دانلود و خرید کتاب جغد‌ها آمده اند ما را ببرند رونالد ال. اسمیت ترجمه محمدحامد شاهمرادی
تصویر جلد کتاب جغد‌ها آمده اند ما را ببرند

کتاب جغد‌ها آمده اند ما را ببرند

معرفی کتاب جغد‌ها آمده اند ما را ببرند

کتاب جغد‌ها آمده اند ما را ببرند نوشته رونالد ال اسمیت و ترجمه محمد حامد شاهمرادی است. کتاب جغد‌ها آمده اند ما را ببرند را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب جغد‌ها آمده اند ما را ببرند

سایمون دوازده ساله است، او با پدرش ارتباط خوبی ندارد و در مدرسه مدام آزار می‌بیند. اما مشکلات او این نیست ذهن او درگیر موجودات فضایی شده است؛خاکستری‌ها.

همان‌ موجوداتی که مردم را می‌دزدند و برای آزمایش می‌بردندشان جایی دیگر. او آن‌قدر می‌ترسد که خوابش نمی‌برد، به صدای هوهوی جغدها گوش می‌دهد؛ جغدهایی که چشم‌هایشان درست مثل چشم فضایی‌ها است؛ سیاه و عجیب.

او به کمپ برای چادر زدن می‌رود و آنجا چیزی باعث مي‌شود شک کند که شاید او را دزدیده‌اند. و تمام این روزها تحت آزمایش بوده است.

خواندن کتاب جغد‌ها آمده اند ما را ببرند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانانی که به داستان‌های پرهیجان و ترسناک علاقه‌ دارند پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب جغد‌ها آمده اند ما را ببرند

مامان از بالای پله‌ها صدایم زد: «سایمون! آماده‌ای؟»

توی دلم غرغر کردم.

اوایل همان روز، مامان گفت باید به تِنا برویم و شلوار جین جدید و یک سری چیزهای دیگر بخریم. به من گفته بود: «مثل یه نی توی نی‌زار داری قد می‌کشی!» کلی از این حرف‌های قدیمی به من می‌زد که از نصف آن‌ها هم سر درنمی‌آوردم.

صورتم را به کامپیوتر نزدیک‌تر کردم. عالی شد! زمان‌بندی مامان حرف نداشت. توی بازی، یک گروه گورخیز۱۰ داشتند به‌سمتم می‌آمدند. انگشتم را روی دکمهٔ حمله فشار دادم و کلی جادوجمبل به‌طرفشان فرستادم. فریاد کشیدم: «آها! بیا!» بوووم، بنننگ! یک عده از آن‌ها در ابری از غبار بنفش فرو رفتند. بعد، از صحنهٔ نبرد فرار کردم و به‌دور از هر تهدید دیگری، نزدیک یک رودخانهٔ جوشان مخفی شدم. 

شخصیت من در بازی اِورکرافت یک مرد بود به نام روئِن، یک های‌اِلف دروئید مرحلهٔ ۳۰. برای حفاظت از سرزمینم در برابر اورزاگ، امپراتور جنگل بلادبِین، از جادوهای برگرفته از طبیعت استفاده می‌کردم. اورزاک زمانی پادشاه بود؛ ولی گول یک ساحر را خورد و روحش را به او فروخت. حالا او به همهٔ مردم شهر یورش برده بود. (کلمهٔ یورش بردن را از کتابی که می‌خواندم، یاد گرفته بودم.)

دوست داشتم شخصیت بازی‌ام یک دروئید باشد. آن‌ها باهوش‌اند و فقط یک مبارز قلچماق نیستند. همیشه می‌شود با دیدن شخصیت یک نفر توی بازی، به شخصیتش در دنیای واقعی پی برد. اگر قلدر باشید، حتماً یک دیو یا یک بِرزِرکِر را انتخاب می‌کنید که نشان می‌دهد از خردوخاکشیر کردن خوشتان می‌آید. اما اگر شبیه من باشید یا به قول مامانم، خجالتی و کم‌رو، احتمالاً یک های‌اِلف یا یک کوتوله را انتخاب می‌کنید؛ کسی که مخ توی کله‌اش است، کسی که می‌تواند از همه‌چیز سر دربیاورد.

از دروئیدها هم خوشم می‌آمد؛ چون کلی طلسم و شنل‌های باحال داشتند. یک چیز دیگر هم بود؛ آن‌ها می‌توانستند به گرگ تبدیل شوند، بله، گرگ! وقتی به شکل گرگ درمی‌آیم، سریع‌تر می‌دوم و ضربه‌های بیشتری را تحمل می‌کنم. یکی از وِردهایی که استفاده می‌کنم، حفاظت با بوتهٔ خار است که باعث می‌شود از توی پوستم خارهای بزرگی بیرون بزند. باید ببینید تا متوجه شوید. یک شنل هم دارم که مقدار مانا را بیشتر می‌کند. مانا همان چیزی است که شخصیت شما برای جادو کردن به آن نیاز دارد. اگر مانای بازیکن کم شود، نمی‌تواند از هیچ جادویی استفاده کند. علاوه بر این‌ها، جواهر، انگشترها و مجسمه‌های جادویی هم هستند که هرکدام یک قدرت را در بازیکن اضافه می‌کند.

صدای مامان از پایین بلند شد: «سایمون! بیا بریم. همین حالا!» 

شاهدخت کتاب ها
۱۴۰۳/۰۶/۲۰

خب... نباید انتظار چیز خیلی خفنی رو داشته باشید. انگار کتاب یه دفتر خاطرات بود ( نمی دونم شایدم مدل نویسنده این بود) ارزش یه بار خوندن رو داره به نظر من ولی جای کار خیلی داره

NILA
۱۴۰۳/۰۱/۱۶

اول بگم که سلیقه‌ایه و من فقط دارم نظرم رو میگم. داستان ماجرای خاصی نداره و اولش فکر میکنید قراره یه اتفاق باحال بیفته ولی همچین چیزی نیست و میتونین به جای خرید این کتاب،این جمله رو بخونید:سایمون پسریه که یه

- بیشتر
خوره کتاب
۱۴۰۲/۰۸/۰۵

بسیار بی سرو ته

sana
۱۴۰۲/۰۴/۱۹

داستان نقطه اوجی نداشت بیشتر شبیه ثبت خاطرات بود ولی با این حال جذاب بود ارزش یبار خوندن رو دارن

MIMI
۱۴۰۱/۰۲/۲۱

زیاد خط داستانی نداشت و بیشتر داشت برحه زمانیو نشون میداد مثلا تو به نصف کتاب میرسیدی میدیدی اتفاق اون چنان خاصی نیفتاده یا خط داستانی خاصی نداشته، میتونست خیلی خیلی با موضوعی که داشت جذاب تر، معمایی تر و

- بیشتر
un rat de bibliothèque
۱۴۰۰/۰۶/۱۴

داستان درباره پسری هست که در یک خانواده نظامی زندگی می کنه. عاشق کتابای علمی تخیلی و یوفوها(موجودات فرازمینی) هست و اونا رو باور داره. یه روز با مادر پدرش میرن پیک نیک. این پسر میره که هیزم جمع کنه

- بیشتر
®.mr
۱۴۰۳/۰۵/۰۷

❤️❤️❤️❤️

roza
۱۴۰۲/۰۹/۲۴

بد نبود، کسانی که به فضایی ها علاقه دارن، بخونن.

prbook87
۱۴۰۰/۰۶/۲۴

من پرهام هستم prbook87 این کتاب رو به کسایی که به موجودات فضایی و آزادی علاقه دارن پیشنهاد میکنم. علاوه برم متن روان که حاصل از ترجمه عالی هست . درکش خیلی راحته

کاربر ۳۴۲۴۶۳۲
۱۴۰۰/۰۵/۱۴

عالی بود 😊 حتما پیشنهاد می کنم بخونید 😍

به خودم قول دادم هر اتفاقی که بیفتد، دیگر دربارهٔ آن ماجرا توی اینترنت جست‌وجو نخواهم کرد. بعد نشستم پای اینترنت و شروع کردم به جست‌وجو دربارهٔ آن ماجرا
MIMI
آن‌قدر به ما مشق می‌دادند که کودک‌آزاری به نظر می‌رسید.
MIMI
بزرگسال‌های خرخوان که خیلی باحال‌اند؛ آن‌ها بازی‌های کامپیوتری را اختراع می‌کنند، فیلم می‌سازند و کتاب‌های فانتزی و علمی‌تخیلی می‌نویسند
MIMI
نمی‌دانست دوست پیدا کردن در مدرسه، از جبر مقدماتی کوفتی هم سخت‌تر است. نمی‌توانستی همین‌جوری بروی پیش یک نفر و بگویی: «سلام، می‌خوای با من دوست بشی؟» احتمالاً یک مشت حواله‌ات می‌کرد.
MIMI

حجم

۲۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۲۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۴۷,۰۰۰
تومان