ویلیام گلاسر
درباره زندگی و کتابهای ویلیام گلاسر
ویلیام گلاسر در ۱۱ مه ۱۹۲۵ در کلیولند اوهایو متولد شد. در سال ۱۹۴۵ مدرک لیسانس خود را در رشتهی شیمی گرفت. وقتی در سال ۱۹۴۶ تصمیم گرفت تحصیلات خود را ادامه دهد، با مانعی بزرگ مواجه شد. در اولین ترم حضورش، به ارتش آمریکا فراخوانده شد و وقفهای تقریباً یکساله در روند تحصیلی او اتفاق افتاد. در سال ۱۹۴۷ مجدداً به دانشگاه بازگشت و این بار در رشتهی روانپزشکی مشغول به تحصیل شد.
گلاسر از آن دست روانپزشکانی بود که بر طبق نظریههای رایج بین همکاران خود عمل نمیکرد. او به دنبال شیوههای نوین رواندرمانی بود. زیاد با تجویز دارو برای بیماران میانهی خوبی نداشت. از نظر گلاسر دارو فقط علائم بیماری را از بین میبرد و مشکل را از ریشه درمان نمیکرد. او بدون نگرانی از طرد شدن توسط مجامعی که در آن فعالیت میکرد، با عقاید فروید به مخالفت پرداخت و هزینهاش را هم پرداخت کرد. از بیمارستان کهنهسربازان به دلیل داشتن عقاید ضدفرویدی اخراج شد؛ اما این اتفاق باعث نشد از مسیری که در پیش گرفته بود عقبنشینی کند. مدتی را در مدرسهای که مخصوص دختران بزهکار بود بهعنوان روانپزشک گذراند. در این مدت او با روانپزشکی به نام جی، ال، هریتون آشنا شد. فردی که در جایگاه استادی گلاسر قرار گرفت و همان شخصی بود که این روانپزشک تازهکار به دنبالش میگشت. او استادی را یافته بود که بر علیه عقاید فروید بود و میتوانست بهخوبی ایدهی گلاسر را درک، و در این راه به وی کمک کند.
پس از مدتی ویلیام گلاسر تصمیم گرفت بهصورت مستقل کار خود را پیش ببرد و برای این منظور یک کلینیک رواندرمانی خصوصی در لسانجلس دایر کرد. این کلینیک تا سال ۱۹۸۶ فعال بود.
سبک نوینی که گلاسر آن را در پیش گرفت بهزودی در دنیا با عنوان «تئوری انتخاب» شناخته شد. نامی که برای بسیاری از ما آشناست و اگر حتی کتاب تئوری انتخاب را نخوانده باشیم، لااقل یک بار نام آن را شنیدهایم. پیش از آنکه این تئوری در دنیا شناخته شود، گلاسر در سال ۱۹۶۷ مدرسهای با همین عنوان تأسیس کرد و در آن به آموزش مشاوران و مربیان پرداخت. مدرسهای که هنوز هم طرفداران خودش را دارد و برای گسترش این تئوری و آشنایی هرچه بیشتر مردم با این شیوه کمک میکند.
درباره تئوری انتخاب
اما ویلیام گلاسر در تئوری انتخاب سعی دارد چه مفهومی را تعریف کند و با چه شیوهای به درمان مراجعهکنندگان بپردازد؟
مهمترین مطلبی که گلاسر در تئوری انتخاب عنوان میکند این است که به جای روی آوردن سریع به انواع داروها، میتوانیم از شیوهای جایگزین استفاده کنیم. او معتقد است میتوان کاری کرد مردم خودشان روانشناس خود شوند. این عقیده شاید در ابتدا محال به نظر برسد و برخی براین باور باشند که اکثر مشکلات روحی را تنها با دارو میشود درمان کرد و اصلاً امکان ندارد فرد بیمار، خود بتواند برای روح و روان خویش کاری کند. اما گلاسر موشکافانه به بررسی این ایده میپردازد. او معتقد است بسیاری از مشکلات روانشناسی که مردم با آن دست به گریبان شدهاند ممکن است بهخاطر این باشد که رابطهی مناسبی با محیط پیرامون یا اطرافیان خود ندارند و نمیدانند چطور باید این رابطه را برقرار کنند.
ویلیام گلاسر معتقد است بین روانشناسی کنترل خارجی، و داخلی تفاوت زیادی وجود دارد. نکتهی جالب در تئوری انتخاب این است که توضیح میدهد در روش بیرونی، رفتار فرد براساس محرکها و اتفاقهایی که در بیرون از خود به وقوع میپیوندد شکل میگیرد. ولی کنترل درونی کاملاً ضد این منطق را پی میگیرد و رفتار و واکنشهای فرد را متأثر از اتفاقاتی که در درون خود میافتد، میداند. گلاسر در تئوری انتخاب میگوید وقتی ما بتوانیم افکارمان را کنترل کنیم، نتیجهی آن کنترل رفتار بیرونی خواهد بود. هرچند استثناهایی هم وجود دارد و مثلاً در رابطه با حملهی عصبی نمیتوان کنترلی روی افکار و متعاقباً رفتار داشت. اگر به توانایی کنترل افکار برسیم، میتوانیم به فردی مسئولیتپذیر تبدیل شویم. کسی که همیشه لیستی از تصمیمات هوشمندانه در ذهن خود آماده دارد و هروقت بخواهد میتواند از آنها استفاده کند. تئوری انتخاب به شما میگوید به جای اینکه تلاشی مداوم و گاه بیثمر برای تغییر رفتار دیگران داشته باشید و مدام از وقایع پیرامون شکایت کنید، سعی کنید افکار خودتان را کنترل کنید. این تئوری به شما میگوید «تنها فردی که میتوانید روی رفتارش کنترل داشته باشید خودتان هستید.»
گلاسر در این تئوری میگوید ما پنج نیاز اساسی داریم و همهی رفتارهایمان برای رسیدن به این پنج نیاز است. اگر ما این نیازها را بهخوبی درک کنیم، قسمت زیادی از راه را رفتهایم و میتوانیم به آرامش درونی خودمان کمک بزرگی کنیم. اگر ما متوجه شویم که گاهی برخی رفتارهایمان برای نیاز به بقاست، و باید این حس را بپذیریم، در راه شناخت خود کار بزرگی کردهایم. شاید پربیراه نباشد اگر بگوییم تئوری انتخاب مثل یک دستورالعمل رمزگشا برای ذهن و فکر ماست. این تئوری به ما یاد میدهد که چطور نیازهایمان را بشناسیم و با درک خود به آرامش و موفقیت برسیم. ما در درون خود نیازهای فیزیولوژیکی داریم که گاه با تلاش بسیار سعی در نادیده گرفتنشان داریم. همهی ما انسانها به عشق نیاز داریم، گاه به وابستگی و گاهی قدرت. برخی قدرت را میطلبند چون میخواهند خود را کامل ببینند و همه چیز را تحت کنترل داشته باشند. برخی نیازمند سرگرمی هستند و عدهای به دنبال آزادی. اینها همه معانی ویژهای هستند که ما انسانها گاهی از درک آنها عاجز میمانیم و همین مسئله باعث بروز مشکلات روحی میشود.
ویلیام گلاسر تلاش میکند شما را با تمایلات درونیتان آشنا کند. از شما میخواهد در سفری به ذهن خود، بیابید که بیشتر به دنبال کدام نیاز هستید. وقتی توانستید کشف کنید، وارد مرحلهی بعدی خواهید شد. شما متوجه میشوید که تفاوتها در تمایلات درونی میتواند رفتار متفاوت بیرونی را شکل دهد. برای مثال شما طالب عشق و وابستگی هستید و شریک زندگیتان به دنبال آزادی. دو انسان که به روشی متفاوت به شادی میرسند و درک این تفاوت میتواند آغازی برای فهم مشترک باشد.
این روانشناس معتقد است انسانها باید مسئولیت رفتارشان را بپذیرند تا بتوانند خوشحالتر باشند. او راهحلی ساده پیش پای خوانندگان کتاب تئوری انتخاب میگذارند. از آنها میپرسد چه چیزی میخواهید و اکنون در حال انجام چه کاری هستید؟ هر چه پاسخ این دو سؤال به هم نزدیکتر باشد، موفقیت شما دردسترستر خواهد بود.
با خواندن کتاب تئوری انتخاب به درک و دانشی از خود میرسید که میتوانید آن را در همهی ابعاد زندگیتان به کار ببرید. در مسیر شغلی و یافتن کار مناسب، برای تحصیل، تشکیل زندگی و... این تئوری میتواند نقشهی راه برای رسیدن به مقاصد بسیاری در زندگی باشد. تئوری انتخاب بهحدی برای مردم جذاب بوده که بعد از گذشت چندین سال هنوز هم طرفداران خودش را دارد. عدهی بسیاری در مدرسهی گلاسر ثبت نام میکنند. افرادی که به دنبال آرامش درونی و یافتن راهی به جز مصرف دارو برای درمان مشکلات روحی خود هستند.
جوایز ویلیام گلاسر
این روانشناس برجسته سالها تلاش کرد تا ایدهی خود را به دنیا بشناساند و با اثبات این روش توانست جوایز متعددی را نیز از آن خود کند. در سال ۲۰۰۲ به پاس قدردانی از زحمات او انجمن مشاورهی آمریکا جایزهی توسعهی حرفهای را به گلاسر اهدا کرد. در سال ۲۰۰۵ موفق شد مدال معتبر استاد درمانگر را از انجمن رواندرمانی آمریکا کسب کند. در همان سال موفق شد از مرکز بینالمللی روانپزشکی و روانشناسی جایزهی «دستاورد زندگی» را از آن خود کند.
کتابهای ویلیام گلاسر
گلاسر تنها به نوشتن یک کتاب از تئوری انتخاب اکتفا نکرد و با این مفهوم کتابهای بسیاری نوشت. از آن جمله میتوان به تئوری انتخاب برای والدین و نوجوانان، تئوری انتخاب و مدیریت زندگی و تئوری انتخاب در اتاق مشاوره نام برد.
این روانپزشک نامآشنا سرانجام در ۲۳ اوت سال ۲۰۱۳ در خانهاش، در لسآنجلس، کنار همسر و تعدادی از دوستانش درگذشت. علت مرگ او را نارسایی تنفسی ناشی از ذاتالریه عنوان کردند. اما تئوری او هنوز هم زنده و پویاست و باعث میشود افرای بسیاری نام گلاسر را به یاد داشته باشند و از او بهعنوان فردی که ایدهای نو وارد علم رواندرمانی کرد یاد کنند.