب تحسین تو هستم بعد هر شعرم که دختربچه‌ای مشتاق لبخند پدر باشد
اِیْ اِچْ|
۱۳۹۸/۰۶/۰۵

فکر نمی‌کردم انقدر خوب باشه! یعنی برای چنین کتابی، انقدر خوب بودن یکم دور از انتظاره! ولی واقعا فوق العادست!! بخوانید، لذت ببرید و عاشق شوید... «کابوس میبینم که بی احساس میگویی: «هی شاعرِ دیوانه‌ی تنها! خداحافظ...» ای مرگ! انگار آبرویم با تو محفوظ

- بیشتر
|قافیه باران|
۱۳۹۸/۰۶/۰۸

این سینه نیست مرکز اجماع دردهاست... فقط یه شاعر هنرمند میتونه معانی بزرگ رو درکلمات کوچک جابده.. ساده و لذت بخش💙

SARA
۱۴۰۰/۰۸/۱۶

بعضی شعر ها خیلی قشنگ بود بعضی هم متوسط.

ماهی
۱۳۹۸/۰۵/۰۵

اشعار زیبایی داره ولی به خاطر اینکه فضای اشعار خیلی حس غم و اندوه رو منتقل میکرد با سلیقه من جور نبود ☺ یکی از اشعار زیباش به نظرم اینه : 🌼چشمت شبیه بیت های حضرت صائب هر بار جذبم میکند با

- بیشتر
~sahar~
۱۳۹۸/۰۵/۲۲

عالییییی واقعا جملات قشنگ و پر معنای زیادی داشت

فاطمه ناظریان
۱۳۹۸/۰۱/۱۳

ابیات غزل‌ها فقط از طریق قافیه و ردیف بهم مرتبط بودند و نه از نظر معنا، یعنی بهتر بود رباعی و و دوبیتی جایگزین می‌شد. از نظر مفهوم هم اصلا آدم رو به عمق جایی نمی‌برد.. عمقِ احساس یا عمقِ تفکر. فضای

- بیشتر
a.m
۱۳۹۷/۰۴/۰۷

فوق العاده ست ,مرسی از شاعر محترم و آرزوی موقیت روزافزون ,سپااااس,عالی بود,لذت بردم

شیلا در جستجوی خوشبختی
۱۴۰۲/۰۶/۲۳

از دوری تو بهارها هم زدند غم های دلم نرفته برمی‌گردند . 137

مریم بانو
۱۳۹۹/۰۷/۲۵

یه اعتقادی دارم که باید کتاب شعر رو داشت... این از اون کتاب هایی بود که حتما باید داشت... لذت بردم به معنی حقیقی کلمه... "نباید تا ابد احساس، مفقودالاثر باشد"

دلیری
۱۳۹۹/۰۴/۲۲

کیف کردم...

من از سردرد این رؤیای بی‌تعبیر می‌ترسم هم از تهران پر جمعیت آشفته بیزارم هم از تنها شدن در خانه‌ی دلگیر می‌ترسم دلم صحرا و دریا را به آتش میکشد روزی ازین دیوانه، این مجنون بی‌زنجیر می‌ترسم
helya.B
اینکه خود تشنه، ولی جرعه‌ای از آب نخورد تا ابد در نظر عشق معما آمد
z.agh213
عشق، گاهی مادر است و گاه هم نامادری است
Autumn
مجبور می‌شویم که دیوانه‌ات شویم عشقت گرفته از دل ما اختیار را
Autumn
سهمم از زیبایی‌ات تنها تماشا کردن است کشوری هستم که گیرافتاده در تحریم‌ها
هنرمند هنردوست
گاه دلسوز است، گاهی سخت می‌سوزاندم عشق، گاهی مادر است و گاه هم نامادری است
چوغوروک
عاشق شدن زیباترین نوع خودآزاری است
h.s.y
من همان رودم که بهر دیدنت مرداب شد ماه من! بس کن ندیدن‌های بی‌اندازه را
هنرمند هنردوست
ماه من! بس کن ندیدن‌های بی‌اندازه را دل فرو می‌ریزد و تنها تماشا می‌کنم مثل سربازی، سقوطِ آخرین دروازه را
ᶜʳᶻ
برای مادرم که دستانش با میل بافتی رفاقتی دیرینه دارد ای روح لطیف خفته در واژه‌ی «زن» ای ماه‌ترین ستاره، دریا دامن هی بافتنی نباف و هی غصه نخور دلواپس من نباش، دلواپس من!
پناه
قطره‌ای در دل یک تُنگم و دلتنگ توام عاقبت می‌کُشدم حسرت دریا شدنم
motahareh
عشق، گاهی مادر است و گاه هم نامادری است
Nika
ای که گفتی بیقراری‌های من بازیگری است بیقرارم کرده‌ای اما دلت با دیگری است
نوشیکا😉
بیچاره کسی که عشق او یک‌طرفه است
~sahar~
شاعران توصیف‌ها کردند از چشمت،‌ ولی آنچه من دیدم فراتر بوده از تفهیم‌ها
هنرمند هنردوست
از فتوحاتت بگویم: شهرها،‌ اقلیم‌ها پرشد از وابسته‌ها، درمانده‌ها، تسلیم‌ها شاعران توصیف‌ها کردند از چشمت،‌ ولی آنچه من دیدم فراتر بوده از تفهیم‌ها دل ببندم، دین و دنیایم؛ نبندم،‌ هستی‌ام... شیخ صنعانم که می‌ترسم از این تصمیم‌ها سهمم از زیبایی‌ات تنها تماشا کردن است کشوری هستم که گیرافتاده در تحریم‌ها کندی ساعات تنهایی برایم کافی است دیگر از جانم چه می‌خواهند این تقویم‌ها؟
مریم بانو
صدبار برایت از ته دل مُردم یک‌بار ولی برای من تب کردی؟
~sahar~
چشمت شبیه بیت‌های حضرت صائب هر بار جذبم می‌کند با اینکه تکراری است رنج بیابان دیدن و با کوه جنگیدن... عاشق شدن زیباترین نوع خودآزاری است حال مرا هرکس که می‌پرسد، بگو: «خوب است اشکش روان، اندوه جاری،‌ زخم‌ها کاری است»
MrM
ای که گفتی بیقراری‌های من بازیگری است بیقرارم کرده‌ای اما دلت با دیگری است گاه دلسوز است، گاهی سخت می‌سوزاندم عشق، گاهی مادر است و گاه هم نامادری است بر سرت جنگ است و من با دست خالی آمدم امتیازی هم اگر دارم، همین بی‌لشکری است ای که گفتی «عشق بازی نیست»،‌ راحت باختی آخر پاییز آمد، حال، وقت داوری است رفتی و من با امید بازگشتت مانده‌ام مثل شاعرهای دیگر، باورم «ناباوری» است
آترین🍃
شرح تنها بودنم تنها همین یک مصرع است: کنج ریلی دور افتاده، قطاری سوخته
نوشیکا😉

حجم

۴۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۴۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰
۵۰%
تومان