بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انسان در قالب زمان | طاقچه
تصویر جلد کتاب انسان در قالب زمان

بریده‌هایی از کتاب انسان در قالب زمان

انتشارات:نشر معارف
امتیاز:
۵.۰از ۸ رأی
۵٫۰
(۸)
«أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّمَا اَلدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ اَلْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ» (ای مردم به‌راستی دنیا گذرگاه و آخرت قرارگاه است؛ پس از گذرگاهتان برای قرارگاهتان توشه برگیرید)؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۲۰۳.
بیوتن
اگر تنها بعد مادی در انسان تقویت شد، او در زمان اسیر می‌شود و در نتیجه از حرکت بازمی‌ماند. وقتی حرکت نکرد، می‌پوسد و از بین می‌رود. باید به‌دنبال رابطهٔ دیگری باشیم و آن رابطه این است که به انسان بگوییم: «اگر خدا را فراموش کردی، حتماً خودت هم به‌دست فراموشی سپرده خواهی شد و اگر خودت به‌دست فراموشی سپرده شدی، از درون خالی می‌شوی؛ به‌طوری که این درون خالی، بیشتر از آن‌که محل حیات خودش باشد، محلی برای حیات دیگرانی غیر از خود اوست».
چڪاوڪ
انسان که همیشه ادعا می‌کند همه چیز را شناخته و از همه چیز آگاه است، در مقابل وجود خود به خضوع و خشوع نشسته و فهمیده است که این وجود به سادگی قابل درک نیست.
وحید
بعد از پخش آن فیلم مختصر از زندگی روزانه امام در رسانه‌های فرانسه، مثل اینکه مردم را ناگهان برق گرفته باشد، می‌گفتند: «این همان مسیح است». یکی از آثار این نوع برنامه‌ها این بود که کودکی مسیحی عکس امام را برای پاپ هدیه می‌فرستاد
خامنه ای رهبرم💗
«اینجا منزلگاه نیست، این فقط یک گذرگاه است و باید از این مسیر عبور کنی»،
z.n
منظور از آیهٔ «وَ کذلِکَ جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً» چیست؟ پاسخ: مفهوم آیهٔ «وَ کذلِکَ جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً» این است که اسلام در بین ادیان دیگر خودش مکتب و امت میانه است و به این معنا نیست که اسلام چپ و راست و وسط دارد و امت هم وسط است. اسلام در بین همه مذاهب و ادیان و تفکرهای دیگر، خط وسط است. در ادامه نیز می‌فرماید: «شما را برای دیگران شهید و شاهد قرار دادیم و پیامبر را به‌عنوان شهید و شاهدی برای شما قرار داده‌ایم». اسلام صراط مستقیم است. چقدر حرکت بر روی راهی «أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ مِنْ حَدِّ السَّیف»؛ از مو باریک‌تر و از لبهٔ شمشیر برنده‌تر مشکل است. چیزی که از مو باریک‌تر باشد، چپ و راست آن کدام طرف است؟ از هر طرف بروید سقوط می‌کنید. طبق این تعریف چپ و راستی در آن مطرح نمی‌شود.
چڪاوڪ
گاندی چند روز قبل از ترورش گفته بود: «در گذشته سوءقصدهایی به من شده است، اما خداوند تاکنون مرا حفظ کرده و مرتکبین سوءقصدها از عمل خود پشیمان شده‌اند. اگر کسی مرا با این اعتقاد که شخص رذل و نیرنگ‌بازی را نابود کرده و با گلوله‌ای از پای درآورده است؛ دراین‌صورت گاندی واقعی را نکشته، بلکه کسی را کشته که به نظر او رذل و پست می‌آمده است. پس از مرگم هیچ شخصی نمی‌تواند کاملاً نمایندهٔ من باشد، اما در بسیاری از شما مقداری از من زنده خواهد ماند. اگر کسی هدف را بر خود مقدم بدارد و خود را ناچیزترین مردم بشمارد، جای خالی او تا مقدار زیاد پر خواهد شد».
z.n
در تفسیر سوره حمد، امام به‌صورت مداوم بر روی این موضوع تکیه می‌کند که: «ما در مقابلهٔ با او می‌فهمیم که چقدر کوچکیم».
z.n
گاندی فردی بود که ادعا می‌کرد: «من چگونه مبارزه کردن و چگونه انسان بودن را از حسین‌بن‌علی (ع) آموختم».
زبل خان
مهم نیست که در چه سطحی باشیم، روشنفکر باشیم یا مذهبی، آیت‌الله باشیم یا یک فرد معمولی، در هر موقعیت خطر ما را تهدید می‌کند.
چڪاوڪ
مهم نیست که در چه سطحی باشیم، روشنفکر باشیم یا مذهبی، آیت‌الله باشیم یا یک فرد معمولی، در هر موقعیت خطر ما را تهدید می‌کند.
چڪاوڪ
درست است که خدا انسان را در فشار آفریده و فرموده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ»، اما آن‌ها که این اکسیر محبت را در اختیار دارند، این فشار و زجر و ناراحتی باعث شعف و شادی آن‌ها می‌شود و از اینکه خداوند به آن‌ها توجه می‌کند تا در فشار قرارشان دهد، لذّت می‌برند و راضی هستند.
چڪاوڪ
ارزش‌کارهای ما بستگی دارد به اینکه در چه زمان و لحظه‌ای آن کارها را انجام می‌دهیم. در مورد خودداری از انجام یک کار نیز باید بدانیم در چه زمان نباید آن کار را انجام دهیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
نامتوازن بودن رشد سیاسی جوانان با رشد دینی آنها، درست اندیشیدن را در معرض تهدید سیاست‌زدگی قرار داده بود؛ به‌گونه‌ای‌که جریان‌های ناسالم سیاسی، با برچسب‌های مذهبی، هریک از افراد جامعه را به راهی که خود می‌خواست، فرامی‌خواند.
•)•
دیالمه با نگاه جامعش به ضعف‌های فکری و انحراف‌های موجود در جامعهٔ آن روز، چاره را در دو حرکت همسو دید: ۱. تدوین مفاهیم صحیح دینی و تبیین آن برای نسل جوان؛ ۲. به نقدکشیدن اندیشه‌های انحرافی و التقاطی.
•)•
او دانشجوی رشتهٔ الهیات و گرایش‌های مرتبط یا طلبهٔ حوزهٔ علمیه نبود تا تلاش‌های او حرکتی در راستای فعالیت‌های علمی-تخصصی او به‌شمار آید، بلکه آنچه دیالمه را واداشت تا به «مباحث دینی» وارد شود، احساس تکلیف دینی به‌عنوان یک مسلمانِ پیرو مکتب اهل‌بیت (عهم) بود. به باور او، فهم دقیق دین و مسئولیت ترویج آن به‌قدر توان، تکلیف همهٔ مسلمانان است؛ ازاین‌رو با سبک زندگی خود، افقی فراروی نسل جوان گشود که در آن، مسئولیت دینی، فراتر از هر تخصص و رشتهٔ علمی، محور همهٔ تلاش‌ها و معنای زندگی است.
•)•
مسیری که انسان باید در آن حرکت کند، پس از آفرینش انسان، به او نشان داده شده است، اما به‌جای اینکه از آن مسیر عبور کند، آن را گل‌گاری کرده، چمن کاشته، میدان ساخته، صندلی گذاشته و همان‌جا نشسته است. هر چه به او می‌گویند: «اینجا منزلگاه نیست، این فقط یک گذرگاه است و باید از این مسیر عبور کنی»، می‌گوید:‌ «نه، همین‌جا خوب است».
•)•
شکل ظاهری نمی‌تواند دلیل بر چیزی باشد. امام علی (ع) در خطبهٔ متقین به همّام می‌فرماید: «متقین کسانی هستند که هر کس آن‌ها را نگاه می‌کند فکر می‌کند آن‌ها مریض هستند». امام (ع) در این خطبه عالی‌ترین نمونه از تقوا را معرفی می‌کند. با اینکه ظاهر همیشه نمی‌تواند بیان‌کننده باطن انسان باشد، اما بیشتر افراد سعی می‌کند ظاهر خود را به‌گونه‌ای بسازند که با آنچه در باطن و کلامشان هست، منافات نداشته باشد. درعین‌حال ظاهر نمی‌تواند دلیل قضاوت ما درباره دیگران باشد. ظاهر یک فرد که خیلی شیک و تمیز باشد، دلیل بر این نیست که اسلام را خوب می‌فهمد و کسی هم که کثیف و ژولیده باشد، دلیل بر این نیست که انسان عارف و فهمیده‌ای است!
چڪاوڪ
آن چیزی که روی افراد اثر می‌گذارد نظرات دیگران است. مثلاً آن کت خوب است یا این کت. این مانتو بهتر است یا آن مانتو. اگر شما جزء کسانی هستید که این‌گونه نمی‌اندیشید، مسلّم است که اصلاح شده‌اید. البته این بحث نیاز به توضیح و تفصیل بیشتری دارد. توجه به نظرات دیگران، دو وجه دارد که باید آن‌ها را از هم تفکیک کنیم. گاهی لازم است از نظرات دیگران استفاده کنیم و با دیگران در کارهای مختلف مشورت کنیم؛ این امر بسیار پسندیده‌ای است، اما باید دقت کرد که گاهی این افراد در درون وجود ما رخنه می‌کنند و آنجا زندگی می‌کنند. خود انسان اصلاً محو شده است و اوست که به جای ما تصمیم می‌گیرد. این دو مطلب را باید از هم تفکیک کنیم.
چڪاوڪ
شناخت انسان کار بسیار مشکلی است، چون انسان خود در محیطی که آزمایش در آن انجام می‌شود، قرار دارد و نمی‌تواند از آن محیط خارج شود.
چڪاوڪ
از دیدگاه ماست که انسان ناشناخته است، نه از نظر اسلام و قرآن؛ یعنی بدون اتکا به وحی و تعالیم انبیا، انسان موجودی ناشناخته است.
چڪاوڪ
انسان وقتی در محدودهٔ زمان قرار می‌گیرد، بُعد مادی‌اش تمایل به بودن و ماندن دارد، درعین‌حال زمان نیز در حال گذر است و این گذشت زمان برای انسان زجرآور است. به همین دلیل اگر بعد دیگری به این بعد مادی اضافه نشود، انسان در مجموعهٔ جریان زمان همیشه می‌ماند و می‌پوسد و از بین می‌رود. لازمهٔ تعالی انسان این است که در کنار بُعد مادی، بُعد دیگری به‌عنوان معنویت مطرح کنیم. خداوند در سورهٔ عصر می‌فرماید: «تنها کسانی سرمایه خود را نمی‌بازند که ایمان می‌آورند»؛ یعنی به یک تعبیر این ماده را می‌توانند به یک ماده و انرژی دیگری تبدیل کنند که قابل استفاده باشد. این نشان‌دهندهٔ این است که اگر ما نتوانیم در کنار بُعد مادی، بُعد معنوی را اضافه کنیم، دچار خسران و زیان سرمایه خواهیم شد. ویژگی زمانی که ما اکنون در آن محصور هستیم، این است که ما را در محیط خود نگه‌می‌دارد. ما نیز تمایل داریم بمانیم، اما برای رشد و ارتقاء باید یک بُعد متعالی به آن اضافه کنیم.
چڪاوڪ
اگر در گذر زمان، بُعد معنوی با ما نباشد، گذرزمان ما را به بودن و ماندن وامی‌دارد.
چڪاوڪ
افراد در مراحل مختلف سقوط می‌کنند، اما گاه یکی خیلی قدرتمند است و می‌تواند خودش را روی زمین نگه دارد، اما او نیز در آخر کار فرومی‌افتد. گاهی نیز کسی که ناخالصی او مشخص بوده، همان ابتدا بر روی زمین فرومی‌غلتد.
چڪاوڪ
کسی که به هنگام بارش باران می‌خواهد با کاسه معمولی باران را جمع‌آوری کند، همیشه نگران است و کاسه‌های بیشتری طلب می‌کند تا مبادا این رحمت از او فوت شود و هر چقدر باران بیشتری جمع‌آوری کند، بیشتر به شعف می‌آید.
چڪاوڪ
علامه اقبال لاهوری در احیای تفکرات دینی می‌گوید: «یکی از تفاوت‌های جهان‌بینی عرفا با جهان‌بینی پیامبران این است که اگر یک عارف شیعی به آن مراحلی که پیامبر (ص) درمعراج رسید، برسد، دیگر حاضر نیست به میان مردم بازگردد». آن‌قدر شیرینی و حلاوت تقرّب به معشوق، عارف را تحت تأثیر قرار می‌دهدکه دیگر حاضر نیست به مراحل پایین‌تر بازگردد. اما پیامبران به معراج می‌روند و حتی به‌اندازهٔ «قاب قوسین او ادنی»، یعنی تا نزدیک‌ترین فاصلهٔ ممکن می‌رسند، اما حاضر می‌شوند مجدداً به میان مردم بازگردند. پیامبران در این دنیا بین مردم و بین خلق حرکت می‌کنند، اما در معیّت حق. کسانی که چنان قدرتی دارند که هم ابعاد قرب الهی را دارند و هم بین مردم کار می‌کنند، حاضر می‌شوند از آن شیرینی قرب مقداری صرف نظر کنند و توجه خود را از خدای متعال و عبادت‌هایی که آن‌ها را در قرب الهی نگاه می‌دارد، قدری به سوی مردم بگردانند.
چڪاوڪ
یک مثال روشن برای این‌گونه از خودبیگانگی و زیستنِ دیگران در درون آدمی این است که فردی -به‌ویژه خانم‌ها- می‌خواهد چیزی بخرد. دایم در این فکر است که اگر من این را بخرم، آن آقا یا خانم چه می‌گوید؟ این چنین شخصی ابتدا باید نظر همه این افراد را بررسی کند. یکی از رنگ قرمز خوشش نمی‌آید، دیگری از رنگ سبز بدش می‌آید، سومی می‌گوید پیراهن گل و بوته‌دار قدیمی شده و از مد افتاده، آن یکی می‌گوید پیراهن کوتاه مد است، دیگری لباس بلند را بهتر می‌داند. همهٔ این‌ها را در ذهن خود بررسی می‌کند. نظر خودش مهم نیست. این یعنی بیشتر از آنکه خودمان در وجود خودمان زندگی کنیم، دیگران در آن زندگی می‌کنند. علت آن این است که ما مبدأ را فراموش کرده‌ایم و به دنبال آن خودمان هم به دست فراموشی سپرده می‌شویم. ما زمانی حضور خواهیم داشت که به حاضرِ لایتناهی مرتبط باشیم؛ در غیر این صورت انسان بدون ارتباط با آن واجب الوجود، عدم است.
چڪاوڪ
سخن ما امروز به فردی مثل مفتح و شهیدان دیگر این است که فهمیدیم جان خویش را با نام خداوند به او تسلیم کردید و دانستیم بر آنچه می‌گفتید صادق بودید. به‌زودی خواهند فهمید که اگر در ذهن عده‌ای به‌عنوان یک عنصر مخالف بودید، آن‌گونه که فکر می‌کردند، نتوانستند شما را از بین برند. آن‌ها می‌خواستند اسلام، اعتقاد، ایمان، پاکی و صداقت را محو کنند، اما همان‌گونه که گاندی گفت، ذره‌ای از ذرات وجود شما در ما باقی خواهد ماند. جسم شما از میان ما رفت، اما هر یک از ما سعی خواهیم کرد که با جمع‌آوری ذرات اندیشه‌تان، نشان دهیم آنچه برایش جان باختید، تمام‌شدنی نیست. ما چون همیشه ثابت می‌کنیم که ترورها، کشتن‌ها و کشته‌شدن‌ها، نه‌تنها ضربه‌ای به اسلام و ایمان ما نخواهد زد، بلکه به جهانیان نشان می‌دهیم این خون‌ها آبیاری‌کننده درخت ایمان ماست.
اللهم عجل لولیک الفرج
رنج و فشاری که خداوند در قرآن می‌فرماید چیست؟ تنگناهایی که هیچ‌گاه در زندگی مرتفع نمی‌شود و تا انتها باقی می‌ماند، به چه معناست؟ مطالب بسیار متنوعی در تفسیر این واژه بیان شده است. فشارها و دردهایی که انسان در ابتدای به دنیا آمدن خود تجربه می‌کند، از ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین آن‌هاست. بنده احتمال می‌دهم آن رنجی که برای انسان از همه مشکل‌تر است، مسئله زمان است. البته منظور تسلط جبری زمان و اینکه انسان نمی‌تواند از آن خارج شود، نیست، بلکه منظور این است که انسان در مجموعهٔ زمان قالب‌گیری شده و خارج از بُعد زمان، مفهومی ندارد. او با این بدن مادی نمی‌تواند خارج از بُعد زمان وجود داشته باشد.
اللهم عجل لولیک الفرج
عکس‌العمل‌های خاصّی که امروزه از چهره‌های انسان‌گرا در غرب می‌بینید، یا نظراتی که امروزه از اندیشه اومانیسم می‌شنوید، یا فیلسوف‌هایی مثل سارتر که دیدگاهشان بر اساس اصالت انسان است، نشانه چیست؟ این‌ها نمادها و مظاهر اضطراب نسل انسان‌های تهی غربی هستند و نشان می‌دهد که غرب در شرایطی قرار گرفته که همهٔ اندیشه‌هایی را که به جهان سوم و دیگران صادرکرده بود، بازپس خواهد گرفت. آشوب‌های اجتماعی، ناهنجاری‌های غیرانسانی و وحشیانه، ناامیدی، سرگردانی و همهٔ آن ابعادی که برای تسلط برجهان سوم ساخته و به آن‌ها تحمیل کرده است را بازپس خواهد گرفت.
Mahdi Esmaili

حجم

۶۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

حجم

۶۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان