برای خرید و دانلود کتاب صوتی گاهی دروغ میگویم نوشته آلیس فینی و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
کتاب صوتی گاهی دروغ میگویم نوشته آلیس فینی است که با ترجمه اطلسی خرامانی و صدای بهناز بستاندوست منتشر شده است. کتاب صوتی گاهی دروغ میگویم یکی از کتابهای پرفروش نیویورک تایمز است. این کتاب بهترین رمان معمایی گودریردز در سال 2018 هم بوده است.
امبر در بیمارستان بیدار میشود اما بیدار کامل نه او دچار مشکلات عجیبی شده است. او نمیتواند حرکت کند حتی نمیتواند صحبت کند یا چشمهایش را باز کند. او صدای تمام افرادی که در اتاقش هستند را میشنود اما اطرافیانش نمیدانند. امبر به یاد نمیآورد که چه اتفاقی افتاده است، اما او حس میکند شوهرش ارتباطی با این موضوع داشته باشد. درباره امبر باید سه چیز را بدانید و با داستان او همراه شوید او در کما است، شوهرش دیگر دوستش ندارد و گاهی دروغ میگوید. همین چیزها کافی است تا بتوانید با یکی از جذابترین داستانهای معمایی همراه شوید.
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی معمایی پیشنهاد میکنیم
سعی میکنم تمام چیزهایی که اطرافم را احاطه کرده تصور کنم. توی بخش نیستم؛ اینجا برای بخش زیادی ساکت است. درون سردخانه هم نیستم. میتوانم تنفسم را احساس کنم. هر بار که اکسیژن ششهایم را پر میکند درد خفیفی در سینهام میپیچد. تنها صدایی که میشنوم، صدای خفه دستگاههایی است که بیتفاوت کنار گوشم بوق میزنند، تنها همدم من در این دنیای نامرئی که به طرز عجیبی آرامم میکند. شروع به شمردن بوقها میکنم، در ذهنم جمعشان میکنم و میترسم صدایشان قطع شود و نمیدانم اگر این اتفاق بیفتد، معنایش چیست. به این نتیجه رسیدهام که در اتاقی خصوصی هستم. خودم را حبس و در سلول بیمارستانیام تصور میکنم. زمان به آهستگی از هر چهار دیوار چکه میکند و گودالهایی از لجن و کثافت میسازد که بهزودی مرا غرق خواهد کرد. تا آن موقع، من در فضای بینهایتی میمانم که در آن، توهم به عقد واقعیت درآمده. این تنها کاری است که میکنم، هستم و برای چیزی که نمیدانم چیست انتظار میکشم. من را بهعنوان یک انسان به تنظیمات کارخانه برگرداندهاند. پشت این دیوارهای نامرئی، زندگی ادامه دارد؛ اما من، ساکت، ساکن و محدود شدهام. درد فیزیکیام واقعی و طالب این است که احساسش کنم. به این فکر میکنم که چقدر بد صدمه دیدهام. چیزی شبیه گیره دور جمجمهام محکم شده و با هر ضربان تکانی دردناک میخورد. شروع به بررسی سرتاپایم میکنم و برای یافتن توضیحی بر مبنای تشخیص خودم، بیهوده به جستوجو میپردازم. دهانم را باز کردهاند و میتوانم چیزی خارجی که مانند ساندویچ بین لبها و دندانهایم قرارگرفته_ که به زبانم فشار میآورد و از حلقومم پایین رفته_ احساس کنم. بدنم به نوع عجیبی غیر آشنا به نظر میرسد، گویی به فردی دیگر تعلق دارد؛ اما همهچیز تا کف پا و انگشتانم سر جایش است. میتوانم هر ده انگشت را احساس کنم و این، باعث راحتی خیالم میشود. من اینجا در ذهن و بدنم هستم و فقط به کسی نیاز دارم تا دوباره مرا به راه بیندازد. به این فکر میکنم که چه شکلی هستم و آیا کسی موهایم را شانه زده یا صورتم را تمیز کرده است؟ آدم مغروری نیستم و اغلب ترجیح میدهم دیده نشوم و صدایم شنیده شود یا بهتر از آن، کلاً کسی متوجهام نشود. من خاص نیستم، مثل او نیستم.
دستهبندی | |
زمان | ۱۰ ساعت و ۱۸ دقیقه |
قابلیت انتقال | دارد |
حجم | ۵۸۰٫۰ مگابایت |
نظرات کاربران
مشاهده همه نظرات (۱)شک نکنید در شنیدن این کتاب با صدای خانم بستان دوست و درگیر شدن با موضوع کتاب .. عالی بود.