کتاب هر دانش آموزی می تواند موفق شود
معرفی کتاب هر دانش آموزی می تواند موفق شود
کتاب هر دانش آموزی می تواند موفق شود نوشتهٔ ویلیام گلسر و ترجمهٔ علی صاحبی است. انتشارات سایه سخن این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب تربیت هوشمندانهتر دانشآموزان است.
درباره کتاب هر دانش آموزی می تواند موفق شود
گفته شده است که داشتن دانش بهخودیخود قدرت و توانایی محسوب نمیشود؛ بلکه استفاده از دانش، قدرت و توان میآورد. کتاب هر دانش آموزی می تواند موفق شود که ویراستهٔ «نرگس مساوات» است، کتابی است کاربردی برای معلمانی که میخواهند دانشآموزانی مؤثر و کارآمد تربیت کنند. آنچه در سیستم آموزشی بسیاری از کشورها وجود ندارد، کاربردیبودن آموزشها و تقویت قدرت عمل دانشآموزان و تبدیل دانستهها به عمل است. ویلیام گلسر در این کتاب توضیح داده است که کارفرمایان کسی را نمیخواهند که بتواند تعاریف و فرمولها را بهخاطر بسپارد؛ کارفرمایان کارمندانی را میخواهند که بتوانند فکر کنند و بدانند چه موقع و چگونه میتوانند تعریف و فرمول مورد نیاز خود را جستوجو کنند. این نویسنده در اثر حاضر اشاره کرده است که دانستن فرمول برای سطح یک مخروط مهم نیست؛ مهمْ فهم این موضوع است که در زمان مناسب بتوان از آن فرمول استفاده کرد. کتاب حاضر به چنین مواردی کمک میکند.
خواندن کتاب هر دانش آموزی می تواند موفق شود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همۀ کسانی که با دانشآموزان کار میکنند، کسانی که میخواهند شاهد بهبودی چشمگیر وضعیت مدارس باشند و کسانی که به معلمان آموزش میدهند، پیشنهاد میکنیم.
درباره ویلیام گلسر
ویلیام گلسر، روانپزشک پیشرو و شناختهشدهٔ بینالمللی است. اگرچه نام او از سال ۱۹۶۵ و بهخاطر ابداع واقعیتدرمانی در عرصهٔ روانپزشکی معروف شد، امروزه نام گلسر با «تئوری انتخاب» و کاربستهای گستردهٔ آن در قلمرو بهداشت روانی، آموزشوپرورش و مدیریت نیروی انسانی بیشتر عجین است. دکتر گلسر در سال ۱۹۲۵ در کلیولند اُهایو به دنیا آمد و همانجا پرورش یافت. بعدها وارد دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه کِیس وسترن ریزرو در کلیولند شد. در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۷ دورهٔ روانپزشکی خود را در بیمارستان معلولان جنگی لسآنجلس غربی و در دانشگاه UCLA گذراند و تحتتأثیر آموزههای استادش «دکتر هرینگتون» از روانپزشکی سنتی فاصله گرفت. تحصیلات اولیۀ گلسر در مهندس شیمی بود، اما از زمانی که برایش مشخص شد روانپزشکی علاقه واقعیاش در زندگی است، کار در رشتهٔ شیمی را رها کرد و به روانپزشکی تغییر مسیر داد. گلسر در سال ۱۹۶۱ دورهٔ روانپزشکی خود را به پایان رساند. از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۸۶ با رویکرد واقعیتدرمانی بهعنوان روانپزشک در مطب خصوصی و مراکز اصلاح و بازپروری نوجوانان بزهکار به درمان اشتغال داشت. مسیر حرکت گلسر دربردارندهٔ پیشرفتهای مداوم در عرصهٔ کار کلینیکی، سخنرانی و تدریس و نوشتن بود. او بیش از ۲۰ کتاب نوشته است. در سال ۱۹۶۵ کتاب «واقعیت درمانی» و در سال ۱۹۶۹ کتاب «مدارس بدون شکست» را منتشر کرد (این کتاب چند سال بعد با ویرایش جدید و نام «هر دانشآموزی میتواند موفق شود»، منتشر شد.). گلسر در سال ۱۹۹۸ با انتشار کتاب «تئوری انتخاب» بیش از پیش مفهوم انگیزش و عامل ایجادکنندهٔ رفتار را از منظر روانشناسی کنترل درونی بسط داد؛ همچنین در سال ۲۰۰۳ با انتشار کتاب «هشدار: روانپزشکی میتواند برای سلامتی شما خطرناک باشد!» و در سال ۲۰۰۷ با کتاب «هشت درس برای زندگی زناشویی شادتر»، به تعالی و بهبود سلامت روانی جامعهٔ جهانی مشارکت بسیار کرد.
مشاهدات سیستماتیک دکتر گلسر او را به این نتیجه رساند که ما انسانها بهطور ژنتیکی موجوداتی اجتماعی هستیم و برای بقا و زندهماندن به یکدیگر نیازمندیم. بر این اساس گلسر معتقد است همواره یک مشکل ارتباطی (بهمعنی یک رابطۀ خراب، نارضایتمند یا قطع یک رابطۀ مهم) عامل زیرین مشکلات روانشناختی ما است. بیشتر مشکلات روانی ما از ناتوانی ما در خوب کنارآمدن با افراد مهم زندگیمان نشئت میگیرد. در سال ۲۰۰۰ میلادی بود که دانشگاه سانفرانسیسکو درجهٔ دکتری افتخاری علوم انسانی را به ویلیام گلسر اعطا کرد. او در مارس ۲۰۰۳ از سوی انجمن مشاورهٔ آمریکا بهعنوان فردی که سهم قابلتوجهی در گسترش و ارتقای کیفی مشاوره و کار حرفهای خود داشته، مورد تقدیر قرار گرفت؛ همچنین در آوریل ۲۰۰۴ انجمن مشاورهٔ آمریکا برای پایهگذاری واقعیتدرمانی، نشان «اسطورهٔ مشاوره» را به گلسر اعطا کرد. سرانجام در سال ۲۰۰۵ انجمن روانشناسی آمریکا عنوان بسیار والای «استاد ممتاز در درمانگری» را به گلسر نسبت داد که بزرگترین لقب ممکن برای اعطا به یک فرد به شمار میرود. کتابهای پرفروش ویلیام گلسر که در ایران توسط «علی صاحبی» ترجمه شدهاند و توسط انتشارات سایه سخن به چاپ رسیدهاند، عبارتند از: «تئوری انتخاب»، «درآمدی بر روانشناسی امید»، «ازدواج بدون شکست (حل معمای ازدواج از طریق تئوری انتخاب)» و «هشت درس برای زندگی زناشویی شادتر».
درباره علی صاحبی
علی صاحبی در سال ۱۳۴۳ در گرگان متولد شد. دورۀ کارشناسی و کارشناسیارشد خود را در دانشگاه تهران گذراند. در سال ۱۳۷۵ در رشتۀ روانشناسی بالینی از دانشگاه نیوساوت ولزِ سیدنی درجهٔ دکتری گرفت و در ۱۳۷۷ به دریافت درجۀ فوقدکتری در اختلالات وسواس از کلینیک اختلالات اضطرابی دانشگاه سیدنی نایل آمد. او دورههای رسمی «شناختدرمانی» را زیر نظر «آلبرت آلیس» گذراند و گواهی رسمی «طرحوارهدرمانی» را از «جفری یانگ» گرفت. مدت هشت سال بهعنوان مدرس روانشناسی بالینی در دانشگاه فردوسی مشهد فعالیت کرد. در سال ۲۰۰۶ میلادی به جنبش روانشناسی مثبتنگرِ تئوری انتخاب و مؤسسۀ واقعیتدرمانی «دکتر ویلیام گلسر» پیوست و بهعنوان مربی ارشد و عضو هیئتعلمی مؤسسه فعالیت کرد. در سال ۲۰۰۸ با دریافت مجوز رسمی از ویلیام گلسر، مرکز آموزش واقعیتدرمانی ایران را بنیانگذاری کرد. از دکتر علی صاحبی دهها جلد کتاب و ۱۴ cd آموزشی و چندینDVD صوتی/ تصویری و ِِبیش از ۳۵ مقاله در مجلات علمی و پژوهشی منتشر شده است. او که همهٔ کتابهای ویلیام گلسر را ترجمه کرده، از شاگردان بنام او بوده است که در سال ۲۰۱۲ نامۀ تقدیری از دکتر گلسر نیز دریافت کرد.
بخشی از کتاب هر دانش آموزی می تواند موفق شود
«وقتی به گروهی از کودکان نگاه میکنید که صبحها شادمان و خندان به سوی مدرسه میروند، درک و تصور این نکته سخت است که برای بسیاری از آنها این شادی و خوشحالی بسیار کوتاه خواهد بود. معلم در کلاس تحت فشار است به آنها خواندن درس بدهد. اما معلم متوجه میشود برای اینکار باید به دانشآموزان فشار بیاورد سریعتر و بیشتر از آنچه اکنون میتوانند، بخوانند و بفهمند. اگر هدف از چنین فشاری گرفتن نمرۀ بالا در آزمونهای پیشرفت استانی است، عملکرد بسیاری از دانشآموزان بهتر خواهد شد. اما اگر هدف کتابخوان کردن آنها در طول زندگی است، این راه به شکست میانجامد.
معلمان در سراسر کشور زیر فشارند که نمرههای دانشآموزان را بالا ببرند. از همین رو برایشان انجام کاری که برای کتابخوان شدن بچهها لازم است، روز به روز دشوارتر میشود: یعنی به طور همزمان به دانشآموزان آموزش دهیم که پاداش کتابخوانی خوشی و مسرت است. در کلاسهای فعلی دبستانها که روخوانی برای گرفتن نمرههای بهتر است، این کار برای دانشآموزان و معلمان لذتبخش نیست.
پیشرفت نمرههای روخوانی دانشآموزان، خواستهٔ معقولی است، اما رسیدن به این هدف به بهای کنار گذاشتن کتابخوانی در طولانی مدت کار معقولی نیست. چون کتابخوانی شالوده و اساس آموزشوپرورش است. در تنفر بسیاری از کودکان از کتابخوانی، امتحانهای روخوانی استانی مقصر نیست بلکه شیوۀ استفاده ما از این امتحانها و کنترل بیرونی است که برای بالا بردن نمرههای دانشآموزان اعمال میکنیم. در مدرسه کیفی گلسر کودکان هم یاد میگیرند خوب بخوانند، هم یاد میگیرند از کتاب خواندن لذت ببرند. چون دانشآموزان از کتابخوانی لذت میبرند، دیگر نگران امتحان نیستند و در آن به خوبی عمل میکنند؛ همانگونه که در مدرسه آیکمن از صدک پنجم به صدک نودم رسیدند و از کتابخوانی هم لذت میبرند. مادری که در بارۀ تجربه روخوانی فرزند کلاس اولیاش نوشته بود، حق داشت نگران متنفر شدن فرزندش از کتابخوانی باشد.
نمرههای دانشآموزان بزرگتر پس از ورود به دبیرستان دیگر بهتر نمیشود. اگر کتابخوانهای خوبی باشند خوب باقی میمانند و برعکس. این دانشآموزان، که اگر انگیزه داشته باشند توان روخوانیشان را افزایش دهند از کتابخوانی لذت خواهند برد، با نمرههای ده و پانزده که بیش از نیمی از آنها در مقطع دبیرستان میگیرند، آنچنان لذتی نمیبرند که انگیزهٔ پیشرفت در آنها ایجاد شود. در نبودِ این لذت، آنها فقط برای رفع تکلیف کتاب میخوانند و بسیاری از آنها این کار را نیز نمیکنند.»
حجم
۱۶۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۱۶۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه