دانلود و خرید کتاب صوتی دال دوست داشتن
معرفی کتاب صوتی دال دوست داشتن
کتاب صوتی دال دوست داشتن نوشته حسین وحدانی، چند روایت از عشق و زندگی است. این اثر شامل قطعاتی عاشقانه و دلنشین است که نگاه حسین وحدانی را به عشق و دوست داشتن، زندگی کردن، دوستی و جنگ نشان میدهد.
این کتاب صوتی را میتوانید با صدای گرم رضا عمرانی بشنوید.
درباره کتاب صوتی دال دوست داشتن
«دیدم که انگار آدمهایی هستند که با خواندن این کلمات، حال بهتری پیدا میکنند. این را خودشان گفتند؛ در نامهها و پیغامهایشان. و گفتند که لحظههایی بر آنها گذاشته است که این کلمات به کمکشان آمدهاند. و برایم نوشتند که گاهی با خواندن این کلمات، راحتتر نفس کشیدهاند، راحتتر لبخند زدهاند، راحتتر اشک ریختهاند، راحتتر خوابیدهاند، راحتتر دوست داشتهاند و راحتتر دوست داشتهشدهاند. و دیدم که زحمت بازنوشتن و آماده کردن یک کتاب، در برابر این همه، هیچ است.»
جملات بالا، توضیحی است که حسین وحدانی در رابطه با نوشتن کتاب صوتی دال دوست داشتن و منتشر کردن آن گفته است. این کتاب روایتهایی از عشق و زندگی دارد. روایتها و قطعات ادبی کوتاه و دلنشین که عشق را دوباره تعریف میکنند و زندگی را طور دیگری میبیند. از پشت عینکی که زندگی را با عشق و دوری از جنگ معنا میکند. نوشتههایی که هرچند ساده و روان هستند ولی عمیق و بسیار مفهومیاند.
کتاب صوتی دال دوست داشتن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب صوتی دال دوست داشتن اثری دلنشین و جذاب است که برای تمام دوستداران کتابها و متون عاشقانه جالب است. اگر نوشتهها و آثار دیگر حسین وحدانی را خوانده و دوست داشتهاید، این کتاب صوتی را هم بشنوید و در لذتی عمیق غرق شوید.
درباره حسین وحدانی
حسین وحدانی در سال ۱۳۵۸ متولد شد. او نویسنده و روزنامهنگار است و از هجده سالگی به این کار مشغول شده است. حسین وحدانی را به دلیل سابقه طولانی نویسندگیاش در فضای مجازی، با نام حسین وی میشناسند. او در طول این سالها یادداشتهای بسیاری را در رسانههای مجازی مختلف منتشر کرده است و در نوشتههایش عموما از دو موضوع صحبت میکند: عشق و تنفر از جنگ. از میان کتابهای او میتوان به دال دوست داشتن و عین عاشقی اشاره کرد.
درباره رضا عمرانی
رضا عمرانی، بازیگر تئاتر، کارگردان رادیو تئاتر، بازیگر،کارگردان و گوینده رادیو است و در حال حاضر به عنوان مشاور هنری و مدیر تیم تولید شرکت تولید کتاب صوتی ماه آوا فعالیت میکند. او برادر علی عمرانی، بازیگر تئاتر و سینما و گوینده رادیو است.
بخش زیبایی از کتاب دال دوست داشتن
وقتی از بخشش حرف میزنیم، از چی حرف میزنیم؟ آیا هر جور بخشیدنی فضیلت است؟ آیا هر خطایی را میشود بخشید؟ من جعبهای از میوههای تازه و سالم را در نظر میگیرم که ناگهان درمییابیم یکیشان فاسد شده و گندیده است. شاید دورش بیندازیم، شاید هم نگهش داریم و شاید حتی بخوریمش. این انتخاب ماست؛ از سر اجبار یا اختیار. اما آیا میتوانیم فاسد بودنش را انکار کنیم؟ آیا میشود بگوییم «این جعبه میوهی فاسدی ندارد» و خیال کنیم از مفهوم میوه سالم قلب ماهیت نکردهایم؟
به یک اتومبیل فکر کنیم، وقتی ملتفت میشویم موتور آن به کل خراب است. میتوانیم موتور را عوض نکنیم و منتظر باشیم یک روز در راه از کار بیفتد. یا میتوانیم عوضش کنیم و با این کار هویت اتومبیل را به کلی تغییر دهیم: این اتومبیل دیگری هست. اما نمیتوانیم خرابی موتور را نادیده بگیریم و بر او «ببخشیم». این جا مفهوم بخشش بیمعناست. فقط یک شعار بزک کرده و خوش آب و رنگ و البته فاقد ارزش است، چون این جا «بخشیدن، ماهیت آن چه را میخواهیم ببخشیم، تغییر میدهد».
بله، بخشش فضیلت است و نشان از بزرگواری و مهربانی دارد؛ انگار. اما گاهی بخشیدن محبوب، امضای حکم پایان اوست. تبدیل کردن اوست به موجودی که بود و نبودش فرقی ندارد...
در بخش دیگری از این کتاب صوتی میشنویم
ما از همان اول زبالهجمعکن بودیم. هستیم هنوز. زباله به وقتش که زباله به نظر نمیرسد، لنگهکفشیست در بیابان؛ بهدردبخور برای روز مبادا. نشانه دوراندیشی و آیندهنگری. اما دوراندیشی محافظهکارانه و آیندهنگری بیقاعده تنها زباله تولید میکند. دهها کارتون و جعبه از پیچ و واشر و سیم و لامپ و نخ و کاغذ و روزنامه و قاب شکسته و کفش نیمهپاره. مجموعهی بیمصرف جاگیر مصیبتزایی که با دروغ خوشآبورنگ «هرچیز که خار آید یک روز به کار آید» کلهی هم تلنبار شدهاند. اما راستش این است که هر تکه از این زبالهدانی نشانه یک پایان ناتمام و یک دلنکندن بههنگام است که هیچوقت هم به کار نمیآید. جانور زندهای است به نام ترس که به جای کشته شدن فقط توی جعبهای محبوس شده و پرت شده گوشهی انبار و وقتی که زمان عزیمت فرا میربرسد ناگزیر باید دربارهاش تصمیم گرفت. این بار سختتر. چون تمام مدتی که ما زنده بودن این موجود نامرئی چندشناک را فراموش کرده بودیم، آن گوشه داشته میخورده و میخوابیده و حالا هیولای فربهای است که مدتی باید چشم بمالی و با دهان باز نگاهش کنی تا این ترس سالخوردهی دیرآشنا را به جا بیاوری. اما من از یک جایی به بعد سعی کردم یاد بگیرم که فکر روز مبادا نباشم. لنگهکفشها را بیندازم و پابرهنه راه رفتن در بیابان را تمرین کنم. سعی کردم یاد بگیرم که به جای ماندن برای رفتن آماده باشم. یاد بگیرم که اگر زمان عزیمت فرا رسید وسائلم، باقیماندههایم را بتوانم بار یک کولهی کوچک کنم و بروم. آنها که تجربهی اسبابکشی را از سر گذراندهاند، این تصویر از خودشان را خوب به خاطر میآورند؛ کثیف، نیمهبرهنه و مبهوت، بهگلنشسته در مردابی از خردهریزها، عکسها نامهها کارتپستالهای دستخطدار کاغذکادوهای داستاندار فاکتورهای خرید خوشبختی در زمان خودشان جعبهها و گوشوارهها و دکمهها و بندهای گسسته از لباسها که آخ! این شب مهمانی فلانی پاره شد، گذاشته بودم بدوزماش و دهها و صدها کاغذ و عکس و دکمه و بند که قرار بود، گذاشته بودیم، میخواستیم و الی آخر. اما نه خواندیم، نه دیدیم، نه دوختیم و نه گرهشان زدیم. بند پارهشده را اگر همان موقع همان شب بدوزی که هیچ، اما اگر بگذاری گوشهای و بگذری سر از خاطرات خاکخوردهای در میآورد که وبال گردن روز عزیمتاند. روز اسباب کشی را باید یومالعبرت نامید. دوستان و کمکحالان آدم اسبابکش همانطور که شکستنیها را در روزنامه میپیچند و کارتونها را چسب میزنند و گوشهی اسبابهای درشت را میگیرند و جابهجا میکنند باید گوشه چشمی به خردهریزها داشته باشند و عبرت بگیرند. همیشه خردهریزها هستند که آدم را فرو میریزند. برادههای جامانده از شادیهای بهغمنشسته. خوشبختیهای بهنکبترسیده. این برادهها توی درزهای تنگ خیلی خیلی تنگ زندگی جا خوش میکنند و بیهوا که بهشان دست میاندازی میخراشند، آی میخراشند. همین است که برای خیلیها سختترین قسمت خانهتکانی گردگیری باریکترین درزهای اثاث و اسباب و خانه نیست که فقط چشم غیرمسلح مادرها قادر به دیدنشان هستند. بدتر از آن دور ریختن اسباب و اثاثیهای است که در گوشهای به امید فرار سیدن روز مبادا خاک میخورند. کندن کوهی از خاطره و احتیاط و محافظهکاری و انتقال دادن نخالههای آن به بیرون از خانه و زندگی است که جان آدم را در میآورد.
زمان
۲ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۱۳۲٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۱۳۲٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
واقعاً مسخره است کتاب صوتی موجوده ولی خود فایل کتاب موجود نیست لطفاً این کتاب رو موجود کنید
این کتاب دوست منه ، کنار تختم دارمش و هر موقع دلم براش تنگ شه چند صفحه ای ازش رو میخونم و هر بارم به دلم میشینه ❤ نظری درباره گویندگی ندارم چون گوش نکردم . اما خود کتاب دلنشین جذابه
خوندن این کتاب خیلی احساس خوبی بهم میداد.. کاش خوده کتابم طاقچه میزاشت به صورت ebook و همینطور کتاب دیگه این نویسنده "عین عاشقی"
کتاب به خوبی از مسائل ریز شروع میکنه و با طرح مسائل ساده و به ظاهر عادی زندگی، دنیای امروزمونو به چالش میکشه. در نوع خودش بینظیره و از هر گونه صحبت و توضیح اضافی هم خالیه. در واقع یکی از ویژگیهای
یه حس خوب و ناب
این کتاب عالیه من وقتی این کتاب را میخوانم دیوانه وار احساساتی میشم
گویندگی عالی، متن مختصر و مفید و بسیار کاربردی در حوزه روابط به همه پیشنهاد میکنم
خیلی به دل نشست ♥️
یه کتاب عالی و مهربون برای شماا
محتوای کتاب ؟ انگار یه رفیق کنارم نشسته بود و تو اوج صمیمیت و در ساده ترین حالت ممکن باهام حرف میزد ، حرفایی که نه رنگ زرد به خودشون گرفته بودن ، نه اونقدر تئوری بودن که فقط به