کتاب بر آب و آتش
معرفی کتاب بر آب و آتش
کتاب بر آب و آتش نوشته فریدون هژبری است. کتاب بر آب و آتش زندگینامه و خاطرات دکتر فریدون هژبری استاد و معاون پیشین دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر) است.
درباره کتاب بر آب و آتش
باید توجه داشت که خاطرات و زندگینامه، «منبعی از منابعِ تاریخ» تلقی میشود و نه «تاریخ». اعتبارِ این مجموعه خاطرات، بر مبنای اصولِ مأخذشناسی و با تکیه بر متغیرهایی مانند اصول گرایی، نکته سنجی و پندارِ حاکم بر ذهنِ راویان و یا نویسندگانِ آنها سنجیده میشود. افزون بر این، آن کس که به ثبت یا بیانِ خاطراتِ خود میپردازد، بیشک، هدفِ مشخصی را دنبال میکند و مایل است پیامِ مورد نظر خود را نیز انتقال دهد. با شناختِ هدف و پیامِ نهفته در بطنِ خاطرات است که میتوان به گوشهای دیگر از ارزش و اعتبار آن پی بُرد. سوای این که «مجموعه خاطرات»، به واقع، حافظهٔ تاریخیِ ملتها محسوب میشود، یکی از نکات مهمِ نهفته در خاطرات، جنبهٔ مردمشناسیِ آن است. از این رو، خاطرهنگاری، شاخهای از علم «روانشناسیِ اجتماعی» به شمار می آید که «خود» و «فردیت»، در مرکزِ آن قرار دارد.
این کتاب نیز در زمرهٔ یکی از کتابهایی است که روایتگر تاریخ شفاهی ایران است، کتابی که نه تنها بیانگرِ روندِ تکوینیِ «یک زندگی» است، بلکه روایتی است دستِ اول از فردی که در عرصهٔ دانش و سیاست، ضمنِ تجدید خاطره با حضورِ جوان سالیِ خود در رویداد ملی شدن نفت و دوران دانشجویی، از چگونگیِ شکل گیری و توسعهٔ «یک دانشگاهِ پیشرو» سخن میگوید و مشاهدات خود از سیر تحولِ تاریخیِ آن ـ از دانشگاه صنعتی آریامهر تا دانشگاه صنعتی شریف ـ را وا میشکافد.
خواندن کتاب بر آب و آتش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به خواندن زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بر آب و آتش
نمود که اگر مایل باشند، وی آماده است به آنان زبان انگلیسی بیاموزد.» پدرم با کمال اشتیاق از این تمایل استقبال میکند و مدتی مخفیانه به فراگیری زبان انگلیسی میپردازد. چندی بعد، زنانِ خانواده با اطلاع از این موضوع، برپایهٔ اعتقادات دینی، بهشدت واکنش نشان میدهند و با این عنوان که فراگیری زبان انگلیسی و همراهبردنِ کتابِ انگلیسی به مسجد، حرام است، از ادامهٔ زبان آموزی او جلوگیری میکنند. این اقدام، تاثیر عمیقی بر پدرم گذاشت و موجب شد تا در آینده، هرچه در توان دارد را در جهت پشتیبانی از تحصیل فرزندانِ خود صرف کند.
پدرم گرچه خود، فردی مذهبی بود، اما از تعصبات و خشک مغزیهای مربوطه به دور بود. او، به واقع، برای زمانهٔ خود، انسانی روشنفکر تلقی میشد. او با توجه به این که به علت وضعیت موجود و شرایط تحمیلی نتوانسته بود به تحصیلاتِ خود ادامه دهد، همواره تاکید مینمود فرزندانتان را برای دوران آینده تربیت کنید و برای تائید حرف خود به کتاب نهجالبلاغه اشاره میکرد. او که فرزند ارشد خانواده محسوب میشد پس از فوت پدر، در کنار همسر و فرزند خردسال خود و سه برادر (محمد جواد، نصرالله یا ماشاءلله و اسدالله) و یک خواهر (بتول) عهدهدار مسئولیت زندگی آنان شده بود. منبع درآمد او صرفاً یک مغازهٔ عطاری بود که از طریق آن میباید آن خانوادهٔ هشت نفره را اداره کند. درجهتِ کاهش این بارِ سنگین و به دنبال فراهم آمدنِ موقعیتهای شغلی در نخستین سالهای شکلگیریِ صنعتِ رو به گسترش نفت در آبادان، عموی بزرگترم ـ محمد جوادـ رهسپار آبادان شد. او مدتی پس از اشتغال و استقرار در آن شهر، با استناد به این که زمینههای اولیه را فراهم آورده، پدرم را تشویق میکند تا برای آغاز یک زندگیِ مناسبتر، همراه با خانواده به آبادان مهاجرت کند.
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
نظرات کاربران
خوب بود قابل خواندن