ساموئل بکت
ساموئل بکت رماننویس، نمایشنامهنویس، شاعر، کارگردان تئاتر و مترجم ایرلندی است. بکت به عنوان یکی از برجستهترین چهرههای تئاتر ابزورد شناخته میشود. او در سال ۱۹۶۹ به جایزهی نوبل ادبیات دستیافت.
بیوگرافی ساموئل بکت
ساموئل بارکلی بکت در سیزدهم آوریل سال ۱۹۰۶ در دوبلین متولد شد. بکت در خانوادهای مرفه با عقاید مذهبی آنگلیکان بالید. پدرش ویلیام فرانک بکت نقشهبردار و مادرش ماریا جونز نیز پرستار بود، آن دو در سال ۱۹۰۱ با هم ازدواج کرده بودند. ساموئل یک برادر بزرگتر نیز به نام فرانک ادوراد داشت. بکت در سال ۱۹۱۹ به مدرسهی سلطنتی پورتوا در انیسکیلن رفت. او برای تحصیل مدارج بالاتر مدرن راهی کالج ترینیتی شد و در سالهای تحصیل در این کالج زبانهای فرانسوی، ایتالیایی و انگلیسی خواند و مدرک لیسانسش را نیز در سال ۱۹۲۷ در رشتهی ادبیات مدرن دریافت کرد. بکت آثارش را به غیر از زبان مادری خود یعنی انگلیسی به زبان فرانسه نیز مینوشت.
بکت علاوهبر اشتغالات ادبی، یک ورزشکار جدی و علاقهمند به کریکت بود و در این رشته به جایگاهی درخور نیز رسید. ساموئل بکت در سالهای تحصیلش با آثار هنری برگسون آشنا شد و بخت آشنایی با جیمز جویس را نیز از طریق توماس مکگریوی پیدا کرد. جویس تاثیری ویژه بر بکت گذاشت، آشنایی آن دو به همکاری ادبی نیز انجامید تا آنجا که بکت در پژوهشی که به انتشار کتاب بیداری فینیگان انجامید، جویس را یاری رساند. بکت در سال ۱۹۳۰ به کالج ترینیتی بازگشت و برای مدتی به تدریس پرداخت، اما این دوره به درازا نینجامید و زود به پایان رسید. بکت پس از مرگ پدرش دچار مشکلات روحی شد و یک دورهی درمانی را تحت نظر روانکاوی به نام ویلفرد بیون گذراند، نشانههایی از این دورهی تراپی بعدها در بعضی از آثار بکت رخ نمود.
بکت در سال ۱۹۳۲ اولین رمان خود رویای زنان متوسط را نوشت. این رمان از سوی ناشران با اقبال مواجه نشد و بکت مجبور شد آن را رها کند تا بعدها و در سال ۱۹۹۲ منتشر شود. بکت در سال ۱۹۳۳ کتاب بیشتر نیش تا لگد را که مجموعه داستانی شامل بخشهایی از کتاب مهجور پیشینش بود، منتشر کرد. بکت در این سالها به طور ویژه به نقد شعر ایرلندی پرداخت. او در این راه مقالههای مهمی مانند شعر اخیر ایرلند نوشت. او همچنین نقدی بر اشعار دوست قدیمیاش توماس مکگریوی نگاشت. ساموئل بکت در سال ۱۹۳۵ کتاب شعر خود را منتشر کرد که بسیار محبوب شد. او در این سالها به سینما نیز علاقه پیدا کرد و تصمیم گرفت برای آموزش سینما نزد سرگئی آیزنشتاین برود اما در این امر ناکام ماند. بکت در سال ۱۹۳۸ رمان مرفی را که پیش از آن نوشته بود به انتشار رساند.
بکت در ایام جولان نازیسم در اروپا به طور جدی به مقابله با آن پرداخت. او در ژانویهی سال ۱۹۳۸ در پاریس از سوی یک دلال با سوءقصد مواجه شد و با ضربات چاقو جراحتی جدی دید. او که مرگ را به چشمانش دیده بود با کمک جویس دورهی درمان خود را گذراند. بکت در این دورهی سخت با معشوقهی خود سوزان که پیش از آن آشنا شده بود، رابطهای نزدیکتر پیدا کرد.
ساموئل بکت در جریان حملهی آلمان نازی به فرانسه و اشغال این کشور، به نیروهای مقاوت فرانسه پیوست و یکی از سختترین و مهمترین دورههای زندگی خود را رقم زد. بعدها دولت فرانسه با اعطای نشان صلیب جنگ از او به دلیل پیوستنش به جنبش مقاومت علیه نازیها تقدیر کرد. او خود نیز از آن دورهی زندگی خود به نیکی یاد میکرد. بکت در همان دورهی سخت به فعالیت ادبی نیز ادامه داد و رمان وات را در سال ۱۹۴۵ به پایان رساند. این رمان در سال ۱۹۵۴ منتشر شد. بکت در سال ۱۹۴۶ رمان مرسیه و کامیر را نوشت که پیشزمینهای برای نوشتن نمایشنامهی مهم و ارزشمندش در انتظار گودو بود. بکت اولین رمان از سهگانهی خود را با عنوان مالوی در سال ۱۹۵۱ چاپ کرد. دومین رمان از این مجموعه در همان سال با نام مالون نمیمیرد منتشر شد. آخرین کتاب از این سهگانه نامناپذیر در سال ۱۹۵۳ به انتشار رسید.
شاهکار ساموئل بکت و اثری که بیش از همه با آن شناخته میشود نمایشنامهی در انتظار گودو است. بکت این نمایشنامه را بین سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ نوشت. در انتظار گودو اولین بار در سال ۱۹۵۳ در سالن دو بابیلون و به کارگردانی راجر بلین به نمایش درآمد. این اثر یکی از مهمترین نمایشنامههای قرن بیستم و از پایههای تئاتر ابزورد خوانده شد، سبکی که بکت به همراه اوژن یونسکو از سرآمدان آن بودند. دو کاراکتر اصلی نمایشنامهی در انتظار گودو، ولادیمیر و استراگون هستند که در انتظار فردی به نام گودو با یکدیگر وقت میگذرانند. بکت در این اثر که بعدها عنوان فرعی تراژدی کمدی به آن اضافه شد، روایتگر رنج عمیق بشر است که در چرخهای معیوب مابین بیمعنایی و خستگی پرسه میزند. بکت چند نمایشنامهی دیگر نیز منتشر کرد که عبارتند از: دست آخر (۱۹۵۷)، آخر بازی (۱۹۵۷)، همهی افتادگان (۱۹۵۷)، آخرین نوار کراپ (۱۹۵۸)، روزهای خوش (۱۹۶۱)، باری (۱۹۶۳)، من نه (۱۹۷۲)، فاجعه (۱۹۸۲)، چی کجا (۱۹۸۳) و چرکنویس برای یک نمایشنامه (۱۹۶۵).
مهمترین دستاورد ادبی بکت دریافت جایزهی نوبل ادبیات در سال ۱۹۶۹ است. این جایزه با این عنوان به او تعلق گرفت: به خاطر «نوشتههایش –در قالب رمان و نمایش- که در فقر انسان امروزی اعتلا و عروج او را میجوید». بکت زمانی که همراه سوزان در تونس تعطیلاتش را میگذراند، از موضوع مطلع شد. او که فردی هیاهوگریز بود پس از این موفقیت بزرگ، از سیل رسانهها و مردم علاقهمند و کنجکاو هراس پیدا کرد، این شد که مدتی خود را در هتل پنهان کرد. بکت پیش از آن در سال ۱۹۶۱ جایزهی بینالمللی ناشران را دریافت کرده بود.
ساموئل بکت از سال ۱۹۵۷ همکاری خود را با رادیو، با نوشتن نمایشنامه برای اجرای رادیویی آغاز کرد. بکت بعد از رادیو برای تلویزیون نیز آثاری تولید کرد. او در سال ۱۹۶۱ در انگلستان با معشوقهاش سوزان ازدواج کرد. سوزان که ظاهرا تنها معشوقهی بکت نیز نبوده و همزمان شریک دیگری در عشق او داشته، در ژوئیهی ۱۹۸۹ درگذشت. بکت نیز روزهای پایانی عمر خویش را در حالی که از آمفیزم و پارکینسون رنج میبرد، در خانهی سالمندان گذراند. ساموئل بکت در نهایت در ۲۲ دسامبر ۱۹۸۹ در هشتادوسهسالگی درگذشت. او در کنار سوزان در گورستان مونپارناس پاریس به خاک سپرده شد.