دانلود و خرید کتاب صوتی این دروغ تو را خواهد کشت
معرفی کتاب صوتی این دروغ تو را خواهد کشت
کتاب صوتی این دروغ تو را خواهد کشت نوشتهٔ چلسی پیچر و ترجمهٔ شهره نورصالحی است. فاطمه سبحانی مقدم و فاطمه روشندل و هادی بهاءلو و حسین نیکنام و حسین شرفی و ملودی علیپور و ارسلان شکوهیان گویندگی این کتاب صوتی را انجام دادهاند و انتشارات ورنا آن را برای نوجوانان منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی این دروغ تو را خواهد کشت
یک سال پیش در مهمانی بچههای مدرسه، «شین» بهطرز ناگواری از دنیا رفت. این اتفاق باعث شد آدمهای بسیاری از نظر روحی ضربه بخورند و نمرههایشان افت کند. همه سعی کردند آن اتفاق را فراموش کنند و خودشان را از آن کنار بکشند، ولی «جونیپر» نتوانست و بورسیهٔ دانشگاه موردنظرش را از دست داد. او در ناامیدی دستوپا میزد که ناگهان یک دعوتنامه به دستش رسید؛ دعوتنامهٔ یک مهمانی معمای کشف قاتل. هر کس بتواند در آخر مهمانی قاتل را شناسایی کند، مبلغ بسیاری بهعنوان بورسیه میگیرد؛ پیشنهادی که بهسادگی نمیشود از آن گذشت؛ بهویژه اگر راه دیگری پیش رویمان نباشد. جونیپر تنها فرد دعوتشده نیست و چهار دانشآموز دیگر هم این فرصت را دارند تا وارد مسابقه بشوند. عاقبت او میتواند معمای قتل را حل کند؟ کتاب صوتی این دروغ تو را خواهد کشت نوشتهٔ چلسی پیچر را گوش کنید تا بدانید.
شنیدن کتاب صوتی این دروغ تو را خواهد کشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به نوجوانان دوستدار داستانهای معمایی و جنایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی این دروغ تو را خواهد کشت
«جونیپر تورِس با لبخند بیدار شد. امروز روز خاصی است. از این بابت مطمئن بود؛ با اینکه دلیل مشخصی وجود نداشت که آن روز با روزهای دیگر فرق داشته باشد. خورشید نمیتابید، هنوز حتی تو آسمان بالا نیامده بود، اما اهمیتی نداشت. زمین و زمان مستقیماً با او حرف میزدند و آتشی در رگهایش روشن میکردند که ضربان قلبش را شدید میکرد. صدای ملایم و موزونی در گوشش نجوا میکرد که: امروز روزی است که زندگیات عوض خواهد شد.
توی تختش راست نشست، ملافهٔ بههمپیچیده را با پا کنار زد، دستش را لای موهای گوریدهاش کشید، از تخت پایین آمد و رفت جلو پنجره، پایین را نگاه کرد. خودش بود، خانم پستچی موبور و ژولیده روی صندوق پستشان خم شده بود و یک دسته پاکت را توی آن میچپاند. مطمئن نبود، اما حدس میزد آن پاکت بین آنها باشد.
با عجله از اتاقش بیرون آمد، توی راهرو راه افتاد، از جلو اتاق خواهر کوچولو و اتاق پدر و مادرش گذشت. بهزودی اعضای خانواده بیدار میشدند و دیگر نمیتوانست صندوق پست را مخفیانه بازرسی کند. اما اگر خیلی بیصدا حرکت کند (روی این کفپوش لق و آن پلهای که جرقجرق صدای میکند، پا نگذارد) میتواند بیآنکه کسی متوجه بشود، از خانه بیرون برود.
همین کار را کرد. از خانهٔ سبزرنگ سبک ویکتوریا رفت به دنیای سفید زمستان. در طول شب، قیافهٔ حیاط بهکلی عوض شده بود. قندیلهای یخ از شاخههای درختهای بلوط آویزان بود و ته حیاط، صندوق پست برفکزده مثل یک انگشت شست غمزده ایستاده بود.
درِ صندوق را یکضرب باز کرد، انگشتهایش روی ورقههای تبلیغاتی لغزیدند و یک بسته کوپن را لمس کردند تا بالاخره پاکت را از تاریکی صندوق بیرون کشیدند. حتی قبل از اینکه آن را ببیند، مطمئن بود این همان پاکتی است که منتظرش بوده. بزرگ بود، قطور بود، و دستخط رویش...
قرمز به رنگ خون؟ پاکت از دستش ول شد و چند بار مثل دانههای برفِ دور و برش بالبال زد و وقتی افتاد زمین، جونیپر متوجه دو نکته شد: آن پاکتی که انتظارش را میکشید، نبود. دعوتنامه بود.»
زمان
۱۱ ساعت و ۳۴ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۱٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۱ ساعت و ۳۴ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۱٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
ای کاش این نوع کتابارو بیشتر کنید تیمتون خیلی خوبه
راوی صدای زیبایی داره منتها درمورد فن بیان قطعا به تمرین بیشتر نیاز داره.
داستان در مورد ۵ نوجوانه که به یه مهمونی معمایی قتل دعوت میشن و در اون مهمونی رازهای گذشته یکی یکی برملا میشه و... برای نوجوانان شاید جالب باشه اما برای گروه سنی بزرگسال که دنبال یک داستان جنایی معمایی هستن
اجرای بسیار عالی👌🏻 پیشنهاد میکنم بشنوید 👌🏻
عالیه خیلی خوبه😍😍😍😍