دانلود و خرید کتاب صوتی موش و گربه
معرفی کتاب صوتی موش و گربه
کتاب صوتی موش و گربه نوشتهٔ عبید زاکانی است. کامبیز خلیلی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و نشر ارس آن را منتشر کرده است؛ کتابی دربردارندهٔ یک شعر کهن و داستانی.
درباره کتاب صوتی موش و گربه
کتاب صوتی موش و گربه دربردارندهٔ یک منظومه یا شعر داستانی است که مفهومی اجتماعی و سیاسی دارد. این اثر در نقد حوادث زمانهٔ شاعر و داستانی پندآموز است که میتواند در هر زمانهای تازه باشد و بیان حال هر جامعهای. عقلانیت، وفاداری، دوری از ریا و هشیاربودن نسبت به فریب و فریبکاری پیامهایی است که این منظومه برای انسانها دارد. خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی، معروف به عبید زاکانی، شاعر و لطیفهپرداز نامدار ایرانی قرن هشت هجری قمری، منظومهٔ «موش و گربه» را سروده است.
میدانیم که شعر فارسی عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
شنیدن کتاب صوتی موش و گربه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران شعر کهن ایران و قالب منظومهٔ داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره عبید زاکانی
خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی، معروف به عبید زاکانی، شاعر و لطیفهپرداز نامدار ایرانی قرن هشت هجری قمری، منظومهٔ «موش و گربه» را سروده است. او عربتبار و از خاندان زاکانیان بود که به قزوین مهاجرت کرده و آنجا ساکن شده بود. این شاعر ایرانی به تأثیر از وضعیت اجتماعی آن روزگار، به طنزنویسی روی آورد و نظم و نثر خود را سلاحی برای حمله به منشها و عادات نادرست و مفاسد و معایب طبقهٔ حاکم و اشراف اجتماع قرار داد. عبید زاکانی در سال ۷۷۱ یا ۷۷۲ هجری قمری درگذشت. از آثار برگزیدهٔ او میتوان به مثنوی «عشاقنامه»، کتاب «اخلاقالاشراف»، «ریشنامه»، «صد پند»، «لطایف و ظرایف»، «رسالهٔ دلگشا» و منظومهٔ معروف «موش و گربه» اشاره کرد.
بخشی از کتاب صوتی موش و گربه
ای خردمند عاقل و دانا
قصهٔ موش و گربه برخوانا
قصهٔ موش و گربهٔ منظوم
گوش کن همچو در غلتانا
از قضای فلک یکی گربه
بود چون اژدها به کرمانا
شکمش طبل و سینهاش چو سپر
شیر دم و پلنگ چنگانا
از غریوش به وقت غریدن
شیر درنده شد هراسانا
سر هر سفره چون نهادی پای
شیر از وی شدی گریزانا
روزی اندر شرابخانه شدی
از برای شکار موشانا
در پس خم نموده بود کمین
همچو دزدی که در بیابانا
ناگهان موشکی ز دیواری
جست بر خم می خروشانا
سر به خم برنهاد و می نوشید
مست شد همچو شیر غرانا
گفت کو گربه تا سرش بکنم
پوستش پر کنم ز کاهانا
گربه در پیش من چو سگ باشد
که شود روبرو به میدانا
گربه این را شنید و دم نزدی
چنگ و دندان زدی به سوهانا
ناگهان جست و موش را بگرفت
چون پلنگی شکار کوهانا
موش گفتا که من غلام توام
عفو کن بر من این گناهانا
مست بودم اگر گُهی خوردم
گُه فراوان خورند مستانا
گربه گفتا دروغ کمتر گوی
نخورم من فریب و مکرانا
میشنیدم هرآنچه میگفتی
آروادی قحبهٔ مسلمانا
گربه آن موش را بکشت و بخورد
سوی مسجد شدی خرامانا
دست و رو را بشست و مسح کشید
ورد میخواند همچو ملانا
بار الها که توبه کردم من
ندرم موش را به دندانا
بهر این خون ناحق ای خلاق
من تصدق دهم دو من نانا
آنقدر لابه کرد و زاری کردی
تا بهحدی که گشت گریانا
موشکی بود در پس منبر
زود برد این خبر به موشانا
مژدگانی که گربه تائب شد
زاهد و عابد و مسلمانا
بود در مسجد آن ستوده خصال
در نماز و نیاز و افغانا
این خبر چون رسید بر موشان
همه گشتند شاد و خندانا
هفت موش گزیده برجستند
هر یکی کدخدا و دهقانا
برگرفتند بهر گربه ز مهر
هر یکی تحفههای الوانا
آن یکی شیشهٔ شراب به کف
وان دگر برههای بریانا
آن یکی طشتکی پر از کشمش
وان دگر یک طبق ز خرمانا
آن یکی ظرفی از پنیر به دست
وان دگر ماست با کره نانا
آن یکی خوانچه پلو بر سر
افشره آب لیمو عمانا
نزد گربه شدند آن موشان
با سلام و درود و احسانا
عرض کردند با هزار ادب
کای فدای رهت همه جانا
لایق خدمت تو پیشکشی
کردهایم ما قبول فرمانا
گربه چون موشکان بدید بخواند
رزقکم فی السماء حقانا
من گرسنه بسی بهسر بردم
رزقم امروز شد فراوانا
روزه بودم به روزهای دگر
از برای رضای رحمانا
هرکه کار خدا کند بهیقین
روزیاش میشود فراوانا
بعد از آن گفت پیش فرمایید
قدمی چند ای رفیقانا
موشکان جمله پیش میرفتند
تنشان همچو بید لرزانا
ناگهان گربه جست بر موشان
چون مبارز به روز میدانا
پنج موش گزیده را بگرفت
هر یکی کدخدا و ایلخانا
دو بدین چنگ و دو بدانچنگال
یک به دندان چو شیر غرانا
آندو موش دگر که جان بردند
زود بردند خبر به موشانا
که چه بنشستهاید ای موشان
خاکتان بر سر ای جوانانا
پنج موش رئیس را بدرید
گربه با چنگها و دندانا
موشکانرا از این مصیبت و غم
شد لباس همه سیاهانا
خاک بر سر کنان همیگفتند
ای دریغا رئیس موشانا
بعد از آن متفق شدند که ما
میرویم پای تخت سلطانا
تا به شه عرض حال خویش کنیم
از ستمهای خیل گربانا
شاه موشان نشسته بود به تخت
دید از دور خیل موشانا
همه یکباره کردنش تعظیم
کای تو شاهنشهی به دورانا
گربه کرده است ظلم بر ماها
ای شهنشه اولوم به قربانا
سالی یکدانه میگرفت از ما
حال حرصش شده فراوانا
این زمان پنج پنج میگیرد
چون شده تائب و مسلمانا
درد دل چون به شاه خود گفتند
شاه فرمود کهای عزیزانا
من تلافی به گربه خواهم کرد
که شود داستان به دورانا
بعد یکهفته لشگری آراست
سیصد و سی هزار موشانا
همه با نیزهها و تیر و کمان
همه با سیفهای برانا
فوجهای پیاده از یکسو
تیغها در میانه جولانا
چونکه جمع آوری لشگر شد
از خراسان و رشت و گیلانا
یکه موشی وزیر لشگر بود
هوشمند و دلیر و فطانا
گفت باید یکی ز ما برود
نزد گربه به شهر کرمانا
یا بیا پای تخت در خدمت
یا که آماده باش جنگانا
موشکی بود ایلچی ز قدیم
شد روانه به شهر کرمانا
نرم نرمک به گربه حالی کرد
که منم ایلچی ز شاهانا
خبر آوردهام برای شما
عزم جنگ کرده شاه موشانا
یا برو پای تخت در خدمت
یا که آماده باش جنگانا
زمان
۱۱ دقیقه
حجم
۱۱٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۱ دقیقه
حجم
۱۱٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد