دانلود و خرید کتاب صوتی داستان بردار کردن حسنک وزیر
معرفی کتاب صوتی داستان بردار کردن حسنک وزیر
کتاب صوتی داستان بردار کردن حسنک وزیر، نوشتهی ابوالفضل بیهقی، داستان بردار کردن آخرین وزیر سلطان محمود غزنوی است که به دستور سلطان مسعود غزنوی و به حکم خلیفهی بغداد به دار آویخته شد.
داستان بردار کردن حسنک وزیر یکی از زیباترین بخشهای کتاب تاریخ بیهقی است. نسخه صوتی این اثر با صدای اردلان ضرغام در اختیار شما قرار دارد.
دربارهی کتاب صوتی داستان بردار کردن حسنک وزیر
حسنک وزیر، لقب حسن بن محمد میکالی بود. او آخرین وزیر سلطان محمود غزنوی بود. بعد از مرگ محمود غزنوی، حسنک وزیر تلاش بسیاری کرد تا محمد غزنوی که برادر سلطان مسعود بود بر تخت پادشاهی بنشیند، اما موفق نشد. در نهایت زمانی که مسعود به پادشاهی رسید، به دستور او و با حکمی که از جانب خلیفهی بغداد گرفته بود، حسنک وزیر را بر دار کردند. داستان بردار کردن حسنک وزیر که با ریزترین جزئیات در کتاب تاریخ بیهقی آمده است، یکی از شاهکارهای نثر فارسی به حساب میآید.
کتاب صوتی داستان بردار کردن حسنک وزیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
داستان بردار کردن حسنک وزیر برای دوستداران داستانهای تاریخی و ادبیات بسیار جذاب است.
دربارهی ابوالفضل بیهقی
ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی در سال۳۷۰ ه.ش در روستای حارثآباد بیهق در نزدیکی سبزوار به دنیا آمد. ابوالفضل بیهقی مورخ و نویسنده معروف ایرانی در دربار غزنوی است.
شهرت او بیشتر بهخاطر نگارش کتاب تاریخی عالی معروف به تاریخ بیهقی است که مهمترین منبع تاریخ در مورد دوران غزنوی است. بیهقی اوایل عمر را در نیشابور به تحصیل دانش اشتغال داشت، سپس به سمت دبیری وارد دیوان محمود غزنوی و حکمرانان بعد از او شد. بعد از درگذشت بونصر مشکان، دبیر دیوان شاهی بود. کمی بعد صاحب دیوان رسالت شد. مدتی را به علت خشم و بدگمانی امیر در زندان گذراند. زمانی که از زندان آزاد شد دست به نوشتن کتاب تاریخ بیهقی زد. از سیجلد کتاب تاریخ بیهقی تنها ششجلد باقی مانده است. تاریخ بیهقی علاوه بر اهمیت تاریخی که دارد، به دلیل نثر روان و جذاب آن، از منابع گرانقدر ادبیات نیز بهشمار میرود.
ابوالفضل بیهقی در سال ۴۵۶ ه.ش در غزنین درگذشت.
جملاتی از کتاب صوتی داستان بردار کردن حسنک وزیر
چون حسنک را از بست به هرات آوردند، بوسهل زوزنی او را به علی رایض، چاکر خویش سپرد. و رسید به او از انواع استخفاف، آنچه رسید که چون بازجستی نبود، کار حال او را انتقامها و تشفیها رفت. و به آن سبب مردمان زبان بر بوسهل دراز کردند که زده و افتاده را توان زد، مرد آن مرد است که گفتهاند: «العفو عند القدرة» به کار تواند آورد. و چون امیر مسعود از هرات قصد بلخ کرد، علی رایض حسنک را به بند میبرد و استخفاف میکرد و تشفی و تعصب و انتقام میبود. هرچند میشنودم از علی، پوشیده مرا وقتی گفت: «که هرچه بوسهل مثال داد از کردار زشت در باب این مرد، از ده، یکی کرده آمدی.» و بسیار محابا رفتی. و به بلخ در امیر میدمید که ناچار حسنک را بر دار باید کرد. و امیر بس حلیم و کریم بود. جواب نگفتی...
زمان
۵۶ دقیقه
حجم
۵۷٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵۶ دقیقه
حجم
۵۷٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد