کتاب فیدو (ژنتیک جوانمردان خلاف مازوخیسم)
معرفی کتاب فیدو (ژنتیک جوانمردان خلاف مازوخیسم)
کتاب فیدو (ژنتیک جوانمردان خلاف مازوخیسم) نوشته امید داداشی است. این کتاب داستان جذابی در فضای علمی تخیلی در جایی از جهان است که دنیا درگیر نابودی است.
درباره کتاب فیدو (ژنتیک جوانمردان خلاف مازوخیسم)
جهان روزهای متفاوتی را میگذراند، ۱۹۲ سال پس از انفجار اتمی بزرگ که اکثر جانداران زمین در اثر برخورد تشعشعات رادیو اکتیو، گرفتار مرگ میشوند جامعه جدیدی شکل گرفته است. چند حیوان درنده جهشیافته که قدرت تکلم و تفکر و هوش سرشار دارند بر یک جامعه هزار نفری از انسانها و تعدای از حیوانات مفید غیرجهش یافته فرمانروایی میکنند و آنها را به اسارت سختی میگیرند. به طوری که جهان بهنوعی تغییر کرده است که مردم فراموش کردهاند که در گذشته زندگی آزادی وجود داشته در این میاد ۱۲az که یک انسان است به همراه فیدو سگ مشاور تمساح بزرگ یعنی فرمانروا سعی به ایجاد فضایی برای انقلاب و گستردن بستر آزادی میکنند.
اخواندن کتاب فیدو (ژنتیک جوانمردان خلاف مازوخیسم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات علمی تخیلی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فیدو (ژنتیک جوانمردان خلاف مازوخیسم)
وقتی چشم باز کرد خودش را درون کانکس، مثل دستمالِ مچالهای دید که به گوشهای پرت شده بود و باید چند ساعت دیگر برای کار به معدن میرفت.
ساعت پنج و سی دقیقه روز دوم سال بود و کارگران طبق روال همیشگی آماده خروج در صف ایستاده بودند. ۱۲az بیآنکه شب قبل را برای خواب پلک زده باشد، درون صف جا گرفته و راه معدن را پشت سر معدنچیان در پیش گرفت.
معدن در شمالیترین قسمتِ محوطه از درون کوهی دهان باز کرده بود. طوری که انگار برای بلعیدن چیزی منتظر است. جلوی دربِ ورودی چهار سگ و دو انسان به عنوان نگهبان حضور داشتند که به طور تصادفی بازرسی هم انجام میدادند.
تا نیم متر داخل دهانهٔ معدن در معرضِ نور و کاملاً قابل دیدن بود و بعد از آن دیگر برای چشم انسان، خوب قابل رویت نبود.
۱۲az وارد دالان اصلی شد و به مدت سی دقیقه مانند دیگران در گوشهای قرنطینه شد تا هم به تاریکی محوطه عادت کند و هم لوازمی مانند بیل و بیلچه و چکش و سنگشکن را تحویل بگیرد. افق دیدش پس از دقایقی تغییر کرد و بیناییش نسبت به تاریکی بهتر شد.
روی سقف اصلی دالان چراغهای کمسویی با فاصلههایی زیاد وجود داشتند که به وسیلهٔ آینههایی که در سرتاسر راهرو با زوایایی معین تعبیه شده بود، نور معدن را تأمین میکردند. در امتداد دالان اصلی، دالانهای کوچک زیادی قرار داشتند که یا مورد استخراج واقع شده بودند و یا در حال استخراج بودند.
۱۲az طبق دستور یکی از نگهبانان درون راهرویی مشغول به کار شد.
کار، کاری طاقتفرسا و سنگین بود و عواقب تنبیه دیشب روی تنِ لهشده و صدمهدیدهاش، ضمیمهٔ ناتوانیاش شده بود. آنچنان که میشد تمام سختیهای سیزده سال گذشته را در یک کفهٔ ترازو گذاشت تا با این چند ساعت مشقت برابری کند.
روح وحشتزده و ناآماده ۱۲az بیشتر از جسم مصدوم و خستهاش تحتفشار بود. دستش توانی نداشت تا کلنگ را از موازات سرشانهاش بالاتر بیاورد اما هر لحظه تعلل اگر در معرض دید مأموران کنترل قرار میگرفت، باعث بروز تنبیهات مهلکی میشد.
مأموران کنترل در سکوت حرکت میکردند و آهسته قدم میزدندتا کسی متوجه حضورشان نشود. در کار رصد کردن و کنترل، آنقدر آهسته و پنهانی در جایی ظاهر میشدند که انگار همانجا بوده اند و یا آنجا سبز شده اند.
حجم
۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
حجم
۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه