کتاب هر چه باداباد
معرفی کتاب هر چه باداباد
این کتاب هر چه باداباد شامل دلنوشته های زییا عاشقانه و اجتماعی پنج نویسنده توانمند کشور است. کتاب هر چه باداباد را شادی دامن افشان، سکینه قهرمانی، بتول سرگزی، محمد شاکری و حمیده مهاجری نوشتهاند.
درباره کتاب هر چه باداباد
دل نوشتهها زبان احساسات و عواطف انسانی هستند، به دور از سختی و قواعد شعر و انسان امروز در میان زندگی ماشینی و دغدغههای کاری خودش و احساساتش را گم کرده است، این کتاب که زبان پنج نویسنده با احساس و توانمند است میتواند شما را با احساساتتان آشتی دهد، میتوانید با خواندن دل نوشتههای این کتاب تجربیات متفاوت را از سر بگذرانید. هر بخش کتاب زندگینامه کوتاهی از نویسنده ذکر کرده است و پس از آن به اشعار او پرداخته است.
خواندن کتاب هر چه باداباد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به دل نوشتهپیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هر چه باداباد
قدیما زمونی بود که شکل خونهها رو دست نمی زدن، یعنی آپارتمانی نبودن و اغلب خونه ها، ویلایی و شخصی بود. آدمها هم رفتارهاشون و کارهاشون، مثل بهار سبز بود و چهره و ذات یه رنگی داشتن! واقعاً دلسوز و خیرخواه هم بودن، لبخندهاشون با ما حرف می زد، نگاهاشون انگار میگفت، عزیزم، بیشتر هواتو دارم. وقتی یه جایی کارت گیر می کرد، بدون هیچ چشم داشتی مردم از جونشون برات مایه می ذاشتن و مثل یک امدادگر به فریادت می رسیدن.
یادمه وقتی یکی بهم خوبی میکرد، انقدر قشنگ یار و یاورم میشد که اصلا توقع نداشت که سریع کارشو جبران کنم! اما من خوبیشو مدّنظر داشتم تا به او بفهمونم که قدردان محبتش هستم و به یه بهانهای از خجالتش در میاومدم. هر وقت متوجه می شدیم یکی حالش گرفته ست، همه ی تلاشمونو میکردیم تا اونو از این وضعیت نابسامون بیرون بیاریم. اگه در توانمون بود، برای یاری رسوندن به هر کسی حتی غریبه، چیزی رو از هم مضایقه نمیکردیم.
راستش، خیلی دوست دارم، برگردم به گذشته به اون کوچههای قدیمی به اون محلهی پر از لطف و مهربانی به همسایههایی که هر وقت از فاصلهای همدیگرو میدیدیم به هم لبخند میزدیم و نزدیک هم که میشدیم، دقایقی کنار هم میایستادیم و با حال و احوال سعی میکردیم تا حال دلمونو خوب کنیم، البته اکثراً حرفهامون از غم و گِله گذاری نبود، انقدر دلمون دریایی بود که سعی میکردیم توی دلمون نگه داریم و فقط از خوشیهامون بگیم.
روزهایی که میلاد امامان معصوم (علیهم السلام) بود، خیلیها طبق رسوم هر سالشون مثل الان آش نذری می پختن و پخش می کردن اما با این تفاوت که دیگران هم توی آماده کردن نذری هاشون به مدد و مساعدت با جون و دل میاومدن، درواقع همه و همه در این کار خیر و ثواب کم نمیذاشتیم.
آخ که چقدر دلم برای اون صدای آرامبخشِ روضه ها و مولودیها در کوچه پس کوچه ها تنگ شده! توی مناسبتها وقتی از جایی رد میشدی، در بعضی خونهها رو میدیدی که به دور از هر نگرانی، در منزلشون به روی خلق بازه و جلوی ورودیهاشون پر از کفش و صدای روضههاشون به گوش میرسه، شک ندارم، تمام برکاتی که داشتیم از برپا کردن این گونه مجالس در خونههای خودمونو مردم بود چرا که سخنرانها به مردم پندها و درسهای عبرت انگیز میدادن از تاریخ اسلام و زندگی نامه ی بزرگان دین و فرهنگ عاشورا، صحبت میکردن.
وقتی این حرفها رو میشنیدیم، شور و شعور حسینی پیدا میکردیم، توی غمها و شادیها در کنار هم بودیم و به داد هم میرسیدیم و بچهها یاد میگرفتن، حس یکدلی و مودّت رو از بزرگترهاشون، بله، نظیر همین دلسوزیها خیلی زیاد بود چون رضای خدا رو غیر از این نمیدیدیم.
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه