دانلود و خرید کتاب قله قاف (جلد اول) عاطفه منجزی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب قله قاف (جلد اول) اثر عاطفه منجزی

کتاب قله قاف (جلد اول)

نویسنده:عاطفه منجزی
امتیاز:
۳.۷از ۲۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قله قاف (جلد اول)

کتاب قله قاف (جلد اول) نوشته عاطفه منجزی است. کتاب دو جلدی  قله قاف داستان زندگی دختر جوانی به نام مانا است که ززندگی برایش سختی‌های بسیاری ساخته است.

درباره کتاب قله قاف (جلد اول)

داستان درباره زندگی مانا و سونیا دو خواهر است که دردسرهای زیادی در زندگی دارند. مادر و پدرشان که یک زمانی عاشقانه همدیگر را دوست داشته‌اند حالا رابطه‌شان خوب نیست و مدام با هم دعوا می‌کنند. این دعواها به حدی شدید است که مانا در سال کنکورش به دلیل تنش‌های شدید نتوانسته درس بخواند و حالا با همراهی پدربزرگش در یک کارگاه شریک است اما هم‌چنان دلش می‌خواهد درس بخواند و دنبال آرزوهایش برود. این تنش بین زن و شوهر آن‌قدر شدید می‌شود که بالاخره از هم جدا می‌شوند. مانا و سونیا که از رفتار آنها خسته‌ شده‌اند به خانه مادربزرگشان می‌روند. مانا فکر می‌کند فرصتی پیش آمده تا کمی ارام باشد اما خبر ندارد عشق منتظر فرصت است.

خواندن کتاب قله قاف (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب قله قاف (جلد اول)

پلک‌هایم لحظاتی کوتاه روی هم خوابید و در دلم تبصره‌ای اضافه کردم: «حالا قبول نشدن دانشگاهو گردن بابامنوچ و بیتاجون نندازم، گردن کی بندازم؟ خدا؟ بندهٔ خدا؟ عشق و عاشقی بی‌وقتم یا دل خجسته‌ای که داشتم؟! طفلی ثریا از کجا بدونه کش‌مکش اونا نبوده که منو از پا درآورد و دانشگاه رفتنمو به یه رویا تبدیل کرد؟!»

برای آن که زیاد هم بی‌انصافی نکرده باشم، باید توضیحاتم را همانجا تمام می‌کردم! آهی ناخواسته به سینه‌ام رسید و زیر لب نجوا کردم:

ــ ولش کن، بهتره دیگه حرفشم نزنم!

ــ تو هنوزم توی صحنه‌های اون روز تشییع جنازه و خاکسپاری خان‌بابا و مادرجونت موندی؟! ببین اون روزا چی کشیدی که هنوزم جلو چشمت مونده!

نگاهش کردم اما لب از لب باز نکردم.

«چه ربطی داره به اون بنده‌های خدا؟! همون‌موقع هم بابامنوچ بهونهٔ دیگه‌ای گیر نیاورد، انداخت گردن جنازهٔ خان‌بابا و مادرجون که دستشون از دنیا کوتاه بود!» 

نگاهم توی فضا چرخید و سعی کردم حرف را عوض کنم که کردم!

ــ همهٔ نگرانیم واسه خاطر سایناست؛ نمی‌خوام اونم تو زندگیش مثه من سرخورده بشه! این مدت به هر عنوانی که شده از بیتاجونو بابا خواهش کردم یه کم مراعات کنن اما کو گوش شنوا؟ اینا فقط به فکر خودشونن. مدام می‌خوان روی همدیگه رو کم کنن و هرکی به نفر مقابلش نشون بده که قوی‌تر از اون یکیه! دلشون خوشه ساینا یه جا توی‌دانشگاه رزرو داره، وقتی حاضر نیست بره شهرستان، چه فایده؟! باید اعصاب داشته باشه، حوصله داشته باشه، امسال دوباره بخونه، یا نه؟ خب نخونه که دوباره هم تهران قبول نمی‌شه! کاش می‌شد ما سه تا بریم یه جایی که لااقل شاهد درگیری فرسایشی اینا نباشیم، بلکه ساینا هم بتونه یه غلطی واسه خودش بکنه!

ثریا اخمی کرد و پرسید:

، شما سه تا یعنی ساینا و تو و مامان نرگست؟!

ــ آره!

ــ وا؟... مگه عقلت کم شده؟... دوتا بچه با یه زن تنها کجا رو دارین برین؟!

ــ باشه، تو استراحت کن. فعلاً اون بیرون همه چی روبه راهه و نیازی به سرکشی تو نیست!

بعد هم از در اتاق کوچک مدیریت بیرون رفت و نگاهم را با خودش برد در حالی که هنوز فکرم درگیر حرف آخرش بود: «اون بیرون همه چی رو به راهه!» می‌دانستم منظورش به سالن کارگاه و کارگرانی بود که آنجا سرگرم کار بودند ولی ای کاش بقیهٔ جاهایی هم که برایم مهم بود، به همین منوال رو به راه بود! چیزی را که برایم مسلم و قطعی بود، نمی‌توانستم عوض کنم؛ خارج از این کارگاه کوچک، هیچ‌چیزرو به راه نبود. یعنی زندگی‌مان آشفته‌تر از چیزی بود که بشود سروسامانی به آن داد!

پلک‌هایم را برای لحظه‌ای بستم و باز کردم. نگاهم روی سقف بود و صدای بیتاجون، مثل صدایی که توی کوه بپیچد و باز تاب کند توی سرم منعکس شد:

ــ طلاق می‌خوام؛ می‌فهمی؟!... طلاق!

نظرات کاربران

bahareh
۱۴۰۰/۰۷/۲۳

چرا جلد دوم رو نمیذارید؟

شراره
۱۴۰۲/۰۲/۱۰

بسیار بسیار آبکی

M.R
۱۴۰۱/۰۸/۲۸

آخه چرا جلد دومش توی طاقچه بی‌نهایت نیستش؟!

مایی
۱۴۰۱/۰۱/۰۱

قیمت هردو جلد ۴۵ تومان یا یک جلد؟

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۴)
«کسی که جونش به جون یکی بسته باشه، چطور می‌تونه بدون اون آدم زنده بمونه؟! شایدم بتونه زنده بمونه، اما... دیگه زندگی نمی‌کنه!»
زهرا
بچه‌ها همیشه در زمان حال زندگی می‌کنند. آن‌ها نه برای گذشته‌ای که از دست رفته حسرت می‌کشند و نه از آینده‌ای که نیامده می‌ترسند.
زهرا
بچه‌ها همیشه در زمان حال زندگی می‌کنند. آن‌ها نه برای گذشته‌ای که از دست رفته حسرت می‌کشند و نه از آینده‌ای که نیامده می‌ترسند.
زهرا
ــ وقتی عاشق باشی، متوقع می‌شی!... می‌ری تو رؤیا و انگار قرص اکستازی بالا انداخته باشی؛ توَهم می‌زنی! توی خواب و خیالت یه چیزای دیگه رو واسه خودت نقاشی می‌کنی ولی بالاخره واقعیت زندگی بهت نشون می‌ده که همهٔ توقعاتت مثه حباب روی آب می‌مونه.
زهرا

حجم

۴۲۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

حجم

۴۲۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان