دانلود و خرید کتاب صوتی مشت بر پوست
معرفی کتاب صوتی مشت بر پوست
کتاب صوتی مشت بر پوست نوشتهٔ هوشنگ مرادی کرمانی است. رضا خضرایی گویندگی این داستان صوتی با درونمایهٔ اجتماعی را انجام داده و نوین کتاب گویا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی مشت بر پوست
کتاب صوتی مشت بر پوست یکی از مهمترین مسائل اجتماعی ایران را زیر ذرهبین قصه برده و با مهارت، این مسئلهٔ تلخ را بهشکل قصهای خواندنی برای مخاطب بیان کرده است. این کتاب که نخستینبار در سال ۱۳۸۵ چاپ و منتشر شد، تصویری از فقر و محرومیت را بهویژه از زندگی یک کودک کار ارائه میدهد که علاوهبر مشکلات خاص خود آنها، نگاه تبعیضآمیز اجتماع را نیز به تصویر کشیده و نقد میکند. داستان چیست؟ داستان «مشت بر پوست» که کتاب شایستهٔ معرفیِ ویژه در شورای کتاب کودک بوده و یک سال هم بهعنوان کتاب سال مرکز کرمانشناسی شناخته شده، روایتی است از زندگی مردمی محرومی و تحقیری که سایر مردم نسبت به آنها ابراز میکنند. «جعفر» یا آنطور که همه میشناسندش «موشو»، پسر نوجوانی است از یک خانوادهٔ فقیر که مادرش در گورستان آب بر سر قبرها میریزد و پدرش تنبکزنی دورهگرد است. او بههمراه پدرش در خیابانها با تنبک و دستزدن در تلاش است تا زندگی را بهنوعی سپری کند. کمکم به این شغل دل میبندد و زمانی که پدرش از دنیا میرود، به تنبکزدن بهعنوان شغل موردعلاقهٔ خودش روی میآورد. موشو از این کار بسیار لذت میبرد. نواختن تنبک در خیابان برای مردم و امرار معاش از این راه برای او شغلی رضایتبخش است، اما نگاه جامعه با نگاه شخصی او متفاوت است. بسیاری این کار را نوعی تکدیگری به حساب میآورند و زمانی که موشو تلاش میکند مسیر زندگی خود را تغییر دهد، همین اجتماع او را طرد میکند و به او میفهماند که کسی حاضر به کاردادن به یک تنبکزن نیست. از روی کتاب مشت بر پوست، فیلمی به همین نام با کارگردانی «محسن محسنینسب» و «محمدرضا عالیپیام» ساخته شده است.
شنیدن کتاب صوتی مشت بر پوست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان اجتماعی پیشنهاد میکنیم.
درباره هوشنگ مرادی کرمانی
هوشنگ مرادی کرمانی در شهریور ۱۳۲۳ در روستای سیرج در کرمان به دنیا آمد. زندگی او بدون پدر و مادر، در تنگدستی و به دشواری گذشت. از ۸سالگی به کارهای مختلف پرداخت. دورهٔ دبستان را در زادگاهش و دورهٔ دبیرستان را در کرمان گذراند؛ سپس به تهران رفت و به تحصیل در دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک پرداخت. همزمان از رشتهٔ ترجمهٔ زبان انگلیسی دانشآموخته شد. نویسندگی را از سال ۱۳۳۹ با همکاری رادیو کرمان آغاز کرد. در سال ۱۳۴۷ بود که نخستین داستانش با عنوان «کوچهٔ ما خوشبختها» را که طنزآمیز بود، در مجلهٔ «خوشه» منتشر کرد. اولین مجموعهداستان هوشنگ مرادی کرمانی با عنوان «معصومه» و کتاب «من غزال ترسیدهای هستم» در سال ۱۳۴۹ - ۱۳۵۰ به چاپ رسیدند. در سال ۱۳۵۳ «قصههای مجید» را آفرید که بازتاب زندگی خود نویسنده بود.
در سال ۱۳۶۰ بهخاطر داستان «بچههای قالیبافخانه» از سوی شورای کتاب کودک لوح تقدیر دریافت کرد. این کتاب سرگذشت کودکان قالیباف کرمان است که از روی ناچاری و بهسبب تنگدستی خانواده، زندگی خود را با بافتن قالی در پشت دارها میگذراندند. مرادی کرمانی در سال ۱۹۹۲ میلادی از طرف شورای کتاب کودک ایران نامزد دریافت جایزهٔ «هانس کریستین آندرسن» شد و بهخاطر پرداختن به زندگی کودکان محروم، از سوی داوران تشویق شد؛ همچنین عنوان نویسندهٔ برگزیدهٔ کشور کاستاریکا (جایزهٔ «مارتینی»؛ به نامِ نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین) را در سال ۱۹۹۵ میلادی از آن خود کرد. نام او در شمار چهرههای ماندگار ثبت شده و در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ از سوی شورای کتاب کودک بهسبب «قلم روان و تواناییهای منحصربهفرد» نامزد دریافت جایزهٔ «آسترید لیندگرن» بوده است. در سال ۲۰۱۹ نیز از سوی مؤسسهٔ پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای دریافت جایزهٔ آسترید لیندگرن معرفی شده است. کاربرد ضربالمثلها، واژگان محلی و پرداختن به آدابورسوم محلیْ از ویژگیهای آثار هوشنگ مرادی کرمانی هستند. از آثار او میتوان به «نخل»، «چکمه»، «داستان آن خمره»، «مشت بر پوست»، «تنور»، «مهمان مامان»، «مربای شیرین»، «لبخند انار»، «مثل ماه شب چهارده»، «نه تر و نه خشک»، «شما که غریبه نیستید»، «نازبالش» و فیلمنامههای «کاکلی»، «تیکتاک»، «کیسهٔ برنج» و نمایشنامههای «کبوتر توی کوزه»، «پهلوان و جراح»، «مأموریت» اشاره کرد. «هوشنگ دوم» گفتوگوی کریم فیضی با اوست که بهوسیلهٔ انتشارات معین منتشر شده است. داستانهای او به زبانهای گوناگون از جمله فرانسوی، انگلیسی، عربی، ترکی استانبولی، هندی و... ترجمه شدهاند و از روی برخی از آنها همچون حفره، چکمه، مهمان مامان و مثل ماه شب چهارده، فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی ساخته شده است.
بخشی از کتاب صوتی مشت بر پوست
«کلهی کوچولو، گوشهای بزرگ، پوزهی باریک، چشمهای ریز و نگاه تیزش عین «موش» بود. دهانش مثل موش مدام میجنبید. این بود که «موشو» صدایش میکردند.موشو سالها روی شانهی پدر نشسته بود، صبح تا شب. چسبیده بود به شانهها و گردن پدر، با تنِ پدر یکی شده بود. دست زده بود و پدر تنبک زده بود. بزرگتر که شد، سنگین شد. پدر پیر و بیمار شد. شانههاش قوت نداشت، خسته شد، نفس نداشت، صدایش درنمیآمد، دراز به دراز کنار بازار میخوابید. موشو از دکانی چای میگرفت، توی چای شیرهی تریاک میریخت، به هم میزد، آب میکرد و میریخت تو حلق پدر. پدر چشمهایش را میبست، حالش کمی بهتر میشد. پا میشد. موشو رو میگذاشت روی شانههایش و راه میافتاد. کمکم موشو از روی شانههای پدر پایین آمد. همپای پدر راه رفت. همراه صدای تنبک دست زد. بعد، خودش تنبک زد.»
زمان
۳ ساعت و ۳ دقیقه
حجم
۱۶۹٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۳ دقیقه
حجم
۱۶۹٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
عالی.داستان روان و دلنشین،صدای زیبا و گیرا و موسیقی بینظیر و جادویی که روح انسان را با خود تا انتها میکشاند،تا طعم شیرین فالوده پیروزی…گوش دادنش را به شدت توصیه میکنم.