کتاب پروژه هیل مری
معرفی کتاب پروژه هیل مری
کتاب پروژه هیل مری نوشتۀ اندی وییر و ترجمۀ حسین شهرابی در انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است. کتاب در ژانر علمیتخیلی و داستان دانشمندی به نام رایلند گریس است که در حالت زیست تعویقی در فضاپیمایی از کما بیدار میشود در حالی که نمیداند در میانۀ یک مأموریت است. او کمکم شروع به بازیابی حافظۀ خود میکند.
درباره کتاب پروژه هیل مری
داستان این کتاب علمیتخیلی دربارۀ مردی به نام رایلند گریس است که روی تختی در میانۀ محیطی شبیه آزمایشگاه به هوش میآید؛ حافظهاش کار نمیکند، نمیداند کجاست و چیزی به یاد نمیآورد. کامپیوتری نزدیک تختش است که از او سوال میپرسد و غذاخوردن و هوشیاریاش را بررسی میکند. یک ربات هم هست که او را کنترل میکند. پرسشهایی مثل حاصل جمع ساده را با زحمت پاسخ میدهد در حالی که اسمش را نمیداند.
او مدتی در کما بوده است. هرازگاهی با به یادآوردن تکهای از خاطرات گذشته، خود را بازمیشناسد. متوجه میشود که باید دانشمند باشد. او در یک آزمایشگاه بستری و نگهداری میشود. پس از بلندشدن از روی تخت، با وسایل آزمایشگاه شروع به انجام آزمایش میکند و متوجه میشود فرمولهای فیزیک را حفظ است. او با یک آزمایش سادۀ انداختن لوله روی میز و سنجش زمان اصابت آن به زمین با شتابسنج متوجه میشود لوله با سرعتی بیش از زمان معمول سقوط میکند؛ یعنی نیروی جاذبه بیشتر از آنچه باید باشد هست. تنها یک دلیل دارد؛ او روی زمین نیست. یعنی روی سیارۀ دیگری است؟ اما هیچ سیارۀ دیگری چنین گرانشی ندارد. با تکههای پراکنده از خاطرات گذشته و وضعیت فعلی متوجه میشود در یک فضاپیماست. درواقع، تنها بازمانده از خدمۀ فضاپیما و در وسط یک آزمایش بزرگ است، در وضعیت زیست تعلیقیست و با دارو در کما نگه داشته شده است.
خواندن کتاب پروژه هیل مری را به کسانی پیشنهاد میکنیم؟
به همۀ دوستداران داستانهای علمیتخیلی پیشنهاد میکنیم.
درباره اندی مییر
اندی میر متولد ۱۶ ژوئن ۱۹۷۲ نویسندۀ آمریکایی است که در ژانر علمیتخیلی مینویسد. دو کتاب مشهور دیگر او مریخی و آرتمیس هستند. از روی کتاب مریخی، ریدلی اسکات، کارگردان سینما فیلمی با همین نام ساخته است.
بخشی از کتاب پروژه هیل مری
«چند بارِ دیگر دستهایم را بالا و پایین میبرم. انگشتهای پایم را تکانتکان میدهم. قطعاً حالم دارد بهتر میشود.
قوزکهایم را چپ و راست میکنم. کار میکنند. زانوهایم را بالا میگیرم. پاهایم هم وضعِ بدی ندارند. مثلِ بدنسازها عضلانی نیست، ولی برای کسی که تا دمِ مرگ رفته و برگشته زیادی سالم است. البته مطمئن نیستم چقدر باید کُلُفت باشند.
کفِ دستهایم را روی تخت میگذارم و خودم را بالا میکشم. بالاتنهام بلند میشود. جدیجدی دارم بلند میشوم! باید با تمامِ قوا زور بزنم، ولی بههرحال از پسِ این کار برمیآیم. تکان که میخورم تخت یککم میلرزد. شک ندارم که این تخت طبیعی نیست. وقتی سرم را بالاتر میگیرم، میبینم که سر و تهِ تخت به قلابهای محکمی وصل شده. کلِ تخت انگار یکجور نَنوی یکپارچه و قرص باشد. چه عجیب.
خیلی زود به وضعیتی میرسم که روی لولهی باسنم مینشینم. خیلی راحت نیستم؛ ولی وقتی لوله در باسنِ آدم رفته، مگر آدم میتواند در وضعیتی بنشیند که راحت باشد؟
الان همه چیز را بهتر میبینم. شبیهِ اتاقهای عادیِ بیمارستان نیست. دیوارها پلاستیکی به نظر میآیند و کلِ اتاق هم گرد است. نورِ سفیدِ سفید از الایدیهای سقفی میآید.
دو تختِ نَنومانندِ دیگر هم روی دیوارها نصب است و یک بیمار هم توی هر کدامشان. ما سه نفر را در یک شکلِ مثلثی گذاشتهاند و آن «بازوهای هراسانگیزِ» سقفی هم در مرکزِ سقف نصب شده. حدس میزنم مراقبِ هر سه نفرمان باشد. از همقطارهای بیچارهام چیزِ خاصی معلوم نیست؛ مثلِ چند دقیقه پیشِ من توی تختشان فرورفتهاند.
دری هم در کار نیست. فقط یک نردبانِ به دیوار چسبیده که بالا میرود و به یک... دریچه میرسد؟ دریچه گرد است و یک دستگیرهی چرخمانند هم در وسطش دارد. بله، حتماً یک جور دریچه است. مثلِ زیردریاییها. شاید ما سه نفر بیماریِ مُسریِ خاصی داشتیم؟ شاید مثلاً اینجا اتاقِ قرنطینهی هوابندیشده باشد. چند دریچهی تهویهمطبوع اینجا و آنجا هستند و من هم یک مقدار جریانِ هوا را احساس میکنم. پس ممکن است یک محیطِ کنترلشده باشد.
یک پایم را از روی تخت پایین میاندازم که باعث میشود تخت لَمبُر بخورد. بازوهای روبوتی تندی به سمتم میآیند. از ترس چشمهایم را میبندم، ولی متوقف میشوند و نزدیکم میمانند. به نظرم آمادهاند که اگر افتادم من را بگیرند.
کامپیوتر میگوید: «حرکتِ کاملِ بدن آشکارسازی شد. اسمِ شما چیست؟»
حجم
۵۵۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۷۶ صفحه
حجم
۵۵۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۷۶ صفحه
نظرات کاربران
چرا نظرات رو پاک میکنین ؟ این قیمتای بالا رو به بهونه اینکه تخفیف میخوره گذاشتین ولی الان نمیذارین کد تخفیفم روش اعمال بشه
حداقل تخفیف رو روش اعمال کنین
این کتاب بهترین کار اندی ویپر و جزع کارهای خوب علمی تخیلی البته من چاپی گرفتم چون دیجیتالی اش خیلی دیر امد ولی خیلی خوشحال هستم که بلخره تندیس امد تو طاقچه ممنون بابت قرار دادن این کتاب عالی
من خیلی کتاب را دوست داشتم، با اینکه من رشته انسانی خونده بودم و هیچی از مباحث علمی کتاب سر در نمیارم ولی با چنان لذتی می خواندم انگار یه فیزیکدانم که از همش سر در میاره🙃😁 هیچ خطی از
درباره کتاب: - داستان پرکشش و روان اما در عین حال جذاب و خواندنی. --اگر در این ژانر مطالعه داشتین، قطعا این کتاب هم میتونه گزینه عالی باشه برای شما؛ فکر میکنم از جنس hard sci-fic باشه به دلیل توضیح نسبتا
من کتاب علمی تخیلی زیاد خوندم تقریبا تمام کتابهای ایزاک اسیموف و خیلیهای دیگه ، ولی این یکی یه چیز دیگه است .
اگر فیلم مریخی رو دیدید یا کتابش رو خوندید این کتاب نویسنده هم بخونید. جالبه بدونید نویسنده خودش تحصیلات علوم کامپیوتر داره، پدرش فیزیکدان بوده و مادرش مهندس الکترونیک. توی این کتاب پر است از مسائل فیزیک و ریاضی و
داشتم بین کتابها می گشتم که یکهو چشمم خورد به یکی از بهترین کتابایی که تو عمرم خوندم و عاشقم، کلی شاد شدم و گفتم برم ببینم چند ستارس(انتظارم کمتر از ۵ نبود!) و چیزی که می بینم ۳ تا
رمان مورد علاقه ام . یه شاهکار علمی تخیلی که هر چی جلو تر می ری جذاب تر میشه . شاید بشه گفت بهترین کتاب علمی تخیلی قرن . البته من چاپی ش رو حدودا دو سال پیش با قیمت
یه سفر قهرمان فوقالعاده یه برخورد نزدیک از نوع سوم فوقالعاده و یه داستان در باب رفاقت که تا مدتها تو ذهن مخاطب میمونه جنبه علمی زیادی تخیلیه ولی منطقهاش در اومدن باید بگم سال دیگه فیلمش هم اکران میشه