
دانلود و خرید کتاب صوتی سرداب وحشت
معرفی کتاب صوتی سرداب وحشت
کتاب صوتی سرداب وحشت نوشتهی مرضیه کاظمی و با گویندگی زهرا نجفی، اثری در ژانر داستانهای ترسناک و دلهرهآور است که توسط انتشارات کنکاش منتشر شده است. این کتاب با محوریت یک خانواده و تجربههای عجیب و هولناک آنها در خانهای قدیمی، فضایی پر از تعلیق و ترس را برای شنونده خلق میکند. روایت داستان با جزئیات دقیق و فضاسازی قوی، مخاطب را به دنیایی پر از رمز و راز و وحشت میبرد؛ جایی که مرز میان واقعیت و خیال بهتدریج محو میشود. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سرداب وحشت
کتاب صوتی سرداب وحشت به قلم مرضیه کاظمی، داستانی معاصر و خانوادگی را در بستری از ژانر وحشت روایت میکند. این کتاب با تمرکز بر زندگی یک خانواده که بهدلیل شرایط شغلی و مالی، ناچار به نقل مکانهای متعدد شدهاند، به تدریج آنها را وارد خانهای قدیمی و مرموز میکند. نویسنده با بهرهگیری از عناصر بومی و فضاسازی دقیق، ترس و اضطراب را بهصورت تدریجی در دل داستان تزریق کرده است. روایت از زبان مهتاب، مادر خانواده، پیش میرود و مخاطب را با دغدغهها، نگرانیها و تجربههای عجیب او در خانه جدید همراه میکند. حضور اشیای قدیمی، اتفاقات غیرمنتظره و رفتارهای غیرعادی برخی شخصیتها، فضای داستان را بهسمت ناشناختهها و وحشت سوق میدهد. کتاب صوتی سرداب وحشت با تکیهبر جزئیات زندگی روزمره و پیوند آن با عناصر ماورایی، تجربهای متفاوت از داستانهای ترسناک ایرانی ارائه داده است.
خلاصه داستان سرداب وحشت
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان کتاب صوتی سرداب وحشت با خانوادهای آغاز میشود که بهدلیل شغل پیمان، پدر خانواده، مجبور به نقل مکانهای مکرر هستند. پس از چندین جابهجایی، آنها به شهری شمالی میروند و به پیشنهاد دوست خانوادگیشان، احسان، خانهای قدیمی و بزرگ را با قیمتی غیرمنتظره خریداری میکنند. مهتاب، راوی داستان، از همان ابتدا نسبت به فضای خانه و رفتار صاحب قبلی آن، آقای صبا، احساس دلهره و بیاعتمادی دارد. با ورود به خانه جدید، اتفاقات عجیبی رخ میدهد: اشیای خانه جابهجا میشوند، سایههایی دیده میشوند و صداهای غیرعادی شنیده میشود. مهتاب بهتدریج دچار اضطراب و ترس میشود و حتی سلامت روانیاش تحتتأثیر قرار میگیرد. اطرافیان ابتدا این اتفاقات را به خستگی و توهم نسبت میدهند، اما با تکرار حوادث و رخدادهای غیرقابل توضیح، فضای خانه هر روز وهمآلودتر میشود. حضور یک سرداب قدیمی و اشیای مرموز در زیرزمین، رازهای پنهان خانه را آشکار میکند و خانواده را با واقعیتهای هولناکی روبهرو میسازد که مرز میان خیال و واقعیت را در هم میشکند.
چرا باید کتاب سرداب وحشت را بشنویم؟
کتاب صوتی سرداب وحشت با فضاسازی دقیق و روایت جزئینگر، تجربهای متفاوت از داستانهای ترسناک ایرانی را ارائه داده است. این کتاب نهتنها به ترسهای ماورایی میپردازد، بلکه اضطرابها و نگرانیهای روزمره یک خانواده را نیز به تصویر کشیده است. شنیدن این اثر، مخاطب را با لایههای پنهان روان انسان و تأثیر محیط بر احساسات و رفتارها آشنا میکند. همچنین، استفاده از عناصر بومی و آشنای ایرانی در دل یک داستان دلهرهآور، جذابیت خاصی به روایت بخشیده است. برای علاقهمندان به داستانهای معمایی و ترسناک، این کتاب فرصتی برای تجربه هیجان و تعلیق در فضایی آشنا و ملموس فراهم میکند.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن کتاب صوتی سرداب وحشت به علاقهمندان ژانر وحشت، کسانی که به داستانهای معمایی و پرتعلیق علاقه دارند، و افرادی که دوست دارند با روایتهایی درباره تأثیر مکان و گذشته بر زندگی انسانها روبهرو شوند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به دنبال تجربهای متفاوت از داستانهای ایرانی هستند، این کتاب انتخاب مناسبی است.
بخشی از کتاب سرداب وحشت
«وقتی پا در خانه گذاشتیم از بزرگی آن دچار حیرت شدیم. خانه بیشباهت به باغ بزرگی نبود و انصافاً که نام خانهباغ شایستهی آن بود. درختهای بزرگ و تنومندی که مشخص بود سالها از قدمتشان میگذرد. درختان نارنج، کاج، سرو و درختان دیگری که من نمیشناختم همگی بلند و قطور و درهم بودند. از میان درختان که میگذشتیم گویی در باغ بزرگی بودیم. به قدری درختان نزدیک به هم و زیاد بودند که منطقهی وسیعی را سایه انداخته بودند و خنکای مطبوعی فراهم آمده بود. من و پیمان از زیبایی و بزرگی آنجا شگفتزده شده بودیم و دائماً به همدیگر با تعجب نگاه میکردیم. صبا توضیح میداد که این خانه قدمت زیادی دارد و زمین آن حدود ۷۰۰۰ متر است. از باغ گذشتیم و به محوطهی بازی رسیدیم که سنگفرش شده بود، سنگفرشهایی با طرح قدیمی و اغلب فرسوده و شکسته که نشان از قدمت آنجا میداد. حوض بزرگی به شکل ششضلعی که به اندازهی یک استخر بود، وسط حیاط قرار داشت. دور تا دور حیاط به صورت نیمدایره بر روی ایوانی که تا حیاط چند پله فاصله داشت اتاقهایی با در و پنجرههایی چوبی به چشم میخورد. حیاط خانه شاید به تنهایی ۷-۸ برابر کل خانهی قبلی خودمان در زنجان بود. اطراف را که نگاه میکردیم پشت اتاقها یک راه باریکی به چشم میخورد. به صبا گفتم: ببخشید آقای صبا این راه به کجا میره؟ صبا رد نگاه مرا دنبال کرد بعد به تندی سرش را برگرداند و گفت: این راهیه برای رفتن به حیاط پشتی. در پشت اتاقها یک حیاط خلوت قرار داره...»
زمان
۶ ساعت و ۱۳ دقیقه
حجم
۳۴۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۶ ساعت و ۱۳ دقیقه
حجم
۳۴۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
قابلیت انتقال
دارد