دانلود و خرید کتاب ۲۸ تپش امید داداشی
تصویر جلد کتاب ۲۸ تپش

کتاب ۲۸ تپش

نویسنده:امید داداشی
انتشارات:انتشارات یمام
امتیاز:
۴.۰از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ۲۸ تپش

کتاب ۲۸؛ جادوی اتحاد در طلسم کاکارول نوشته امید داداشی است. کتاب ۲۸ تپش داستانی حیرت‌انگیز از زمان‌های بسیار دور است، از پیش از شروع تاریخ بشری زمانی که گونه‌های مختلف موجودات زندگی می‌کردند. 

درباره کتاب ۲۸ تپش

این کتاب داستانی فانتزی‌ است مربوط به زمانی قبل‌ از پیدایش انسان‌ها؛ در دنیایی که هنوز خورشید از غرب طلوع می‌کرد. زمانی که موجودی به نام کاکارول بزرگ زنده بود و از قلب کوه‌سرخ محافظت می‌کرد. کاکارول جادوگر بزرگِ محافظ کوه سرخ می‌میرد و با مرگش طلسم کوه به جریان افتاده و قلب کوه سرخ شروع به تپیدن می‌کند. قلب کوه سرخ بیست و هشت بار در بیست و هشت متوالی می‌تپد و سپس از تپش می‌ایستد. ایستادن قلب در پایان روز بیست و هشتم، جهان را به پایان رسانده و زمین و تمام زاده‌هایش را در خود می‌بلعد. در این بیست و هشت طلوع اگر قبیله‌ای بتواند قلب را از کوه سرخ بیرون بکشد و در تخت پادشاهی قلمرویش جای بگذارد، علاوه بر شکستن طلسم کوه، جادوی قدرتِ فرمانروایی بر زمین زنده را به تاراج خواهد برد و جهان به حکومت قبیله‌اش تن خواهد دهد.

باتیس مسئولیت مهمی را بر عهده داشت. او به عنوان سرنگهبانِ مرزی قبیلهٔ تارکین‌های جنگ‌جو، وظیفه‌اش سرکشی به نگهبانان مرزی بود. هر شب به تک تک نگهبانان سر می‌زد تا در حفظ قلمرویشان کم کاری و غفلتی از آن‌ها سر نزند. او موهای فر دارد و کمی تپل است و همیشه شمشیرش به کمرش آویزان است. باتیس اولین نفری بود که طلوع معکوس را از ستیغ کوه دیده بود، باتیس نمی‌داند چه آینده‌ای در انتظارش است. او قرار است درگیر ماجرای مهمی شود. جنگی همه‌گیر و عظیم برای تصاحب قلب کوه سرخ.  جنگاوری، اتحاد، عشق، خیانت، نبوغ، حماسه و… احساسات و اتفاقاتی است که در این داستان با آن‌ها روبه‌رو می‌شوید. از ابتدا تانقطه‌ پایانی این داستانِ پرهیجان، هیچ اتفاقی قابل پیش‌بینی نیست و لحظه‌لحظه‌ آن، شما را با حقیقتی باورنکردنی روبه‌رو می‌کند. سبک کتاب در این داستان، شما را به یاد جی.آر.تالکین نویسنده ارباب حلقه‌ها می‌اندازد.

خواندن کتاب ۲۸ تپش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب ۲۸ تپش

تیرون بلندقامت بود. چشمانی درشت و سیاه‌رنگ وگیرا داشت که در زیرابروهای بلندش به انباری از جذبه تبدیل شده بود. در اندام عضلانی و قدرتمندش سه ناحیه چشم‌نوازتر وجود داشت: بازوهای تراش‌خورده، شکم عضلانی شش‌تکه و ران پایش که مثل ران پای یوز برآمده بود. موهای سیاه و سپید رنگش، رشته رشته به موازات هم بافته شده و پشت جمجمه‌اش مثل دم اسب بسته شده بود. دور هر دو بازویش بازوبندی به رنگ سفید خودنمایی می‌کرد که نشان می‌داد فرمانروا و پادشاه برج سفید رنگ قلمرو تارکین‌ها، اوست. روی گردنش، گردن آویزی ساخته شده از مهره‌های استخوانی آویخته بود که هرکدامشان متعلق به پادشاهان گذشته و نیاکان وی بود.

از روی ران تا مچ پایش خطوطی دایره‌ای شکل از رد زخم‌ها با فواصلی معین به نشان تعداد قسم‌هایی که برای حفظ منافع و جان مردمش خورده بود، نقش بسته بود. هرکدام از این زخم‌ها، پیمان مستندی بود که با مردمش بسته بود. او وارث تاریخ کهنی از سرزمینشان بود که حالا در قاموس پادشاه، می‌بایست مردمش را از این طلسم حفظ می‌کرد.

تیرون با سراسیمگی‌ای شبیه جنون، دستور جلسهٔ سری با سران قبیله‌اش را صادر کرد. همهمهٔ سنگینی بین اهالی برج سفید شکل گرفته بود. گوش‌ها تیز شده بود و زبان‌ها افسانه‌ها را برای یکدیگر نجوا می‌کردند. 

چشم‌های سران حالت‌های مختلفی را از خود بروز می‌داد و هر کدامشان احساس خاصی را به نمایش می‌گذاشت. یکی از چشم‌ها غرق در بهت بود، بی‌آن‌که به چیزی فکر بکند. یکی از چشم‌ها غرق در ترس بود و در ذهنش به کودکان و همسرش فکر می‌کرد که فراغشان غیر قابل تحمل بود.

یکی از چشم‌ها غرق در حرص بود که چگونه به طلاها و ثروت بعد از تیرون برسد. یکی از چشم‌ها به حفره درون تخت خیره بود و با رویای پادشاهی عشق بازی می‌کرد.

چشم‌های باتیس هم غرق در وفاداری، خیره به سر تا پای تیرون بود. محبت او به تیرون فراتر از علاقهٔ سربازی به پادشاهش بود.

تیرون برای باتیس مثل یک پدر بود. باتیس زمانی را در ذهنش مرور می‌کرد که به سال‌ها پیش بازمی‌گشت. وقتی مادر و پدرش در مواجهه با گرگ‌های شمال کشته شدند. آن زمان او خرد سال بود که پدر و مادرش را از دست داد. وقتی که جنازهٔ والدینش در آتش می‌سوخت او در کنار درخت مقدس (غم زده) نشسته بود و چشم به کوره راهی دوخته بود که کسی سر برسد و او را در آغوش محبت‌آمیزش خالی از اندوه کند.

میلاد تلسچی امیرخیزی
۱۴۰۰/۰۸/۱۶

من این کتاب رو به تازگی تموم کردم ، به نظرم عالی بود از خیلی جهات ، حتما پیشنهاد می کنم مطالعه شود ، کاملا متمایز با کتابهای نوشته شده توسط نویسنده ایرانی .

کاربر ۶۰۸۸۴۷۵
۱۴۰۱/۱۲/۱۸

از قلم و داستانشون خیلی خوشم اومده بود و بنظر من حیفه که این کتاب زیاد معرفی نشده

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

حجم

۱۳۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان