کتاب سبک شناسی هنر انقلاب اسلامی
معرفی کتاب سبک شناسی هنر انقلاب اسلامی
سبکشناسی هنر انقلاب اسلامی با نگاهی تطبیقی به شعر و نقاشی دوره انقلاب پژوهشی از محمدرضا وحیدزاده است که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
درباره کتاب سبکشناسی هنر انقلاب اسلامی با نگاهی تطبیقی به شعر و نقاشی دوره انقلاب
دکتر کوروش صفوی در کتابش با نام از زبانشناسی به ادبیات، در یکی از فصلها به نکته مهمی اشاره می کند. او ضمن برشمردن برخی ایرادهای سبکشناسیهایی که دیگران معرفی کردهاند معتقد است باید برای دستیابی به نتایج عمیقتر و دقیقتر، دایره موضوعی علم سبکشناسی را بسط داد و نگاهی جامعتر به تاریخ ادبیات فارسی داشت.
به نظر دکتر صفوی دستهبندیهای کنونی در سبکشناسی (با عناوینی همچون سبک خراسانی، عراقی، هندی و...) صرفاً آثار منظوم را مد نظر دارد و خود را از حیطههای دیگر و داشتن نگاهی جامعنگر محروم کرده است.
یوسفعلی میرشکاک نیز در مقالهای با عنوان «بیگمان بر آثار عجمی نیز همین خواهد رفت» (مندرج در شماره هفتم نشریه هنرهای تجسمی)، به شباهت آثار علی معلم (در شعر)، مصطفی گودرزی (در نقاشی) و حمید عجمی (در خط) و تحلیل وجوه مشترک کارهای این سه هنرمند انقلاب میپردازد و هر سه را بیانگر راز مستوری میداند که در تاریخ پس از انقلاب به ظهور رسیدهاست.
کتاب حاضر با بهرهگیری از روش دکتر صفوی و نیز ملهم از همین بیانِ استاد میرشکاک درخصوص هنر و ادبیات انقلاب، مفروض گرفته است که انقلاب اسلامی نیز با نگاه بدیع خود به عالم، تأثیرات گسترده و عمیقی بر هنر و ادبیات سه دهه اخیر گذارده است که در صورت بررسی تطبیقی رشتههای بهظاهر ناهمسو، میتوان نتایج حائز اهمیتی را از این ارزیابی استخراج کرد. بر این اساس، نگارنده معتقد است که «سبک» ویژگیهای تکرارشونده و مشخص صوری و ساختاری یک اثر یا مجموعهای از آثار است که عوامل اجتماعی و فرهنگی و بهویژه نحوه اندیشیدن مؤلف یا مؤلفانِ آن آثار تأثیر بسزایی در ایجاد و کیفیت آنها دارد. درنتیجه، با وقوع انقلاب اسلامی، فصل تازهای در تاریخ این سرزمین آغاز شده است که دامنه تأثیرات خود را در گستره وسیعی از حوزهها، از مسائل سیاسی و اجتماعی تا مسائل فرهنگی و هنری، بسط داده است.
بر همین اساس، انسان عهد انقلاب اسلامی نیز جهانبینی خاصی دارد که طرز نگرش او را به هستی و پدیدههای آن متفاوت میکند. این طرز نگرش متفاوت، تأثیرات مستقیمی در هنر و ادبیات این دوره خواهد گذاشت و به شکلگیری سبک تازهای در هنر منجر خواهد شد. این سبک تازه احتمالاً در حیطههای مختلفی همچون شعر و نقاشی تأثیری مشترک و مشابه برجای خواهد گذاشت. از این رو، مطالعه هنر و ادبیات این دوره و بررسی نسبت آنبا گفتمان فکری حاکم، به کشف ویژگیهای سبکی مشترک و تکرارشونده آثار ادبی و هنری مرتبط با انقلاب منتج خواهد شد و میتواند مشخصکننده سبک هنر انقلاب اسلامی باشد.
نویسنده در این اثر معتقد است هنر انقلاب، بهرغم گستره و تنوع بسیار خود، در این سالها چنانکه شایسته است مورد توجه نظری و پرداخت تئوریک قرار نگرفته است. این در حالی است که هنرمندان، شاعران و نویسندگان انقلاب اسلامی پس از انقلاب توانستند با خلق آثار ارزشمند و نو، جریان تازه و مهمی را در ادبیات و هنر معاصر ایران پی بریزند که صرف نظر از وجوه ایدئولوژیک و محتوایی آن، به لحاظ ساختاری و فنی نیز تحولی تازه را در پی داشت. البته ضمن تأکید بر کاستیهای موجود در عرصههای پژوهشی و انتقادی هنر انقلاب اسلامی (به نسبت وسعت کارهای خلاقه انجامگرفته)، نمیتوان انکار کرد که از دل همین هنر و ادبیات، محققان و صاحبنظرانی برخاستهاند که آثار تحلیلی و انتقادی ارزشمندی را در حوزه پژوهش تولید کردهاند و اثر حاضر مشحون از شواهدی در این زمینه است.
از این رو، آثاری که هنرهای تجسمی و بهویژه شعر انقلاب را بررسی علمی کردهاند، اگر هم به جهات کمی چنانکه شایسته است رضایتبخش نبودهاند، به لحاظ ارزش کیفی و داشتن حرف تازه، کارهای موفق درخور توجهی را دربر میگیرد. اما در اینجا مسئله مهم نسبت منطقی میان این دو بخش است. اهمیت موضوع زمانی بیشتر خود را نمایان خواهد کرد که با افکندن نگاهی گذرا به تاریخ هنر و ادبیات جهان، میزان انجام کارهای پژوهشی مرتبط با آثار و دورههایی بهمراتب کماهمیتتر و کوچکتر از هنر انقلاب را با تولیدات علمی این بخش مقایسه کنیم. گذشته از این، در میان کارهای انجامگرفته نیز نگارنده به خاطر ندارد که اثری به صورت تطبیقی و بینارشتهای، با تلاش برای بستن پلی میان حیطههای مختلف هنر انقلاب و استخراج ویژگیهای سبکی مشترک در میان آنها، به رشته تحریر درآمده باشد و از این منظر امیدوار است کار او قدم کوچکی در راستای هرچه غنیتر کردن داشتههای علمی و پژوهشی هنر و ادبیات انقلاب باشد.
روشی که محمدرضا وحیدزاده در این پژوهش از آن استفاده کرده است به لحاظ هدف، توصیفی۱ و به لحاظ روشِ جمعآوری اطلاعات، کتابخانهای است. روش این پژوهش را به اعتبار دیگری میتوان کیفی نیز دانست که از راه رسیدن به نقطه اشباع۲ یا «کفایت نظری یافتهها» انجام پذیرفته است. اما مشخصه آن این است که گردآوری اطلاعات نه از طریق مصاحبه یا گفتوگوی زنده با نخبگان، بلکه از طریق گفتوگوی خاموش یا بررسی گفتهها و نوشتههای مکتوب بهجایمانده از آنها صورت پذیرفته است. نویسنده برای این منظور با بررسی نقدها و تحلیلهای منتشرشده درباره شعر و نقاشی انقلاب تلاش کرده است ویژگیهای سبکی اشارهشده از سوی منتقدان و صاحبنظران درباره هنر انقلاب را احصا و شناسایی کند.
در ادامه کار خود به بررسی ویژگیهای احصاشده مشترک میان دو حوزه شعر و نقاشی پرداخته است و سپس ویژگیهای تکرارشونده (دستکم با بسامد پنج بار تکرار) را از میان مؤلفههای پیش رو بهمنزله ویژگیهای سبکی قابل اعتنا و مشترک شعر و نقاشی انقلاب برگزیده و در پایان به تحلیل و بررسی آنها پرداخته است. به عبارت دیگر، محقق مؤلفههای مشترکی را که نخبگان حوزه شعر و نقاشی انقلاب، دستکم پنج بار در خصوص سبک اشعار و نقاشیهای انقلاب مورد توجه قرار دادهاند، ویژگی سبکی هنر انقلاب اسلامی تشخیص داده است. جامعه آماری نویسنده در این پژوهش همه یادداشتها، مقالات، گزارشها، مصاحبهها و هر نوع مطلب مکتوب تحلیلی و انتقادیای است که به نوعی با موضوع شعر و نقاشی انقلاب اسلامی مرتبط است.
خواندن کتاب سبکشناسی هنر انقلاب اسلامی با نگاهی تطبیقی به شعر و نقاشی دوره انقلاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان و پژوهشگران تاریخ هنر به ویژه تاریخ هنر انقلاب اسلامی
بخشی از کتاب سبکشناسی هنر انقلاب اسلامی با نگاهی تطبیقی به شعر و نقاشی دوره انقلاب
یکی دیگر از چهرههای شاخص در بحث نقد تطبیقی آلبرتی است؛ چنانکه او را نماینده بحثهای اوایل رنسانس درباره خواهرخواندگی هنرها نامیدهاند (دمینیک بیکر، ۱۳۸۳: ۲۵۲). آلبرتی با پرداختن به وجوه اساسی فرایند آفرینش هنر، مباحث مهمی را پیرامون نقد تطبیقی در اوایل دوره رنسانس مطرح میکند.
او به دو وجه اساسی توجه میکند: در ابتدا با الگوی بلاغی با تمام تمهیداتش برای مفهوم ساختن فرایند هنری؛ و سپس با توجهی که به پیشفرضمان از نقاشی به عنوان امری خیالی و فروتر از واقعیت الگو مبذول میدارد. این نکته از باب رابطهاش با شیوه صورتبندی ایده تخیل توسط هنرمندان رنسانس اهمیت دارد (دمینیک بیکر، ۱۳۸۳: ۲۵۲).
گذشته از این، در برخی از منابعی که به معرفی مکتبهای ادبی و هنری جهان میپردازد نیز میتوان بعضاً به بررسیهای تطبیقی، حتی بدون ادعای داشتن چنین رویکردی، برخورد. در این آثار، گاهی دیده میشود که نویسنده ضمن معرفی ویژگیهای یک مکتب ادبی و هنری خاص، بدون تأکید یا تعمد بر اتخاذ نگاه تطبیقی، تأثیرات حاصل از ظهور آن مکتب را بر عالم نقاشی و شعر به طور موازی بررسی کرده است؛ مثلاً، در یکی از همین منابع، اکسپرسونیسم انفجاری در هنر و ادبیات معرفی شده است که در زمان محدودی در اطراف جنگ جهانی اول و در سالهای وحشتناک کشتار انسانها، از سوی اقلیتی از روشنفکران تحقیرشده و عاصی، پایهگذاری میشود (سیدحسینی، ۱۳۸۴: ۷۰۵).
حجم
۸٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه
حجم
۸٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه