دانلود و خرید کتاب صوتی نقاب
معرفی کتاب صوتی نقاب
کتاب صوتی نقاب، داستانی بینظیر از آنتوان چخوف، نویسنده مشهور روس است. نقاب، داستانی انتقادی از اتفاقی است که در یک جشن بالماسکه رخ میدهد. نقاب را با صدای مصطفی طالبیان میشنوید.
دربارهی کتاب صوتی نقاب
نقاب، داستانی کوتاه از آنتوان چخوف است. چخوف در داستان نقاب به انتقاد از نظام و سازمانی پرداخته است که ارزش انسانها در آن صرفا به وسیله مال و اموال و داراییهایشان سنجیده میشود. داستان نقاب در شبی اتفاق میافتد. در یکی از کلوپهای شهر جشن بالماسکه برقرار شده است. اما چندنفر از مردان روشنفکر که از اعضای دولتی قرائتخانه هستند، در اتاقی دیگر نشستهاند و مشغول خواندن روزنامه هستند. کمی بعد مردی که نقاب به چهره دارد و مست است، همراه دو خانم وارد آن اتاق میشود و از مردان میخواهد که از اتاق بیرون بروند و او را با مادمازلها تنها بگذارند. این حرف مرد مست همهی اعضای آن اتاق را عصبانی میکند و ماموران برای بیرون انداختن مرد مست به آنجا میآیند. اما زمانی که مرد نقاب را از روی صورتش برمیدارد، همه چیز تغییر میکند....
کتاب صوتی نقاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از داستانهای کوتاه لذت میبرید و به ادبیات روس علاقه دارید، شنیدن کتاب صوتی نقاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
دربارهی آنتوان چخوف
آنتون پاولوویچ چِخوف در ۲۹ ژانویهٔ ۱۸۶۰ در تاگانروگ زاده شد. او داستاننویس و نمایشنامهنویس برجستهٔ روس است که در زمان حیاتش بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. چخوف را مهمترین داستان کوتاهنویس برمیشمارند و در زمینه نمایشنامهنویسی نیز آثار برجستهای مانند باغ آلبالو از خود بهجا گذاشتهاست. موضوعاتی که آنتوان چخوف در آثارش به آنها میپردازد فرصتهای از دست رفته زندگی، آدمهایی که حرف همدیگر را نمیفهمند، حمله به ارزشهای غلط اما رایج اجتماع و تضاد طبقاتی است.
چخوف در۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴ در ۴۴ سالگی بر اثر خونریزی مغزی درگذشت.
بخشی از کتاب صوتی نقاب
مجلس رقص خیریهای با لباسهای فانتزی، از آن مجالسی که بانوان جوان، ترجیح میدهند آن را بالماسکه بخوانند در کلوپ اجتماعی ایکس، در حال برگزاری بود. ساعت دوازده نیمهشب بود. روشنفکرانی که ماسک به چهره نداشتند و نمیرقصیدند، پنج نفر بودند. پیرامون میز بزرگی در اتاق مطالعه نشسته دماغها و ریشهایشان را در صفحات روزنامه فرو کرده، میخواندند و چرت میزدند و به گفتهی خبرنگار ویژهی روزنامهی مسکو و سنپترزبورگ، یک نجیبزادهی متمایل به لیبرالها، در بحر اندیشه غرق بود. موزیک رقص چهارتایی در صحن مجلس رقص، شناور بود. پیشخدمتها پیوسته با آوای تلقتلق بشقابها، شتابان و رعدآسا از در میگذشتند. اما در اتاق نشیمن سکوتی عمیق حکمفرما بود. صدایی آرام که انگار از درون لوله بخاری به درون اتاق مطالعه راه مییافت، به ناگاه سکوت را شکست و گفت: «آقایون فکر میکنیم اینطوری ما اینجا آرامش بیشتری داریم»
در باز شد و مرد درشتاندام و پهنشانهای با لباس درشکهچیها با پرهای طاووس به کلاهش و نقابی بر چهره، وارد اتاق مطالعه شد. دو بانو در پی او بودند. آنان نیز نقاب بر چهره داشتند...
زمان
۱۶ دقیقه
حجم
۱۴٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۶ دقیقه
حجم
۱۴٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
نظرات رو خوندم گفتم به درد نمیخوره ولی وقتی گوش دادم نظرم عوض شد، داستان جالبی داره و تو داستان نفوذ و جایگاه متفاوت افراد رو نشون میده. و بعضی افراد شاید بدی هایی غیر قابل چشم پوشی داشته باشن
گوینده عالی بود
همه نقاب دارند. مخصوصاََ آنهایی که نقاب ندارند. (کهن الگوی پرسونا)
ما همه به نقاب ها احترام می گذاریم و نه به انسان و انسانیت دیگران
کوتاه و مختصر و بامزه👍گوینده هم خواندنش عالی بود👍
داستان جالبی است و به زیبایی روایت شده است
باحاله، گوش بدید
گوینده توانا بود ولی به نظرم صدای مناسب بعضی از شخصیت هارو نتونست ادا بکنه ، هر چند کلا داستان برام جذابیت زیادی نداشت
ترجمه ضعیف اجرای گوینده واقعا ضعیف بود،تپق هاشو حتی درست نکرده بود و انداخته بود توی بازی و تکرار،تیپ سازی ها افتضاح بود،کاراکتر اصلی که مست بود رو لات منشانه خونده بود. حتی دیالوگ های بلبوخین و پیاتیگوروف رو جابه جا خوند
نسبت به اثر های دیگر برای من جذابیت آنچنانی نداشت