کتاب هفت قلم رقصان در داستان
معرفی کتاب هفت قلم رقصان در داستان
کتاب هفت قلم رقصان در داستان مجموعهای از داستانهای کودکانه است که هفت نویسنده نوقلم آن ها را نوشتهاند. این کتاب برای کودکان بسیار جذاب است.
درباره کتاب هفت قلم رقصان در داستان
این کتاب مجموعه داستانهای مهداد اسلامی، آریو اسلامی، یاسمین اسکندرزاده، فاطمه امیری مطلوب، زهرا امیری مطلوب، تبسم مومن پور و تارا حسینی نژاد است مطالعه این کتاب برای کودکان و والدین بسیار کاربردی است زیرا به کودکان و تخیلشان کمک میکند.
داستان به کودکان کمک میکند جهان را با جزئیات بیشتری ببینند و بتوانند بیشتر تصویرسازی کنند. تخیلشان تقویت میشود و میتوانند آیندهشان را بهتر و زیباتر ببینند.
خواندن کتاب هفت قلم رقصان در داستان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هفت قلم رقصان در داستان
من اول از همه رفتم تو و همین طور که داشتم اطرافمو نگاه میکردم ناگهان صدایی از پشت سرم شنیدم!
آروم آروم سرم رو چرخوندم که دیدم! اما چی؟ باورتون نمیشه! رفیقم چیپس داشته تمام این مدتی که من گرسنم بوده، اون چیپس داشته نامرد.
بعد از این که چیپسش رو باهم دیگه خوردیم، البته بیرون از خونه خوردیما توی خونه رو کثیف نکردیم.
با، بازگشت این دو کاراگاه بزرگ به خونهٔ نفرین شده دوباره داستان به اوج خودش میرسه.
همین طور که داشتیم خونه رو میگشتیم صدایی از پشت یخچال شنیدم!
«بیا این جا رو ببین حواست باشه یه صدایی از پشت یخچال میاد!»
«حتما جونوری چیزیه.»
«و اون درست میگفت، اون یه جونور بود یه موجود بسیار منفور، شیطانی ترین موجود تمام عالم! اون، بازم اشتباه حدس زدین!»
«اون یه حشرهست؟!»
«اون یه حشره معمولی نیست اون یه سوسکه!»
«آره داداش یه سوسک، حالا بیا از این جا بریم.»
«موافقم این جا هیچ اثری از درگیری و یا هرگونه سر نخی دیده نمیشه.»
«آها حالا می شه بریم؟»
«آره بریم.»
وقتی داشتیم از خونه بیرون میرفتیم این چشمان تیزبین من چیزی دید، یه وسیلهای باریک و بلند که اطرافش جنسی شبیه به کاغذ و چوب داشت که داخلش با گرافیت! درسته اون یه مرکب تحریر بود.
اتفاقاً من هم مدادم رو اون روز گم کرده بودم پس یه جدیدشُ میخواستم، منم برداشتم.
از ظاهر مداد مشخص بود که اون یه مداد جادویی هستش! منم میخواستم از اون برای امتحان فردا استفاده کنم.
«هی مهداد چیزی خوندی؟»
«با این مداد که دیگه نیازی به درس خوندن ندارم.»
«اَه برو بابا دیونه.»
فرداش قرار بود که بازم برم و یه سری به خونه متروکه بزنم.
منم این کارو کردم ولی نمی دونم چرا به خاطر این که نرفتم مدرسه نمره امتحانم و بهم ندادن! عجب آدمایی رو معلم می کنن.
امتحانم رو دادم، در واقع تموم امتحان های آخر سال رو با همون مداد دادم.
به خاطر این که خیلی نمراتم خوب بود ازم خواستن که سال بعد رو هم در همون پایه تحصیلی بمونم تا دانش آموزهای دیگه از وجود من بهره ببرند!
بذارید یه نصیحتی بهتون بکنم، اونم اینه که زیادی در هر مسئلهای جوگیر نشید مثل من!
من شورشو درآوردم و نتیجشم دیدم.
خب باید بگم اون خونه واقعیه و خیلی جای مرموزیه ولی سعی کنید که همیشه طوری زندگی کنید که هیچ وقت از اگر و کاشکی استفاده نکنید.
راستی اون خونه، از وقتی که خونمون رو عوض کردیم دیگه ندیدمش ولی با بزرگ شدنم اهمیت درس تو زندگیم رو متوجه شدم اما بیشتر سعی میکنم از طریق راه های مختلف کسب در آمد کنم.
حجم
۱۰۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
حجم
۱۰۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه