کتاب مردی؟ خب که چی؟
معرفی کتاب مردی؟ خب که چی؟
کتاب مُردی؟ خب که چی؟ اثری از شریل ال. نیلی، استاد جامعهشناسی است. این اثر درباره رسانه، پلیس و نامرئیبودن قتل زنان سیاهپوست در آمریکا نوشته شده است. نشر صاد این کتاب را با ترجمه زهرا عاملی منتشر کرده است.
درباره کتاب مردی؟ خب که چی؟
رسانهها ابزار قدرتمندی هستند که میتوانند صدای گروههای خاصی باشند و گروههای دیگر را نامرئی جلوه دهند. در حقیقت یک رسانه در خدمت گروهها، جریانات یا تفکرات خاص قرار میگیرد و اخباری گزینشی را پخش میکند.
شریل ال نیلی، استاد جامعهشناسی در دانشگاه جامعه اوکلند در کتاب مُردی؟ خب که چی؟ موضوع مهمی را بررسی میکند: عدم توجه رسانهها و مجریان قانون به زنانِ سیاه پوستِ مقتول.
بسیاری از اخباری که مرتبط با کشته شدن و یا خشونت علیه زنان سیاه پوست است، حتی در مطبوعات محلی نیز مورد توجه قرار نمیگیرند. شریل ال نیلی دست به مقایسهای زده است و با تحلیل دقیق خود نشان میدهد که زنان سیاهپوست بیشتر از زنان سفیدپوست قربانی جرایم خشونتآمیز میشوند ولی آنچه اهمیت دارد این است که رسانههای کمتری پروندههای آنها را پوشش میدهند و غالباً پلیس این موارد را جدی نمیگیرد.
نویسنده در کتاب مردی؟ خب که چی؟ هر دو عامل نژاد و جنسیت را در تعیین میزان و برجستگی پوشش رسانهها و به طور خاص نحوه عدم توجه به خشونت علیه زنان سیاهپوست را نشان داده است. این کتاب حاضر مطالعهای تجربی از سوگیری رسانهها و مجریان قانون در گزارش و تحقیق در مورد قتل زنان آمریکاییآفریقاییتبار در مقایسه با همتایان سفیدپوست است.
کتاب مردی؟ خب که چی؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب مردی؟ خب که چی؟ را به تمام علاقهمندان به مطالعات جامعهشناسی، فعلان حقوق زنان و فعالان مدنی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مردی؟ خب که چی؟
در ۱۸ ژوئن ۲۰۰۶ که روز پدر بود، شنل پترونیکسونِ ۱۶ ساله به والدینش گفت که میخواهد در رستوران اپلبی درخواست کار دهد. او از خانه خارج شد و گفت که زود برمیگردد. دیگر کسی او را زنده ندید. ۴ روز بعد جسدش داخل یک کیسهی زباله در پیادهروی جلوی آپارتمانی پیدا شد که تنها چند بلوک با خانهی خودش فاصله داشت. براساس منابع خبری، او خفه شده و جسدش نیمهبرهنه بود؛ موبایل و کفش ورزشیاش گم شده بودند. مادرش، لوسیتا نیکسون، صبر کرد تا مدت زمان غیبت لازم برای امکان ثبت گزارش مفقودی در ادارهی پلیس سپری شود، و صبح دوشنبه گزارش داد که دخترش گم شده است. با وجود اینکه والدین شنل اعتراض کردند و گفتند که دخترشان دانشآموز ممتاز است و تا حالا هیچوقت از خانه فرار نکرده است، باز مأمور پلیس در شکایت آنها نوشت «فراری».
اگر قرار باشد خبرگزاریها تصمیم بگیرند بعضی از ماجراهای قتل را در اولویت بگذارند، چندین عامل وجود دارد که معیّن میکند کدامیک از آنها باید پوشش چشمگیری در رسانهها داشته باشند؛ برای مثال، قتلهایی که چندین قربانی داشته باشند، مظنونین سیاهپوست، مظنونین زن، قربانیان سفیدپوست و قربانیان زن (که اغلب سفیدپوست هستند) در اولویت خواهند بود؛ هرچند ظاهراً توضیحی برای تفاوت پوشش رسانهایِ زنان مقتول وجود ندارد. دِرک جِی. پالسن استاد دانشگاه و محقق عدالت کیفری دریافت که قربانیان زنی که توسط مردان کشته میشوند در مقایسه با قربانیان مرد، مقالههای طولانیتری (تعداد کلمات بیشتری) دارند، چون قتل زنان از نظر آماری غیرعادی به نظر میرسد (او بررسی نکرد که در مقتولان زنِ سیاهپوست مقالهها کوتاهترند).
رسانهها مؤید این امرند که عموم مردم به قتلهایی که در آنها زنان قربانیاند، علاقه وافری نشان میدهند (کافی است، ببینیم مستندهای جرائم واقعی چقدر به قربانیان زن و چقدر به قربانیان مرد میپردازند) و مقالات روزنامهها و برنامههای تلویزیونی درموردِ این دسته از قتلها معمولاً اطلاعات بیشتری درموردِ پیشینه قربانی و ارزش او برای خانواده و جامعهاش ارائه میکنند؛ گویا حتّی جزئیات قتل هم چیزی در حد شور و هوس در آدمها برمیانگیزد. همچنین نادربودن انواع خاصی از قربانیان هم میتواند باعث شود که در «اخبار فوری» رسانهها نشان داده شوند؛ قتلهایی که در آنها مقتولان آسیایی یا آسیایی_ آمریکایی، زن و بیش از یک نفر باشند.
پس این گزارشها نهتنها مستعد طولانیبودن هستند، بلکه اغلب در صفحه اوّل روزنامه یا یکی از بخشهای توی چشمِ روزنامه قرار داده میشوند. اینجاست که گزارش، توجه خوانندگان را به خود جلب میکند و این آگاهی، تأثیری فوری بر آنها میگذارد. گزارش، مردم را به سمت اعتراض یا خشم سوق میدهد و با انسانیت بخشیدن به قربانی و نشاندادن جزئیات قتل میتواند نکات بیشتری برای حل ماجرا به وجود آورده و یا فشار بیشتری برای اجرای قانون و رساندن مجرمان به سزای اعمالشان ایجاد کند (چیزی که آرزوی خانواده قربانیان است)؛ در عوض، خلاصه جرائم یا ستون جرائم کوتاهتر، بیشتر به قتلهایی میپردازند که «از نظر آماری، رایج» بهحساب میآیند: قتل سیاهپوستان و اسپانیاییها، مقتولان مرد و قتلهایی که یک قربانی دارند. موردی دیگر که به همین اندازه نگرانکننده است، شیوع کلیشههای نژادی مبنیبر اینکه «سیاهپوستان مجرماند» (و نه قربانی)؛ چون این کلیشهها باعث میشوند که نهتنها مردم همدلی کمتری با مقتولان سیاهپوست داشته باشند، بلکه بعید نیست که نسبت به آنها بیتفاوت هم بشوند.
حجم
۲۵۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۲۵۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
نظرات کاربران
کتاب در مورد تبعیض در رسانه ها و جامعه که بین رنگین پوست و سفید پوست ها گذاشته میشه در ادامه این کتاب اگه دوست داشتید کتاب قربانی از جویس کرول اتس هم بخونید...