
کتاب شاهدخت خون (جلد اول، عشق اهریمنی)
معرفی کتاب شاهدخت خون (جلد اول، عشق اهریمنی)
کتاب شاهدخت خون (جلد اول، عشق اهریمنی) نوشتهٔ «صدیقه زمانپور» و منتشرشده بهصورت الکترونیک بهوسیلهٔ نشر سنجاق، روایتی فانتزی و اسطورهای از سرزمینهای کهن ایران را پیش روی خواننده میگذارد. این اثر با الهام از اسطورهها و افسانههای ایرانی، داستانی تازه از نبرد خیر و شر، عشق، قدرت و سرنوشت را روایت میکند و مخاطب را به دنیایی پر از جادو، راز و ماجراجویی میبرد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شاهدخت خون (جلد اول، عشق اهریمنی) اثر صدیقه زمان پور
کتاب «شاهدخت خون (جلد اول، عشق اهریمنی)» رمانی معاصر و ایرانی در ژانر فانتزی و اسطورهای است که با الهام از روایتهای کهن ایرانی و عناصر شاهنامه، جهانی تازه و پررمزوراز را خلق کرده است. نویسندهٔ این کتاب، «صدیقه زمانپور» با بهرهگیری از شخصیتهایی اسطورهای و خلق قهرمانان و ضدقهرمانان جدید، داستان را در بستری از نبردهای تاریخی، جادو، عشق و انتخابهای سرنوشتساز پیش میبرد. ساختار این رمان بهگونهای است که داستانهای موازی و شخصیتهای متعدد را در دل یک ماجرای اصلی به هم پیوند میزند. در این اثر، هم به افسانههای ایرانی و هم به دغدغههای انسانی چون هویت، قدرت، عشق و مسئولیت پرداخته شده است. فضای این اثر آمیزهای از واقعیت و خیال است و مخاطب را به سفری در دل تاریخ و اسطوره میبرد.
خلاصه داستان شاهدخت خون (جلد اول، عشق اهریمنی)
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان با صحنهای تلخ و خونین آغاز میشود؛ شاهدخت زرینهماه، دختر پادشاه ایران در میانهٔ دشت اجساد جوانان کشتهشده را میبیند و با یوزی سخنگو روبهرو میشود که رازهای نبرد میان ایرانیان و تورانیان را برایش بازگو میکند. داستان به گذشتههای اسطورهای بازمیگردد؛ نبرد اهورا و اهریمن، مرگ کیومرث و پیدایش نخستین انسانها، مشی و مشیانه و تأثیر اشکهای اهورا و اهریمن بر سرنوشت انسانها. در ادامه، داستان به زندگی زرینهماه میپردازد؛ شاهدختی که باید میان خواستگاران قدرتمند از سرزمینهای مختلف یکی را برگزیند تا پادشاهی ایران بیوارث نماند، اما زرینهماه در جستوجوی عشق و هویتی فراتر از سنتهای درباری است و دلش بهدنبال ماجراجویی و کشف رازهای خانوادگیاش میتپد. او با دوست صمیمیاش، دلنواز از قصر میگریزد و در جنگل با خطرات جادویی و موجودات افسانهای روبهرو میشود. نجات او بهوسیلهٔ جوانی ناشناس، سرآغاز پیوندی تازه و رازآلود است که آیندهٔ شاهدخت و سرنوشت سرزمینش را به چالش میکشد. اثر در لایههای مختلف به پیوند اسطوره و واقعیت، قدرت انتخاب و مسئولیت فردی میپردازد و مخاطب را با دنیایی پر از جادو، عشق و نبردهای درونی و بیرونی همراه میکند.
چرا باید کتاب شاهدخت خون (جلد اول، عشق اهریمنی) را بخوانیم؟
این کتاب با بازآفرینی اسطورهها و افسانههای ایرانی، دنیایی تازه و پر از تخیل را پیشروی خواننده میگذارد. روایت چندلایه و شخصیتپردازی متفاوت، مخاطب را به دل ماجراهای پرتنش و رازآلود میبرد و امکان تجربهٔ سفری در دل تاریخ، اسطوره و خیال را فراهم میکند. کتاب «شاهدخت خون» برای کسانی که به داستانهای فانتزی، اسطورهای و روایتهای پرکشش علاقه دارند، تجربهای متفاوت و غنی خواهد بود؛ همچنین این اثر با پرداختن به موضوعاتی چون هویت، قدرت، عشق و مسئولیت، زمینهٔ تأمل و همذاتپنداری را برای مخاطب فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان داستانهای فانتزی، اسطورهای و عاشقانه پیشنهاد میشود؛ همچنین برای کسانی که به روایتهای الهامگرفته از شاهنامه و اسطورههای ایرانی علاقه دارند و دوست دارند با شخصیتهایی زنانه و قوی همراه شوند.
بخشی از کتاب شاهدخت خون (جلد اول، عشق اهریمنی)
« خودرویش را درون حیاط پارک کرد و از آن بیرون آمد. آهی که همچون چشمان خستهاش در گلویش بود، برآورد. به اطراف نگریست. آسمان بالای سرش، سفید و ابری بود. لبخندی زد شاید از سر تمسخر. روی موزاییکهای داخل حیاط و نزدیک باغچه کاکتوس و خار، از میان آن شکاف کف سنگی آن، گل آبیرنگ کوچکی روییده بود. تعمداً پا روی آن گذاشت و لهش کرد. آتشی دلش را میسوزاند.
به آشپزخانه رفت. مقابل قهوهساز نخودی رنگش ایستاد. قهوهساز سوت کشان، پودر قهوه تازه آسیاب شده را به جوش آورد. بردیا فنجانی پر کرد. از راهرویی به اتاق پذیرایی رسید. حریصانه دستی روی کلاویههای سیاهوسفید، پیانو کشید و صدای نامنظم و دهشتناکی از میان آن نتهای خوش آوا آن به پا خواست، سپس قاب عکسی را درون قفسه کتابهایش نظاره کرد؛ خودش را میان عکس درون قاب سفید دید. ششسالگیاش را که با دستهای به هوا رفته و لبخندی از شادمانی روی پای مادرش نشسته بود. آن زمانها عینک نمیزد. پدرش آن عکس را از او گرفته بود، پدرش! لبخندی دوباره از روی تمسخر زد. گذشتهاش را به یاد آورد. آن زمان که در آن عمارت قدیمی جنگلی زندگی میکرد. با دلزدگی و بهسرعت نگاهش را از قاب عکس برگرفت و درد بدنش را فرا.
روی مبل خاکستریرنگی نشست، تمام فضای خانهاش را اثاثی با رنگهای سرد و تیره پوشانده بود. پردهای سفید همچون روبندهای بر پنجرهها، تنها نور تاریک و غم گرفته بیرون را به داخل خانه میتاباندند. غبار روی شومینه و میزها سرتاسر پراکنده بود. یک فضای کاملاً مرده در کنار تلویزیون و مبل و سایر چیزها، یک آینهقدی چوبی به رنگ بلوط و چند تابلوی مینیمال با طرح دوربین عکس و فیلمبرداری بر درودیوار سفید و خاکستری. قدری از آن قهوه تلخ سیاهش را نوشید. به کاغذپارهها و کتابهای نیمه بازی که روی میز جلو مبلی پراکنده شده بودند، نگاهی انداخت. سعی کرد توجه خود را به نوشتههای بروی آن معطوف کند که گرمای دستی بروی شانهاش نهاده شد.»
حجم
۴۱۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
حجم
۴۱۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
نظرات کاربران
پیشنهاد میکنم براساس ژانر و موضوعی باتوجه به اینکه نشر کتابهای فانتزی خارجی زیاد و حمایت از فانتزی ایرانی کم شده
پیشنهاد میکنم برای افرادی که علاقمند به تاریخ اساطیری و اسطورهای ایران هستند و اینکه نویسنده حرف جدیدی برای گفتن داره.
پیشنهاد میکنم. دوست داشتمش!