دانلود کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود با صدای رضا عمرانی + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود اثر رضا عمرانی

دانلود و خرید کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود

معرفی کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود

کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود، از رومن پوئرتولاس، داستانی شنیدنی و سرشار از شگفتی است؛ مادری که برای رسیدن به فرزندش دست به کارهای عجیبی می‌زند و تصمیم دارد غیر ممکن‌ها را ممکن کند. 

برای وارد شدن به دنیای جذاب این مادر و دختر، کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود را با ترجمه‌ی ابوالفضل الله‌دادی و صدای رضا عمرانی گوش کنید.

درباره‌ی کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود

شخصیت اصلی کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود، زنی به نام پروویدانس است. او در فرانسه زندگی‌ می‌کند. پستچی است و اهل سفرهای دور و دراز است. یکبار در یکی از سفرهایش به مراکش، با دخترکی به نام زهرا آشنا می‌شود. این دختر مادرش را از دست داده و از زمانی که به دنیا آمده است، در بیمارستان بوده. پروویدانس با دیدن زهرا و قلب مهربان و آرزوهای او، به او قول می‌دهد که او ر ابه فرزندی قبول کند و همراه خودش به فرانسه ببرد. وقتی قرار است برای بردن دخترش به مراکش برگردد، اتفاقی عجیب رخ می‌دهد؛ آتش‌فشانی قدیمی فوران می‌کند و کلیه هواپیماها، قطارها و ماشین‌ها از حرکت باز می‌ایستند. اتفاقی که در زندگی عادی می‌تواند به راحتی کار و زندگی را تعطیل کند. اما داستان‌های جادویی رومن پوئرتولاس اینطور نیست! 

پروویدانس که خود را مادر می‌داند احساس مسئولیت زیادی دارد. او می‌خواهد هرطور که شده پای قولش بماند. به همین دلیل آرزو می‌کند تا بتواند پرواز کند. بعد با راهبی عجیب روبه‌رو می‌شود که مدعی است می‌تواند غیر ممکن‌ها را به ممکن تبدیل کند. حالا تمام امید پروویدانس به راهب است. کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود اثری در ستایش عشق قدرتمند مادری و مهر و محبت تمام‌نشدنی مادران به فرزندانشان است. 

کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود یک اثر جذاب برای تمام دوست‌داران رمان‌های خارجی است. اگر دوست دارید داستانی ماجراجویانه بشنوید، کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود بهترین گزینه برای شما است.

درباره‌ی رومن پوئرتولاس

رومن پوئرتولاس ۲۱ دسامبر ۱۹۷۵ در خانواده ای نظامی در شهر مون‌پلیه زاده شد. پدرش سرهنگ نیروی زمینی و مادرش استوار یکم بوده‌اند. رومن هم به واسطه شغل آنها در نوجوانی و جوانی بارها در نقاط مختلف اروپا از جمله انگلستان و اسپانیا زندگی کرده است. او در حین اقامتش در اسپانیا مدتی به تدریس زبان فرانسه پرداخت و همزمان به عنوان مترجم شفاهی نیز کار کرده‌است. اما همیشه آرزو داشت کارآگاه شود. با اینکه در کنکور نیروی پلیس شرکت کرد و با اینکه ستوان شد، اما نتوانست به آرزویش برسد. او چهار سال در ژاندارمری فرانسه خدمت کرده و دلیل تجربه‌ای که به دست آورده، امروز افزون بر نویسندگی، کارشناس مهاجرت‌های غیرقانونی نیز می‌باشد.

آثار رومن پوئرتولاس که به فارسی ترجمه شده‌اند: سفر شگفت‌انگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود، ناپلئون به جنگ داعش می‌رود، دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود و همه تابستان بدون فیسبوک.

بخشی از کتاب صوتی دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود

«اگه بخوام خلاصه کنم، پستچیِ شما که یه خانمه، یه روز سر و کله‌ش تو برج مراقبتتون پیدا می‌شه، اونم با لباس شنا، در حالی که نزدیک ترین ساحل صدها کیلومتر فاصله داره، بعد دست‌هاش رو مثل مرغ به هم می‌زنه و ازتون اجازه پرواز از فرودگاهتون رو می‌خواد.»

«خیلی خلاصه خوبیه، بله.»

مرد شانه را با روپوشش پاک کرد، بعد آن را دوباره در موهای آشفته و مارپیچ من فروبرد و آهی کشید: «اون وقت پستچیِ من فقط برام قبض می‌آره...»

در دست دیگرش برخورد تیغه‌های قیچی به همدیگر، بدون توقف و مثل چنگال‌های سگی روی پاکتی یا چنگال‌های همستری در چرخی، صدا می دادند.

رفتارش همه جوره نشان می‌داد کلمه‌ای از آن چیزی را که داشتم برایش تعریف می‌کردم باور نکرده است. نمی‌شد او را به این خاطر سرزنش کرد.

احتمالاً برای این که بفهمد تخیل هذیان آمیزم تا کجا می‌تواند پیش برود از من پرسید: «خُب، شما چی کار کردین؟»

«شما اگه جای من بودین چی کار می‌کردین؟»

« نمی‌دونم، من که تو هواپیمایی کار نمی‌کنم. عادتم ندارم زن‌های خوشگل با اون جور لباس‌ها رو توی آرایشگاهم ببینم.»

شوخی‌های غرغروی پیر را نادیده گرفتم و حرفم را ادامه دادم: «دستپاچه شده بودم.»

با تمسخر پاسخ داد: «فکر می‌کردم هیچی نمی‌تونه مامور کنترل هوایی رو دستپاچه کنه! مگه برای همین کار به شما حقوق نمی‌دن؟»

« این دیدگاه یه کم زیاده‌رویه. به هر حال ما که ماشین نیستیم! خلاصه با چشم‌های عروسکیش بهم نگاه کرد و گفت: اسم من پروویدانسه، پروویدانس دوپووا. بعد منتظر موند تا حرف‌هاش کمی روی من تاثیر بذاره. انگار آخرین فشنگش رو هم شلیک کرد.

نظرات کاربران

کاربر ۱۰۹۴۰۱۹
۱۳۹۹/۰۹/۰۷

رضا عمرانی؛ و همیشه رضا عمرانی

Kowsar Eshghi
۱۳۹۹/۰۶/۲۷

کتاب جذابی بود،داستان در مورد فداکاری یک زن بود که دختری با بیماری حساسی رو به فرزندی میپذیرد.مخصوصا با ترجمه روان و گویندگی فوق العاده آقای عمرانی

کتاب گوش‌کن
۱۳۹۹/۰۷/۲۶

داستان انتزاعی زنی فرانسوی که در راه رسیدن به فرزندخوانده‌اش که دختری مراکشی است با مشکلات زیادی مواجه می‌شود. من که خود یک مادر فرزندپذیرم ، خیلی از شنیدن این داستان لذت بردم

کاربر 2637127
۱۴۰۳/۰۱/۱۰

داستان زیبایی بود و ارزش خواندن را داشت و اینکه در همه حال میشه امید رو زنده نگه داشت و زندگی کرد

مینا
۱۴۰۲/۰۹/۰۹

کتاب خیلی جالبی بود، به طرز جالبی افکار و رفتارهای عارفانه را با افکار و عقاید جهان مدرن درهم آمیخته و با زبان طنز لطیفی خواننده را به دنبال خود می‌کشاند! اگرچه محور اصلی کتاب بر بیماری و درد است

- بیشتر

زمان

۷ ساعت و ۱۶ دقیقه

حجم

۴۰۶٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۷ ساعت و ۱۶ دقیقه

حجم

۴۰۶٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۶۲,۴۰۰
۴۳,۶۸۰
۳۰%
تومان