دانلود و خرید کتاب سال سیل مهرداد صدقی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب سال سیل

کتاب سال سیل

نویسنده:مهرداد صدقی
انتشارات:نشر کتاب کوچه
امتیاز:
۳.۵از ۶۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سال سیل

کتاب سال سیل اثری از مهرداد صدقی است که در انتشارات کتاب کوچه منتشر شده است. این داستان، ماجرای چند رخداد است که زندگی دو دلداده را حسابی به هم می‌ریزد. 

درباره کتاب سال سیل

سال سیل، جدیدترین داستان مهرداد صدقی است. داستان در گل دره رخ می‌دهد و ماجرای یک دلدادگی را بیان می‌کند. عشقی که میان صولت و ماه چهره وجود دارد ولی دست سرنشوت خواب‌های دیگری برایشان دیده است. در همین حین است که سیلی هولناک، تمام منطقه را به هم می‌رید و وضعیت مردم را به کلی دگرگون می‌کند...

اما داستان و اتفاق‌های پی در پی اینجا تمام نمی‌شوند... موجودی عجیب و غریب، با لرزش‌های ناگهانی‌اش، دوباره منطقه را تحت تاثیر خودش قرار می‌دهد و ....

کتاب سال سیل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن کتاب سال سیل برای تمام طرف‌داران ادبیات داستانی معاصر ایران، تجربه جذابی رقم می‌زند. 

درباره‌ مهرداد صدقی

مهرداد صدقی، در سال ۱۳۵۶ در بجنورد به دنیا آمد. او را بیشتر به دلیل نوشته‌های طنزش می‌شناسند. صدقی تحصیلاتش را در سال ۷۵ در رشته صنایع چوب و کاغذ دانشگاه گرگان آغاز کرد و در همین دانشگاه مقاطع ارشد و دکترا را هم ادامه داد. در حال حاضر او عضو هیات علمی دانشگاه گنبد کاووس است. 

از آثار و نوشته‌های مهرداد صدقی می‌توان به مغز نوشته های یک جنین، مغز نوشته های یک نوزاد، نقطه ته خط، رقص با گربه‌ها، آبنبات هل دار، آبنبات پسته ای، آبنبات دارچینی، تعلیمات غیر اجتماعی و میرزا روبات اشاره کرد.

بخشی از کتاب سال سیل

هر سه سکوت کردند. به چند شاید دیگر هم فکر کردند. مثلا این‌که شاید سنگ بزرگی از کنار چشمه لغزیده و آب رودخانه با خودش آورده. صبحانه که تمام شد، باقر آستین‌هایش را بالا زد و گفت: «ولی تا وضومان باطل نشده یک نماز آیت هم بخوانیم جای دوری نمره. یا علی...»

باقر دوباره به طرف رف رفت تا مهر بردارد. در همان حال ادای صولت را هم درآورد: «من آمادگی ندارم... خا از همون روغن زرد سر سفره بخورکه آمادگی پیدا کنی!... چه حرفایی. تنت سلامت باشه برای این چیزا، همه‌چیز خودش جور مشه... الحمدلله به‌قدری که بخوای زندگی راه بندازی، هست. باقیشم که تنت سالمه کار مکنی... ایشالا از قول دارابَم خبر مِشه، نشد هم که جوزا۱ رِ که بفروشیم، هر جور هست یک عروس به این خانه میاد.

صولت که در فکر فرو رفته بود از مادرش پرسید: «حالا گیرم جوزا رَم خوب فروختیم طلب حاج‌ولی چی؟»

«یک‌کمشِ بهش مِدیم، برای بقیه‌شم به هرحال اونم آدمه دیگه... وقتی ببینه برای کار خیره یک‌کم دست نگه مداره... آدم عاقل غصهٔ خرج عروسیِ نمخوره! خودش جور مشه. حتی اگه لازم بشه، همین چند تا گوسفندم برای عروسیت مفروشیم.»

صولت: «جدی؟»

باقر قبل از اقامه نماز آیت گفت: «پس چی... یک مویِ تو رِ به صد رأس گوسفند هم نمدیم!»

صولت خودش را جمع‌وجور کرد که مثل هر روز برود گل‌دره و گوسفندها را ببرد چَرا. هر روز می‌رفت گل‌دره چه با گوسفندها و چه بدون آن‌ها. هر روز هم دست خالی برمی‌گشت چه با گوسفندها چه بدون آن‌ها. هوا دیگر روشن شده بود. باقر کلاه قهوه‌ای کُرکی‌اش را که در گرما و سرما از سرش جدا نمی شود، سر کرد تا کم‌کم برود سرِ زمین. گلرخ هم به حیاط رفت تا در را بر روی مرغ و خروس‌ها باز کند و برایشان دان و غذا بریزد. با ریختن دانه بر روی زمین و گفتن «بیَه بیَه» مرغ‌ها دنبالش به راه افتادند. خروس هم سینه ستبر کرد و بال‌هایش را به هم زد. گلرخ نسبت به همه آن‌ها حس مادرانه‌ای داشت. البته مادری که بعدها همه آن‌ها را با اشتها خواهد خورد. از پله‌ها که پایین می‌آمد، باز هم زمین کمی لرزید.

«یا خدا... صدای چیه؟»

صدا هرچه که بود، صدای کامیون کریم و غلتک و سنگی جداشده و غلتان در بستر رودخانه نبود.

رهایش
۱۴۰۰/۰۴/۱۲

کاش لااقل کار درست ویراستاری می‌شد. علائم نگارشی اشتباه، نیم‌فاصله و فاصله اشتباه، افعال و جملات اشتباه!

soroosh7561
۱۴۰۰/۰۹/۰۵

باسلام. کلا نوشته های جناب صدقی روان و جذابه و همین باعث میشه که تا کتاب تمام نشده ازش دست نکشی. در کنار متن جدی داستان و خیال پردازی های نویسنده شوخی ها و طنزهای کتاب که برخاسته از روحیه طنزپرداز

- بیشتر
میس سین
۱۴۰۰/۰۴/۱۰

کتاب در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده که خب شاید باب طبع هر کس نباشه ...من در کل خوشم اومد ولی دلم میخواست اواخرش یکم بیشتر ساخته و پرداخته میشد و کمی طولانی تر بود ... طنز خفیف و ملایم

- بیشتر
کاربر ۱۸۲۰۹۵۷
۱۴۰۱/۰۴/۰۳

من کارهای آقای مهرداد صدقی را مثل اب نباتها و اخرین نشان مردی را می‌پسندم ولی این کتاب را کمی متفاوت تر از بقیه آثارشان دیدم .کتاب جذابیت‌هایی داشت که توصیه به خواندنش میکنم ولی شخصا با پایان بندی اش

- بیشتر
سپیده ی صبح
۱۴۰۱/۰۶/۲۶

من این کتاب رو دیشب تمام کردم در کل با قصه حالم خوب بود اما واقعا از پایان بندیش شوکه شدم نتونستم درک کنم چی شد و نویسنده چی میخواست بگه دقیقا کتابهای آبنبات آقای صدقی بی نظیرن اما این

- بیشتر
ahmad
۱۴۰۱/۰۵/۱۶

کتاب در سبک رئالیسم جادویی هست آمیخته با طنز. با سبک کتابهای آبنبات(هلدار و...)کاملا متفاوت هست. و مقایسه کردنش با اونا هم درست نیست💁🏻 داستان جذاب و شیرینی داشت. اما در اخر خیلی سریع جمع بندی شده بود. میتونست پایان کامل تری داشته باشه در کل

- بیشتر
mahboob
۱۴۰۰/۰۶/۰۲

خیلی قشنگ بود ،ترکیب عالی از واقعیت و خیال

✨🌸 𝒍𝒆𝒊𝒍𝒚 🌸✨
۱۴۰۰/۰۹/۲۵

اصلا دوست نداشتم ...

دختر امام رضا 💛
۱۴۰۲/۱۲/۱۲

در مقایسه با کتاب های دیگه آقای صدقی سبک کاملا متفاوتی داشت ! میتونم بگم کمی هم طنز بود اما بهتره در سبک کتاب های تخیلی قرارش بدیم. خیلی از مطالب بی جواب بودن که خواننده رو تا آخرین صفحه دنبال

- بیشتر
banoo
۱۴۰۱/۰۹/۲۳

عالی بود

بوی زمین باران‌خورده و خاک خیس دیوارهای کاهگلی، دلنوازتر از هر عطری، توی مشامش پیچید.
n re
«هر جا تو بودی، برام بهشت بود...»
n re
مگه نمدانی وقتی یکی از روی درخت میفته نباید تکانش بدی؟» «پس چه‌کار مکردم؟» «مذاشتی همون‌جا بمانه، انقدر مماند که کود مِشد پای درختا، برای سال بعد بهتر جوز مِداد.»
n re
مصلحت مِگه ببینیم چی قسمت مشه. شد شد، نشد نشد.» «همه‌ش مصلحت و قسمت. بابا پس خودمان چی؟ سر جامان بشینیم که ببینیم چی سرمان میاد؟» «تویم که مثل سالار حرف مزنی؟ برای همین چیزا مِگم کتاب متاباشِ بذار کنار.»
maeede
«پس گفتی تنهایی خوبه؟» «برای بلشویک ها برای بقیه شاید نه. تنهایی اگه دست خودت باشه ها ولی اگه مجبور باشی نه.»
میس سین
لذت گدایی آخرین جرعه‌های خواب پیش از بیداری، بیشتر از چشیدن تمام ساعات خوابیدن است
n re
اولش برای خدا مجنگیدم، بعد برای وطن و آخرش برای شرف. ولی به همه‌شان هرجا مدیدم حق و ناحقه، مرفتم مجنگیدم. کم‌کم فهمیدم خیلی وقتا با ناحق‌ها بودم ولی فکر مکردم حقن. بعضی‌وقتایم دیدم اونایی که حق بودن خودشان ناحق شدن. برای همین از جنگیدن کنار کشیدم و دیگه فقط برای خود زندگی و زنده‌ماندن جنگیدم....
n re
حیوان جماعت مشکل درست نمکنه. مشکلِ ما درست مکنیم برای حیوانا.»
محمد
«به چیزی که بقیه مِگن اعتماد نکن... داستان اعتقاد به همین پاسانی نیست که به یکی بگی بی‌اعتقاد.»
n re
چند سال بگذرد تا کینه‌ها بگذرد و دوستی جای خود را بیابد؟ تا آدم بفهمد که بعضی دردها را باید در خاک کرد، باید به آب سپرد، باید بر باد داد تا زندگی ریشه بدواند.
n re

حجم

۱۶۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۱۶۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان