دانلود و خرید کتاب سال اسپاگتی هاروکی موراکامی ترجمه شهاب حبیبی
تصویر جلد کتاب سال اسپاگتی

کتاب سال اسپاگتی

معرفی کتاب سال اسپاگتی

هاروکی موراکامی( -۱۹۴۹)، نویسنده ژاپنی است.

در یکی از داستان‌های کوتاه این کتاب به نام «دختر جشن تولد» می‌خوانیم:

«آن روز – روز تولد بیست سالگی اش- باز هم قرار بود مثل همه روزهای دیگر بر سر میزها برود و از مشتری‌ها سفارش بگیرد. همیشه روزهای جمعه کار می‌کرد اما اگر همه چیز مطابق برنامه آن روز خاص پیش می‌رفت، می‌توانست شب را مرخصی بگیرد. آن یکی دختر که کارش پاره وقت بود قبول کرده بود شیفتش را با او عوض کند. صدای داد و فریاد یک سرآشپز عصبانی آن هم در حالی که خوراک کدو حلوایی و غذاهای دریایی را روی میز مشتری‌ها می‌گذارد، به هیچ عنوان روش خوبی برای گذراندن جشن تولد ۲۰ سالگی نبود. اما آن یکی دختر سرما خورده بود و به تب و اسهال افتاده بود و او باز هم ناچار بود که سر کارش حاضر شود.

سعی کرد دختر بیمار را که زنگ زده بود تا عذرخواهی کند آرام کند و گفت: "نگران نباش، در هرحال قرار نبود من هم کار به خصوصی انجام بدم، حتی روز تولد بیست سالگیم."

در واقع اصلا مایوس نشده بود. یک دلیلش این بود که چند روز قبل بحث شدیدی بین او و دوست پسرش شده بود. آن‌ها از دوران دبیرستان با هم دوست بودند. بحث بی خود و بی دلیل شروع شده بود اما آن چنان بالا گرفت که تبدیل به داد و فریادهای طولانی شد. آن قدر دعوایشان شدید بود که شک نداشت پیوند محکمی که روزی بین آن‌ها وجود داشته است، برای همیشه از بین رفته است.»

معرفی نویسنده
عکس هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی

هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه سال ۱۹۴۹ میلادی در توکیوی ژاپن چشم به جهان گشود. پدر و مادر او، هر دو معلم بودند و در مدارس مختلف، ادبیات ژاپنی تدریس می‌کردند. پدرِ هاروکی از سربازان جنگ دوم امپراتوری ژاپن و چین بود و در طی این درگیری‌ها به‌شدت دچار جراحت شده بود. موراکامی بعدها در مقاله‌ای به نام از «پدرم که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم» بیان کرد که آسیب‌های وارده بر پدرش در زندگی او تأثیر به‌سزایی داشته است.

احسان
۱۳۹۸/۰۶/۲۱

واقعا داستانهای موراکامی یه دنیای دیگست...عجیب و غریب و تو رو واقعا تو فضای داستانش قرار میده...من از خوندن داستانهاش لذت میبرم...

نازبانو
۱۳۹۷/۰۴/۲۴

عاااالی ، داستانای جالب ، ترجمه هم عالی

a.m
۱۳۹۸/۰۱/۲۴

داستاناش قشنگ بودن اما آخرشون به نظرم نامفهوم اومد،نه به معنی پایان باز ،واقعا معنی خاصی نداشتن،از چند تا داستان به اونور گفتم تهشون معلومه که به جایی نمیرسه ،برای همین چندان جذاب نبود،تنها داستان خیلی قشنگش که پایانشو دوست

- بیشتر
AS4438
۱۴۰۲/۱۱/۱۷

عالی بود، سومین کتاب این نویسنده بود که خواندم ولذت بردم.

مهم نیست چقدر دور بشی، هیچ وقت نمی‌تونی از خودت فرار کنی. "
a.m
تنها غذا خوردن را دوست داشتم. احساس می‌کردم اسپاگتی را باید تنها خورد. توضیح دادن این مطلب برایم راحت نیست.
a.m
اوضاع اقتصادی کشور خوب بود و قیمت مسکن رو به افزایش می‌رفت و ژاپن مملو از ثروت و پول بود. کیف پول‌های مردم از فشار اسکناس‌های ده هزار ینی در حال ترکیدن بودند و هرکس به دنبال راهی برای خرج کردن پولش بود.
a.m
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم قلب آدم‌ها درست مثل یک چاه عمیقه و کسی نمی‌دونه در انتهای اون چی وجود داره. تنها کاری که می‌شه کرد اینه که با اون چیزهایی که روی سطح میان، آدم حدس بزنه توی عمقش چه خبره.
elham
سپر برای داغون شدنه دیگه. " " این می‌تونه شعار تبلیغاتی خوبی برای سپر ماشین‌ها باشه، سپرها برای داغون شدن ساخته شده‌اند. "
نازبانو
وقتی افسرده می‌شم، شروع می‌کنم به تمیزکردن. حتی اگه ساعت دو و سه صبح باشه. ظرف‌ها رو می‌شورم، اجاق گاز رو تمیز می‌کنم، زمین رو می‌سابم، دستمال‌های آشپزخونه رو توی وایتکس میندازم، کشوهای میزم رو جمع و جور می‌کنم، هر لباسی که دم دستم باشه رو اتو می‌کنم و تا وقتی از پا نیفتادم این کارها رو ادامه می‌دم. بعد یه نوشیدنی می‌خورم و می‌خوابم. صبح بلند می‌شم و وقتی دارم جورابم رو می‌پوشم، اصلا یادم نمیاد که دیشب داشتم به چی فکر می‌کردم. "
نازبانو
تنها غذا خوردن را دوست داشتم.
.
موهای کوتاهش از قسمت بالای سر در حال کم شدن بودند و از او بوی مخصوص مجردها به مشام می‌رسید. مثل کاغذ روزنامه‌ای که مدتی در کشویی تا خورده باشد و نگهداری شده باشد.
نازبانو
اما باید بگویم که: زندگی همین است. به هرحال یک ماه به همین منوال گذشت. یک ماه می‌تواند به همین سادگی سپری شود.
elham
دلیل آن که به دختر نمی‌گفتم کجاست این بود که اگر آشنایم می‌فهمید به او گفتم، احتمالا به من زنگ می‌زد و من باز بین زندگی آن‌ها گیر می‌افتادم. هنوز هم از دست تجربه‌های قبلی مشابهم راحت نشده بودم. درون سوراخی در حیاط پشتی، تمام آن اتفاقات و خاطراتم از آن‌ها را دفن کرده بودم. نمی‌خواستم دوباره به سراغشان بروم. هیچ کس نباید دوباره سراغشان برود.
.
به سختی او را به خاطر می‌آورم چرا که هرگز تاثیر به یادماندنی در ذهنم از خودش به جای نگذاشته است. آن قدر جزیی و کم اهمیت است که تا ساعت ۴ و نیم، بخار می‌شود و از یاد می‌رود.
.
تمام بهار، تابستان و پاییز را اسپاگتی پختم، مثل کسی که می‌خواهد انتقام چیزی را بگیرد. مثل عاشقی که مشتی نامه‌های عاشقانه قدیمی را درون شومینه می‌اندازد و می‌سوزاند، دسته‌های اسپاگتی را به درون آب در حال جوشیدن می‌انداختم.
Hamed
مهم نیست چقدر دور بشی، هیچ وقت نمی‌تونی از خودت فرار کنی.
AS4438
مهم نیست چقدر دور بشی، هیچ وقت نمی‌تونی از خودت فرار کنی. مثل سایه ات، همه جا دنبالت می‌کنه.
elham
سامولینا، نوعی گندم طلایی رنگ است که در ایتالیا می‌روید. واکنش ایتالیایی‌ها چه بود اگر می‌دانستند به جای صادرات اسپاگتی، تنهایی را در سال ۱۹۷۱، سال اسپاگتی صادر می‌کرده اند؟ شرط می‌بندم که شگفت زده می‌شدند.
Hamed
"مهم نیست مردم چه آرزویی می‌کنند یا چطور جلو می‌رن، به هر حال هرگز نمی‌تونند چیزی جز خودشون باشند. همه داستان همینه. "
AS4438
مردم همیشه ساعت سه صبح به همه چیز فکر می‌کنند. همه ما این طوری هستیم. برای همینه که هر کدوم باید راه خودمون رو برای جنگیدن با این فکرها پیدا کنیم.
elham

حجم

۹۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۹۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۳۷,۴۴۰
تومان