دانلود و خرید کتاب انسان در قالب زمان عبدالحمید دیالمه
تصویر جلد کتاب انسان در قالب زمان

کتاب انسان در قالب زمان

انتشارات:نشر معارف
امتیاز:
۵.۰از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب انسان در قالب زمان

کتاب انسان در قالب زمان سخرانی شهید دکتر عبدالحمید دیالمه با موضوع انسان‌شناسی اسلامی است که در نشر معارف به چاپ رسیده است.

 درباره کتاب انسان در قالب زمان

شهید دیالمه ادعای عارف‌پیشگی نداشت، اما از معرفت بهره‌مند بود. فیلسوف‌مسلک نبود، ولی در خردورزی کم‌نظیر بود. دنیاگریز نبود، اما دنیایش با دنیای جوانان هم‌سن‌وسالش متفاوت بود. مرزبندی‌اش با گروه‌ها و تشکل‌هایی که با اسلام زاویه داشتند، روشن بود و درعین‌حال، بیش از خود آنان، بر افکار انحرافی و اندیشه‌های باطلشان تسلط داشت. پشتوانهٔ صلابتش در روز، اشک‌های عاجزانهٔ شب‌هایش بود.

او رسول اندیشه‌ای بود که آن را با همهٔ وجود باور داشت؛ مُروّج مکتبی بود که خود تربیت‌یافتهٔ آن بود و راهبر راهی که پیش از دیگران رهرو آن بود.

بصیرت دینی، بی‌اعتنایی به دنیا، حرص ورزیدن برای هدایت دیگران، تواضع و مهربانی، دانش وافر، سعهٔ صدر، شجاعت و مَنشی توأم با وقار، تنها بخشی از کاریزمای شخصیت پرنفوذ او بود؛ چنان‌که حتی آنان که طالب راه او نبودند، خودش را می‌خواستند!

آغاز درخشش شهاب وجودش، در سال‌های اوج‌گیری اختناق و استبداد رژیم منحوس پهلوی در این آب و خاک بود و اوج نورافشانی‌اش در بحبوحهٔ شبیخون بر اندیشهٔ نسلی بود که اگر جهت نمی‌یافت، به تاراج افکار شیطانی و التقاطی می‌رفت.

سال‌های ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ نقطهٔ عطف انقلاب اسلامی است؛ زیرا در آن سال‌ها، اسلامیتِ نهضت در حال هویت‌یابی بود و انقلابیونِ مسلمان در حال نیرومند شدن بودند. شعارهای اسلامی و خطِ‌مشی رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی (رح)، برای توده‌های مردم بیش از پیش اهمیت می‌یافت و گرایش‌ها به سمت‌وسوی بازفهمی ارزش‌های اسلامی در اوج بود.

این گرایش و اقبال عمومی در فضای اجتماع، به‌ویژه در میان قشر دانشجو و فرهیخته، بستری را برای افراد و گروه‌های مختلف مهیا می‌کرد تا خواسته‌های حزبی، فردی و گروهی خود را با شکلی از دین بیامیزند و به جامعه عرضه کنند.

نامتوازن بودن رشد سیاسی جوانان با رشد دینی آنها، درست اندیشیدن را در معرض تهدید سیاست‌زدگی قرار داده بود؛ به‌گونه‌ای‌که جریان‌های ناسالم سیاسی، با برچسب‌های مذهبی، هریک از افراد جامعه را به راهی که خود می‌خواست، فرامی‌خواند. گروهک‌های انحرافی می‌کوشیدند بر جایگاه‌های فرهنگی و انقلابی، قدرت و تسلط یابند و این همان چیزی بود که شهید دیالمه را دربارهٔ آینده اسلام و انقلاب اسلامی به‌شدت نگران می‌کرد؛ یعنی افتادن انقلاب به دست نااهلان!

دیالمه با نگاه جامعش به ضعف‌های فکری و انحراف‌های موجود در جامعهٔ آن روز، چاره را در دو حرکت همسو دید:

۱. تدوین مفاهیم صحیح دینی و تبیین آن برای نسل جوان؛

۲. به نقدکشیدن اندیشه‌های انحرافی و التقاطی.

او سنگرسازی برای حفظ و اعتلای اندیشه دینی را از آشفته‌ترین بازار آن روز، یعنی دانشگاه، آغاز کرد. «معیاربخشی» ویژگی مهم کلاس‌های درس شهید دیالمه بود تا مخاطبانش را با شاخص‌ها و موازین دینی آشنا سازد؛ با این هدف که در دام گروه‌ها و جریان‌های ضد اسلامیِ مطرح آن روز جامعه گرفتار نشوند.

باید توجه کرد که مخاطبان شهید دیالمه، نسل جوان دانشگاهی بودند که اطلاعات دینیِ آنها اندک بود و معیاری برای شناخت حق از باطل نداشتند؛ ازاین‌رو نگاه شهید دیالمه، موضوع‌محور نیست تا هر بحثی که خود بر آن تسلط دارد، بیان کند، بلکه مسئله‌محور است. او بیش از آن‌که بیندیشد چه بگوید، در پی آن است که چرا بگوید و محتوایی که در کلاس درس او مطرح می‌شود، پاسخ‌گوی کدام نیاز مخاطب است.

مروری بر عناوین سخنرانی‌های شهید، اثبات‌کننده همین حقیقت است. او با طرح مباحثی چون: انسانِ خلوت وخلوتِ انسان، طراح هدایتی، مذهب در بوتهٔ تاریخ، انسان در قالب زمان، و الیناسیون (ازخودبیگانگی جامعه)، در پی ترسیم انسان‌شناسی اسلامی و نقش مذهب در زندگی آدمی بود و دراین‌باره، دیدگاه‌هایی که ریشهٔ نیاز به مذهب را در نظریهٔ ترس، طبقهٔ حاکم و طبقهٔ محکوم، نظریهٔ فروید و... مطرح می‌کردند، به چالش کشید.

او برای نخستین بار در سطح دانشگاه، به‌جای طرح مباحثی مانندِ «جامعهٔ بی‌طبقهٔ توحیدی» و «خودسازی انقلابی» که عناوین رایج آن روز بودند از «صیرورت انسان بر صراط مستقیم» سخن گفت و با طرح ضوابط حرکت در این راه، ازجمله زهد، آزاداندیشی، صبر، توکل، شفاعت، فقر، قضا و قدر، امام و انتظار، مفاهیم اصیل و دقیق شیعی و تفاوت آن با مفاهیم دیگر را بازخوانی کرد۱ تا نشان دهد دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌های او از سنخی دیگر است و می‌کوشد نقشهٔ راهی را که قرآن کریم برای سعادت انسان بیان داشته، ترسیم نماید.

این مباحث که پیش از انقلاب، طی سال‌های ۵۲-۵۶ در جمع‌های کوچک دانشجویی آغاز شده بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با مساعد شدن فضای دانشگاه، در جلسات گسترده‌تری مطرح شد و جنبهٔ عمومی و رسمی یافت. عناوینِ در تنهایی ثقلین، رسالهٔ حقوقیهٔ امام سجاد (ع)، اگر فاطمه (سها) نبود، جایگاه و موقعیت زن در جامعهٔ اسلامی و ده‌ها عنوان دیگر که امروزه به‌آسانی در نوشته‌ها و سخنرانی‌های سایر محققان یافت می‌شود، از زبان شهید مطرح شد؛ عناوینی که در میان جوانان هم‌عصر او مطرح نبود و در نسل دانشگاهی غریب می‌نمود.

آنچه ضرورت ژرف‌اندیشی در زندگی شهید دیالمه را بیشتر می‌کند آن است که «مطالعات دینی»، تخصص دانشگاهیِ او نبود. او دانشجوی رشتهٔ الهیات و گرایش‌های مرتبط یا طلبهٔ حوزهٔ علمیه نبود تا تلاش‌های او حرکتی در راستای فعالیت‌های علمی-تخصصی او به‌شمار آید، بلکه آنچه دیالمه را واداشت تا به «مباحث دینی» وارد شود، احساس تکلیف دینی به‌عنوان یک مسلمانِ پیرو مکتب اهل‌بیت (عهم) بود. به باور او، فهم دقیق دین و مسئولیت ترویج آن به‌قدر توان، تکلیف همهٔ مسلمانان است؛ ازاین‌رو با سبک زندگی خود، افقی فراروی نسل جوان گشود که در آن، مسئولیت دینی، فراتر از هر تخصص و رشتهٔ علمی، محور همهٔ تلاش‌ها و معنای زندگی است.

دراین‌میان، دغدغهٔ چشم‌انداز آیندهٔ اسلام و انقلاب اسلامی با تکیه بر اندیشه‌های شیعی، از نگاه تیزبین شهید دیالمه مخفی نماند؛ زیرا او دست‌هایی که نابودی این حرکت را هدف خود قرار داده بودند، به‌خوبی شناخته بود.

مباحثی همچون اسلام قدرت بزرگ فردا، آمریکا طراح استراتژی سقوط، اسلام و مبارزات ضدامپریالیستی، مرجعیت و روحانیت، ولایت فقیه و آزادی چیست، گویای همین حساسیت و آینده‌نگری شهید بود. خطری که او از ناحیه نظریات التقاطی حس می‌کرد، سبب شد برخی گروه‌ها و جریان‌های انحرافی که مواضع رسمی مکتوب و منتشرشده داشتند، به‌طور مستقیم در معرض طرح و نقد شهید قرار بگیرند. مرام‌نامه‌های کمونیستی، تبیین جهان۳، تعمیم امامت و بعثت دائمی۴، قیام موسی (ع)، طلوع زن مسلمان۵ و...، ازجمله اندیشه‌های مکتوبی بود که شهید دیالمه در آنها امتزاج و التقاط حق و باطل را به‌خوبی دید و با برگزاری جلسات مشروحِ نقد، فاصلهٔ آن‌ها با حقیقت اسلام را به‌خوبی تبیین نمود. این تلاش به‌مفهوم واقعی کلمه، «برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی» در دانشگاه و در متن جامعه بود.

اکنون با گذشت بیش از سه دهه از زمان طرح این مباحث، همچنان جامعهٔ اسلامی تشنهٔ کلام زلال شهید در ترسیم خط اصیل اسلامی-شیعی و مبانی انقلاب اسلامی است؛ امری که ضرورت چاپ و نشر آن اندیشه‌ها را بیش از پیش آشکار کرده است.

براین‌اساس در دورهٔ دوم انتشار سلسله‌سخنرانی‌های شهید، عناوینِ طراح هدایتی، انسان در قالب زمان، ازخودبیگانگی جامعه، مذهب در بوتهٔ تاریخ، ربوبیت، معرکهٔ اصلی انبیا (ع)، مرجعیت و روحانیت، ولایت فقیه، اسلام و مبارزات ضد امپریالیستی، و اسلام، قدرت بزرگ فردا تقدیم نسل جوان شده است.

گرچه مطالعهٔ این مجموعه، لذت شنیدن و جرعه‌جرعه نوشیدن همهٔ لحظاتِ حضور در درس شهید را ندارد، اما بی‌گمان گزیده‌ای مکتوب از آن فریادهای خالصانه، همچنان روشنگرِ راه جویندگانِ حقیقت خواهد بود.

خواندن کتاب انسان در قالب زمان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 پژوهشگران و علاقه‌مندان حوزه انسان‌شناسی اسلامی مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب انسان در قالب زمان

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن ینتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ۶

گاندی چند روز قبل از ترورش گفته بود: «در گذشته سوءقصدهایی به من شده است، اما خداوند تاکنون مرا حفظ کرده و مرتکبین سوءقصدها از عمل خود پشیمان شده‌اند. اگر کسی مرا با این اعتقاد که شخص رذل و نیرنگ‌بازی را نابود کرده و با گلوله‌ای از پای درآورده است؛ دراین‌صورت گاندی واقعی را نکشته، بلکه کسی را کشته که به نظر او رذل و پست می‌آمده است. پس از مرگم هیچ شخصی نمی‌تواند کاملاً نمایندهٔ من باشد، اما در بسیاری از شما مقداری از من زنده خواهد ماند. اگر کسی هدف را بر خود مقدم بدارد و خود را ناچیزترین مردم بشمارد، جای خالی او تا مقدار زیاد پر خواهد شد». او حدود بیست ساعت قبل از ترور گفته بود: «اگر من با یک بیماری ممتد و یا حتی بر اثر یک زخم و جراحت کوچک جسمی بمیرم، هرچند همهٔ مردم از شما خشمگین شوند، وظیفه شما این است که به جهانیان اعلام کنید "من آنگونه که مدعی بودم، مرد خدا نبودم". اگر چنین کنید روح من قرین آسایش خواهد شد. به خاطر داشته باشید اگر کسی با شلیک گلوله‌ای مرا از پای درآورَد، چنانچه من گلوله را بدون هیچ ناله‌ای بپذیرم و آخرین نفسم را با نام و یاد خداوند به او تسلیم کنم، تنها دراین‌صورت است که بر ادعای خود صادق خواهم بود».

سخن ما امروز به فردی مثل مفتح و شهیدان دیگر این است که فهمیدیم جان خویش را با نام خداوند به او تسلیم کردید و دانستیم بر آنچه می‌گفتید صادق بودید. به‌زودی خواهند فهمید که اگر در ذهن عده‌ای به‌عنوان یک عنصر مخالف بودید، آن‌گونه که فکر می‌کردند، نتوانستند شما را از بین برند. آن‌ها می‌خواستند اسلام، اعتقاد، ایمان، پاکی و صداقت را محو کنند، اما همان‌گونه که گاندی گفت، ذره‌ای از ذرات وجود شما در ما باقی خواهد ماند. جسم شما از میان ما رفت، اما هر یک از ما سعی خواهیم کرد که با جمع‌آوری ذرات اندیشه‌تان، نشان دهیم آنچه برایش جان باختید، تمام‌شدنی نیست. ما چون همیشه ثابت می‌کنیم که ترورها، کشتن‌ها و کشته‌شدن‌ها، نه‌تنها ضربه‌ای به اسلام و ایمان ما نخواهد زد، بلکه به جهانیان نشان می‌دهیم این خون‌ها آبیاری‌کننده درخت ایمان ماست.

کاش فرصتی بود تا جملات دیگری که گاندی ساعاتی قبل از ترورش بیان کرده را، مرور کنیم. گاندی فردی بود که ادعا می‌کرد: «من چگونه مبارزه کردن و چگونه انسان بودن را از حسین‌بن‌علی (ع) آموختم». گاندی فردی بود که اگر با طرز فکر و سخن او آشنا باشید، می‌دانید که با آنکه یک هندو بود، اما وقتی از توحید سخن می‌گفت، کلامش آنچنان با افکار اسلامی آمیخته بود و آنچنان از فطرت برمی‌خواست که انسان احساس می‌کرد او سال‌ها در اسلام و به‌ویژه در مکتب شیعه راه پیموده است.

او درباره شهادت خود می‌گوید: «من هیچ‌گاه ادعا نمی‌کنم که خواستار شهادتم، اما امید دارم آخرین کلامم در هنگام شهادت، برای تمامی انسان‌های جهان، نام خدا باشد».

در جهان‌بینی اسلامی - شیعی پیچیدگی وجود انسان داستان شگفتی دارد. داستان انسان از خلقت تا به امروز و تا معاد و رستاخیز آنچنان مجهول و درهم‌پیچیده و گاهی آن‌قدر نامفهوم است که سخن گفتن از انسان را کار بسیار مشکلی کرده است. آگاهی ما در حال حاضر تنها تا این اندازه است که فهمیده‌ایم انسان موجودی است ناشناخته. انسان که همیشه ادعا می‌کند همه چیز را شناخته و از همه چیز آگاه است، در مقابل وجود خود به خضوع و خشوع نشسته و فهمیده است که این وجود به سادگی قابل درک نیست.

در قرآن دو نوع مطلب وجود دارد که ظاهراً در ابتدای امر فهم آن برای ما مشکل است. در مرحله اول انسان خلیفهٔ خداوند۷ در روی زمین است. انسان مسلط بر همهٔ چیزهایی است که خداوند در اختیار او گذاشته و برای او مُسَخَّر نموده است. انسان حتی معلم فرشتگان است، اگرچه تعلّم از جانب خداوند است.

در مرحلهٔ دوم انسان به‌عنوان موجودی ضعیف، ظلّام،۸ کفور،۹ هَلوع،۱۰ ظَلوم، عجول، جَهول،۱۱ عَنود،۱۲ مَنوع،۱۳ یؤوس۱۴ و قَنوط۱۵ مطرح می‌شود. این صفات جنبه‌های منفی ساختار انسان را نشان می‌دهد و برای ما مشکل است که انسان با این خصوصیات منفی که در او وجود دارد، چگونه در جای دیگر به‌عنوان قوام‌یافته‌ترین آفریدهٔ الهی که همهٔ امکانات هستی برای او خلق شده است، معرفی می‌گردد.


jacobyaya
۱۴۰۰/۱۰/۰۱

خیلی وقته حرف هاشون رو قطره قطره از اینستا دریافت می کنم ... و باعث شد تمایل پیدا کنم که کتاب هاشون رو بخونم ولی از اونجایی که زیاد اهل کتاب خوندن نیستم ؛ تازه الان که به بخش بینهایت اضافه

- بیشتر
خامنه ای رهبرم💗
۱۴۰۱/۰۸/۰۱

خیلی زیبا با سوره والعصر نقش گذر زمان و نیاز انسان به بُعد معنوی و ایمان رو شرح دادند 🌺💯

«أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّمَا اَلدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ اَلْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ» (ای مردم به‌راستی دنیا گذرگاه و آخرت قرارگاه است؛ پس از گذرگاهتان برای قرارگاهتان توشه برگیرید)؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۲۰۳.
بیوتن
اگر تنها بعد مادی در انسان تقویت شد، او در زمان اسیر می‌شود و در نتیجه از حرکت بازمی‌ماند. وقتی حرکت نکرد، می‌پوسد و از بین می‌رود. باید به‌دنبال رابطهٔ دیگری باشیم و آن رابطه این است که به انسان بگوییم: «اگر خدا را فراموش کردی، حتماً خودت هم به‌دست فراموشی سپرده خواهی شد و اگر خودت به‌دست فراموشی سپرده شدی، از درون خالی می‌شوی؛ به‌طوری که این درون خالی، بیشتر از آن‌که محل حیات خودش باشد، محلی برای حیات دیگرانی غیر از خود اوست».
چڪاوڪ
بعد از پخش آن فیلم مختصر از زندگی روزانه امام در رسانه‌های فرانسه، مثل اینکه مردم را ناگهان برق گرفته باشد، می‌گفتند: «این همان مسیح است». یکی از آثار این نوع برنامه‌ها این بود که کودکی مسیحی عکس امام را برای پاپ هدیه می‌فرستاد
خامنه ای رهبرم💗
انسان که همیشه ادعا می‌کند همه چیز را شناخته و از همه چیز آگاه است، در مقابل وجود خود به خضوع و خشوع نشسته و فهمیده است که این وجود به سادگی قابل درک نیست.
وحید
منظور از آیهٔ «وَ کذلِکَ جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً» چیست؟ پاسخ: مفهوم آیهٔ «وَ کذلِکَ جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً» این است که اسلام در بین ادیان دیگر خودش مکتب و امت میانه است و به این معنا نیست که اسلام چپ و راست و وسط دارد و امت هم وسط است. اسلام در بین همه مذاهب و ادیان و تفکرهای دیگر، خط وسط است. در ادامه نیز می‌فرماید: «شما را برای دیگران شهید و شاهد قرار دادیم و پیامبر را به‌عنوان شهید و شاهدی برای شما قرار داده‌ایم». اسلام صراط مستقیم است. چقدر حرکت بر روی راهی «أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ مِنْ حَدِّ السَّیف»؛ از مو باریک‌تر و از لبهٔ شمشیر برنده‌تر مشکل است. چیزی که از مو باریک‌تر باشد، چپ و راست آن کدام طرف است؟ از هر طرف بروید سقوط می‌کنید. طبق این تعریف چپ و راستی در آن مطرح نمی‌شود.
چڪاوڪ
«اینجا منزلگاه نیست، این فقط یک گذرگاه است و باید از این مسیر عبور کنی»،
z.n
ارزش‌کارهای ما بستگی دارد به اینکه در چه زمان و لحظه‌ای آن کارها را انجام می‌دهیم. در مورد خودداری از انجام یک کار نیز باید بدانیم در چه زمان نباید آن کار را انجام دهیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
درست است که خدا انسان را در فشار آفریده و فرموده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ»، اما آن‌ها که این اکسیر محبت را در اختیار دارند، این فشار و زجر و ناراحتی باعث شعف و شادی آن‌ها می‌شود و از اینکه خداوند به آن‌ها توجه می‌کند تا در فشار قرارشان دهد، لذّت می‌برند و راضی هستند.
چڪاوڪ
مهم نیست که در چه سطحی باشیم، روشنفکر باشیم یا مذهبی، آیت‌الله باشیم یا یک فرد معمولی، در هر موقعیت خطر ما را تهدید می‌کند.
چڪاوڪ
مهم نیست که در چه سطحی باشیم، روشنفکر باشیم یا مذهبی، آیت‌الله باشیم یا یک فرد معمولی، در هر موقعیت خطر ما را تهدید می‌کند.
چڪاوڪ
گاندی فردی بود که ادعا می‌کرد: «من چگونه مبارزه کردن و چگونه انسان بودن را از حسین‌بن‌علی (ع) آموختم».
زبل خان
در تفسیر سوره حمد، امام به‌صورت مداوم بر روی این موضوع تکیه می‌کند که: «ما در مقابلهٔ با او می‌فهمیم که چقدر کوچکیم».
z.n
گاندی چند روز قبل از ترورش گفته بود: «در گذشته سوءقصدهایی به من شده است، اما خداوند تاکنون مرا حفظ کرده و مرتکبین سوءقصدها از عمل خود پشیمان شده‌اند. اگر کسی مرا با این اعتقاد که شخص رذل و نیرنگ‌بازی را نابود کرده و با گلوله‌ای از پای درآورده است؛ دراین‌صورت گاندی واقعی را نکشته، بلکه کسی را کشته که به نظر او رذل و پست می‌آمده است. پس از مرگم هیچ شخصی نمی‌تواند کاملاً نمایندهٔ من باشد، اما در بسیاری از شما مقداری از من زنده خواهد ماند. اگر کسی هدف را بر خود مقدم بدارد و خود را ناچیزترین مردم بشمارد، جای خالی او تا مقدار زیاد پر خواهد شد».
z.n
انسان در محدودهٔ زمان قالب‌ریزی شده است. زمان نیز همواره در جریان است، اما بخشی از صفات انسان تمایل دارد که زمان را نگاه دارد، برای همین به نیرویی نیاز دارد که این کالبد جسمانی را به تسخیر خود درآورد. اگر انسان به چنین مرحله‌ای رسید، دیگر هیچ‌گاه نمی‌شود او را به سمت رشد، تعالی و تکامل حرکت داد و در چرخ‌دنده‌های ابزار تولید گرفتار خواهد شد. به همین دلیل سرمایه‌هایی را که در اختیار دارد، از بین می‌رود. تنها یک گروه می‌توانند این مادهٔ از بین‌رفتنی را به انرژی ماندگار و جاودانی و به عملی که تجسّم عینی آن جاودانه باقی خواهد ماند، تبدیل کنند. ما به این نیروی ماندگار «ایمان» می‌گوییم. به همین دلیل می‌فرماید: «اِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا»؛ مگر کسانی که ایمان آوردند و در پی آن «وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»؛ کار نیک انجام می‌دهند.
Mahdi Esmaili
عکس‌العمل‌های خاصّی که امروزه از چهره‌های انسان‌گرا در غرب می‌بینید، یا نظراتی که امروزه از اندیشه اومانیسم می‌شنوید، یا فیلسوف‌هایی مثل سارتر که دیدگاهشان بر اساس اصالت انسان است، نشانه چیست؟ این‌ها نمادها و مظاهر اضطراب نسل انسان‌های تهی غربی هستند و نشان می‌دهد که غرب در شرایطی قرار گرفته که همهٔ اندیشه‌هایی را که به جهان سوم و دیگران صادرکرده بود، بازپس خواهد گرفت. آشوب‌های اجتماعی، ناهنجاری‌های غیرانسانی و وحشیانه، ناامیدی، سرگردانی و همهٔ آن ابعادی که برای تسلط برجهان سوم ساخته و به آن‌ها تحمیل کرده است را بازپس خواهد گرفت.
Mahdi Esmaili
«قل اللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ عَلَی نِعْمَتِک عَلَینَا بِالَّذِی هَدَیتَنَا إِلَی مُوَالَاةِ وُلَاةِ أَمْرِک مِنْ بَعْدِ نَبِیک وَ الْأَئِمَّةِ الْهَادِینَ الَّذِینَ جَعَلْتَهُمْ أَرْکاناً لِتَوْحِیدِک وَ أَعْلَامَ الْهُدَی وَ مَنَارَ التَّقْوَی وَ الْعُرْوَةَ الْوُثْقَی» (بارالها، سپاس ویژه توست که نعمت دوستی و پیروی والیان امرت که پس از پیامبرت آمده‌اند را به ماعطا فرمودی! همان امامان هدایتگری که آنان را ارکان یگانه‌پرستی و نشانه‌های مسیر هدایت و منارهای تقوا و دستاویز قوی راه خودت قرار دادی)؛ بحارالانوار، ج ۹۵، ص ۳۰۴.
اللهم عجل لولیک الفرج
ما در داخل بُعد زمان قالب‌گیری شده و جریان پیدا می‌کنیم. این زمان برای انسانی که یک بُعد او، بُعد مادیت است، دردآور و زجرآور است؛ زیرا انسان به‌واسطهٔ بُعد مادّیش، تمایل به «بودن» دارد، اما بُعد معنوی‌اش او را به «شدن» می‌خواند. انسان بین این دو بعد متعارض گرفتار شده است و تمام کوشش او بر این است که بتواند زمان را متوقف کند؛ زیرا تمایل به بودن دارد. انسان اگر چیزی را به‌دست بیاورد، تمایل دارد در همان مرحله بماند. تصور می‌کند همین‌جا خوب است
اللهم عجل لولیک الفرج
رنج و فشاری که خداوند در قرآن می‌فرماید چیست؟ تنگناهایی که هیچ‌گاه در زندگی مرتفع نمی‌شود و تا انتها باقی می‌ماند، به چه معناست؟ مطالب بسیار متنوعی در تفسیر این واژه بیان شده است. فشارها و دردهایی که انسان در ابتدای به دنیا آمدن خود تجربه می‌کند، از ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین آن‌هاست. بنده احتمال می‌دهم آن رنجی که برای انسان از همه مشکل‌تر است، مسئله زمان است. البته منظور تسلط جبری زمان و اینکه انسان نمی‌تواند از آن خارج شود، نیست، بلکه منظور این است که انسان در مجموعهٔ زمان قالب‌گیری شده و خارج از بُعد زمان، مفهومی ندارد. او با این بدن مادی نمی‌تواند خارج از بُعد زمان وجود داشته باشد.
اللهم عجل لولیک الفرج
سخن ما امروز به فردی مثل مفتح و شهیدان دیگر این است که فهمیدیم جان خویش را با نام خداوند به او تسلیم کردید و دانستیم بر آنچه می‌گفتید صادق بودید. به‌زودی خواهند فهمید که اگر در ذهن عده‌ای به‌عنوان یک عنصر مخالف بودید، آن‌گونه که فکر می‌کردند، نتوانستند شما را از بین برند. آن‌ها می‌خواستند اسلام، اعتقاد، ایمان، پاکی و صداقت را محو کنند، اما همان‌گونه که گاندی گفت، ذره‌ای از ذرات وجود شما در ما باقی خواهد ماند. جسم شما از میان ما رفت، اما هر یک از ما سعی خواهیم کرد که با جمع‌آوری ذرات اندیشه‌تان، نشان دهیم آنچه برایش جان باختید، تمام‌شدنی نیست. ما چون همیشه ثابت می‌کنیم که ترورها، کشتن‌ها و کشته‌شدن‌ها، نه‌تنها ضربه‌ای به اسلام و ایمان ما نخواهد زد، بلکه به جهانیان نشان می‌دهیم این خون‌ها آبیاری‌کننده درخت ایمان ماست.
اللهم عجل لولیک الفرج
یک مثال روشن برای این‌گونه از خودبیگانگی و زیستنِ دیگران در درون آدمی این است که فردی -به‌ویژه خانم‌ها- می‌خواهد چیزی بخرد. دایم در این فکر است که اگر من این را بخرم، آن آقا یا خانم چه می‌گوید؟ این چنین شخصی ابتدا باید نظر همه این افراد را بررسی کند. یکی از رنگ قرمز خوشش نمی‌آید، دیگری از رنگ سبز بدش می‌آید، سومی می‌گوید پیراهن گل و بوته‌دار قدیمی شده و از مد افتاده، آن یکی می‌گوید پیراهن کوتاه مد است، دیگری لباس بلند را بهتر می‌داند. همهٔ این‌ها را در ذهن خود بررسی می‌کند. نظر خودش مهم نیست. این یعنی بیشتر از آنکه خودمان در وجود خودمان زندگی کنیم، دیگران در آن زندگی می‌کنند. علت آن این است که ما مبدأ را فراموش کرده‌ایم و به دنبال آن خودمان هم به دست فراموشی سپرده می‌شویم. ما زمانی حضور خواهیم داشت که به حاضرِ لایتناهی مرتبط باشیم؛ در غیر این صورت انسان بدون ارتباط با آن واجب الوجود، عدم است.
چڪاوڪ

حجم

۶۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

حجم

۶۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان