بریده‌هایی از کتاب قله قاف (جلد اول)

«کسی که جونش به جون یکی بسته باشه، چطور می‌تونه بدون اون آدم زنده بمونه؟! شایدم بتونه زنده بمونه، اما... دیگه زندگی نمی‌کنه!»

بچه‌ها همیشه در زمان حال زندگی می‌کنند. آن‌ها نه برای گذشته‌ای که از دست رفته حسرت می‌کشند و نه از آینده‌ای که نیامده می‌ترسند.

ــ وقتی عاشق باشی، متوقع می‌شی!... می‌ری تو رؤیا و انگار قرص اکستازی بالا انداخته باشی؛ توَهم می‌زنی! توی خواب و خیالت یه چیزای دیگه رو واسه خودت نقاشی می‌کنی ولی بالاخره واقعیت زندگی بهت نشون می‌ده که همهٔ توقعاتت مثه حباب روی آب می‌مونه.

بچه‌ها همیشه در زمان حال زندگی می‌کنند. آن‌ها نه برای گذشته‌ای که از دست رفته حسرت می‌کشند و نه از آینده‌ای که نیامده می‌ترسند.