کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به اروپا و آفریقا (کتاب اول)
معرفی کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به اروپا و آفریقا (کتاب اول)
کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به اروپا و آفریقا (کتاب اول) از این مجموعه است. در این کتابها با تام و دوچرخهاش همراه میشویم و دور دنیا را میگردیم. به شهرها و کشورهای مختلف سر میزنیم، غذاهایشان را میخوریم و با آداب و رسومشان آشنا میشویم.
نشر اطراف این مجموعه را که اثر الستر هامفریز است با ترجمه لیدا هادی منتشر کرده است.
درباره مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد
مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد مجموعه سفرنامه داستانی جذابی از سفر تام و دوچرخهاش به دور دنیا است. تام، پسری ماجراجو است که روزی حس میکند دنیای واقعی باید بزرگتر از دنیای اطرافش باشد و تصمیم میگیرد با دوچرخه سفری باورنکردنی برای کشف این دنیای بزرگ آغاز کند. سفری که او را به گوشه گوشه زمین میبرد و با ماجراهایی روبهرو میکند که بسیار لذتبخش، گاهی خندهدار و گاهی هم ترسناک و عجیب هستند.
تام در سفرهایش به کشورهای مختلف، با مردم سرزمینهای متفاوت دیدار میکند، غذاهای آنان را میخورد، آداب و رسومشان را به جا میآورد و گاهی هم از سختی مسیر گله میکند. اما در نهایت، لذت این تجربه را با هیچ چیزی عوض نمیکند.
سفر اول تام از اروپا آغاز میشود و بعد از گشتن نقاط مختلف آن به آفریقا میرسد.
خواندن مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد را به تمام نوجوانانی که اهل ماجراجویی هستند و تمام کودکان شجاع و عاشق سفر، پیشنهاد میکنیم.
درباره الستر هامفریز
الستر هامفریز (Alastair Humphreys) ۲۷ نوامبر ۱۹۷۶ به دنیا آمد. او گردشگر، سخنران انگیزشی، پدیدآور، دوچرخهسوار، نویسنده، و وبلاگنویس اهل بریتانیا است.
الستر هامفریز که یکی از مستندسازان شبکه نشنال جئوگرافیک است، در کتابهای مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد، از تجربیات واقعی خودش بهره گرفته است و ماجراجویی جذابی از سفر به دور دنیا را برای نوجوانان رقم زده است.
بخشی از کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به اروپا و آفریقا (کتاب اول)
تام به زور سعی میکرد وقتی رئیس قبیله، کاسه معجون شیر و خون داغ را جلویش میگذارد، همانطور مثل قبل لبخند بزند. زیر سایه یک درخت خاردار آفریقایی و روی زمین سرخ گرمازده، دَه جنگجوی ماسای با لباسهای بلند قرمز و گوشوارههای آویزان، دور تا دورش را گرفته بودند. توی دست هر کدام از جنگجوها یک نیزه تیز و بلند بود و همگی با چشمهای سیاه درخشان به او زل زده بودند. تام هم با چشمهای آبیاش به آنها خیره مانده بود. یک شلوارک و تیشرت آستین کوتاه تنش کرده بود که زیر آفتاب داغ آفریقا حسابی کثیف و رنگ و رو رفته شده بودند. نیزهها زیر آفتاب داغ برق میزدند. نگاهش را از روی مردان نیزه بهدست برداشت و به کاسه چوبی دستساز جلویش خیره شد. معجون شیر و خون گاو، گرم بود و وقتی بوی منزجرکننده آن به دماغش میرسید ممکن بود هر لحظه دل و رودهاش بههم بریزد.
با لبخندی که روی صورتش ماسیده بود، زیر لب به شکمش گفت «فکر کن شیرتوتفرنگیه!» و یکنفس همه معجون صورتیرنگ را سر کشید. مردان قبیله نیزههایشان را بالا بردند و با خوشحالی فریاد کشیدند. تام کاسه چوبی را روی زمین گذاشت و اطراف دهانش را پاک کرد.
رئیس قبیله با لبخندی از روی رضایت به پشت تام زد. او هم نفس عمیقی کشید. این مراسم کوتاه یک جور خوشامدگویی برای ورود به روستای کوچک ماسای بود. حالا دیگر جایش امن بود و مردم قبیله هم با روی خوش از او استقبال میکردند.
با خودش فکر کرد «خیلی هم بد نبود. دیگه باید از این به بعد به خوردن غذاهای عجیب و غریب عادت کنم.»
هیچ کسی باور نمیکرد که واقعاً میخواهد به سفر دور دنیا برود. البته که کسی حرفش را باور نمیکرد. به نظر همه فکر عجیب و غریبی بود، شاید هم کمی دیوانگی! البته تام از اینکه نتوانسته بود منظورش را درست و حسابی به آقای فیلد و بچهها بفهماند خیلی خجالتزده بود. باید به همه میگفت که فقط توی رؤیاهایش به سفر دور دنیا فکر کرده و همینجوری یک حرفی از دهانش بیرون پریده اما حالا دیگر کمی دیر شده بود. در عوض از خودش دفاع کرد.
جواب داد «خب من یه دوچرخه دارم که با اون میرم سفر. به نظرم بهترین سفر با دوچرخه تو کل دنیا میشه. من میخوام دور دنیا رو رکاب بزنم.»
توبی، یکی دیگر از بچههای کلاس با پوزخند گفت «آهان، اونوقت دریاها رو چیکار میکنی؟ ببینم نکنه میخوای روی آب هم دوچرخهسواری کنی؟»
تام گفت «با قایق از روی دریاها و اقیانوسها رد میشم.»
یکی دیگر از بچهها گفت «پول چی؟ تو که پول نداری تا بری دور دنیا رو بگردی.»
تام جواب داد «فکر اونجا رو هم کردم. تو چادر میخوابم و ارزونترین غذاها رو میخورم. اینطوری سفرم خیلی گرون نمیشه.»
- امکان نداره بابا. خیلی راهه.
- کوهها چی؟ کوه به اون بلندی رو چی کار میشه کرد؟
- بیابونها رو بگو. به اون داغی.
- زمستون بشه چی؟ زمستون که خیلی سرده.
هر کدام از بچهها نظرش را میگفت. همه فکر میکردند سفر به دور دنیا با دوچرخه محال است و غیرممکن. هر چقدر بچهها دربارهٔ غیرممکن بودن این سفر با تام حرف میزدند او بیشتر مصمم میشد تا به آنها ثابت کند اشتباه میکنند.
هیچ کسی فکر نمیکرد که تام از پس این سفر بربیاید.
او پسری خجالتی و ساکت بود. نه خیلی زور داشت، نه خیلی باهوش بود و نه خیلی سروزبان داشت. تام یک پسر معمولی بود. حتی خیلی از معلمهای مدرسه هنوز اسمش را هم نمیدانستند. البته این دلیل نمیشد که نتواند از پس کارهای مهم بربیاید. دیگر خودش هم داشت باور میکرد که ممکن است سفر به دور دنیا آنقدرها هم که دیگران میگویند کار محالی نباشد. برای اینکه توی دنیا غیرممکن وجود ندارد. همیشه دوست داشت همه جای دنیا را ببیند. حالا دلیل خوبی برای انجام این کار داشت. او باید به همه ثابت میکرد که اشتباه میکنند. دل و جرئت پیدا کرده بود تا دنبال رؤیاهایش برود و از زندگی لذت ببرد.
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
نظرات کاربران
~همه میتوانند دور دنیا را رکاب بزنند اما در واقع آدمهای زیادی این کار را نمیکنند. تام انتخاب کرد! این تنها تفاوت او با همهی آن پسرها و دخترهای مدرسه بود، تفاوت بین آنهایی که رویای ماجراجویی دارند و آنهایی
این کتاب خیلی عالیه مخصوصا برای نوجوان هایی که به رمان های علمی تخیلی علاقه دارن.
کتاب «پسری که دور دنیا را رکاب زد 1» یکی از داستان های کودکانه لذت بخش از سفر آلستر همفری در سراسر جهان است. در این کتاب جذاب کودکان با شخصیت آلستر همفریس که با دوچرخه اش قرار است جهان
عالی هستش ارزش یه بار خوندن رو داره و نکات جالبی هم توی کتاب هست
باید عالی باشه .دوستان لطفاً در آپارات .کانال طاقچه رو دنبال کنید .طاقچه در اونجا کتاب های مختلف رو به صورت نقاشی و یک گوینده .بسای زیبا به تصویر میکشه کتاب های مختلف رو .من هم ویدیو ها رو در
خیلی خیلی کتاب عالی هست خیلی🎈🎈🎈🎉🎊🎊
بی نزیره
اولش جذاب شروع شد ولی بعد متوجه میشید که این یه کتاب توصیفیه. شبیه کتابهای تاریخ و جغرافیا تام از شهرهای مختلف عبور میکنه و نویسنده آنچه را که تام دیده توصیف میکنه . شبیه به یک انشای مدرسه ای
واقعا کتاب خوبی بود👌👏 اطلاعات عمومی ادم رو میبره بالا از همه مهمتر جملات انگیزشی زیادو قشنگی داره
بسیار جذاب خوب ترجمه بسیار عالی در مورد اینه که پسره بوده میخواسته دور دنیا در رکاب بزنه بچه های مدرسه مسخره میکردند بعد به مامان میگه میگه بعد کم کم راهی سفر میشه و اتفاقهای جذابی میوفته ...