دانلود و خرید کتاب بر جاده های آبی سرخ نادر ابراهیمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بر جاده های آبی سرخ

کتاب بر جاده های آبی سرخ

امتیاز:
۴.۳از ۱۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بر جاده های آبی سرخ

بر جاده های آبی سرخ رمانی از نویسنده چیره‌دست و نامدار ایرانی، نادر ابراهیمی است که بر اساس زندگی میرمهنا دغابی دلاور ایرانی خطه جنوب ایران نوشته شده است.

 درباره کتاب بر جاده‌های آبی سرخ

میرمهنا از قبیله عرب زعاب و ساکن بندر ریگ بود که در زمان حکومت زندیه می‌زیست. او در ان زمان با هلندی هایی که قصد ورد به جزیره خارک را داشتند جنگید و انها را بیرون راند. 

 ابراهیمی درباره میرمهنا و داستان او در ابتدای کتابش نوشته است: « داستان، نمی‌تواند عینِ واقعیت باشد، و هیچ واقعیتی هم نمی‌تواند عینِ واقعیتِ دیگر؛ امّا «بر جاده‌های آبی سرخ»، تا آنجا که مدارک و منابعِ تاریخی رخصت داده‌اند، بر پایهٔ مجموعهٔ بزرگی از واقعیات و مُستَنَداتِ قابل اعتنای تاریخی بِنا شده است، و بیش از این، با سرسپردگی کامل به‌نَفْسِ حقّ و حقیقت.

سخت کوشیدم که هیچ اثری را __ که در ارتباط با این مجموعه حوادث وطن ماست و امکان دسترسی به‌آنها وجود داشته است __ نادیده نگذارم؛ امّا البته این داستانْ، بایگانی جمیعِ آن اسناد و آثار نیست و نمی‌بایست هم باشد. تخیلِ نویسنده، در بسیاری از دقایق، راهْ بر برخی واقعیات مُبهمِ مغشوشْ می‌بندد تا بتواند از حقایق و حَقّانیتی باشکوهْ دفاع کند.

میر مَهنای دُغابی، اصلی‌ترین شخصیتِ این داستان، سردارِ بی‌پروای دریای جنوب بود: زِبَرْ مردی که ایران، فراوانْ بدهکارِ اوست؛ بدهکاری که تا این لحظه، فرصتِ پرداختنِ بخشِ ناچیزی از دِینِ خود را به‌او نداشته است؛ چرا که استعمار، در طول دو قرن، خیره‌سرانه کوشید که نام این سالارِ پیکارگرانِ با ایمان را آنچنان پنهان نگه‌دارد که گویی هرگز وجود نداشته است، و اگر داشته هم جُز یک راهزن دریایی جسور چیزی نبوده است...

میرمَهنا، یک جریان است نه یک شخصیت. میرمَهنا، یک حادثهٔ عظیم و پِیدارِ تاریخی‌ست نه فقط سردارِ بی‌پروای دریای جنوب.

«برجاده‌های آبی سُرخ»، تصویری‌ست کمْرنگ و کمْ‌جلا از مردی که قامتِ بلند، سینهٔ ستبر، قدرت مقاومت، تیزهوشی شگفت‌انگیز، اندیشه‌های شیرینِ بشری، حدِّ قناعت، زیبایی مَنِش و خشونت اخلاقی و منطقی‌اش، قلم را جواب می‌کند...

«بر جاده‌های آبی سُرخ»، سلامی‌ست مُحبّانه __ سرشار از شرمساری __ که از دهانِ طفلی درمی‌آید؛ طفلی که آرزومند است بار دیگر و بار دیگر، مردانی چون میرمهنا را در حیاتِ میهن خود ببیند __ چنانکه در نبردِ دلاورانِ ایران در مقابلِ عراقِ خادمِ بدکارانِ جهان دید __ حتّی به‌بهای گلگون شدنِ تمامی خطوطِ دریایی این وطن که همچون دستْنِوشته‌های کتابِ بزرگِ مصائبِ ملّی ماست، و باز هم حافظانه‌ترین غزل از دیوانِ زندگی سرشار از مبارزهٔ یک ملّتِ همیشه بیدار؛ و این طفلِ خجل، در نهایتِ رؤیاهای خود جُز این نمی‌خواهد که در چنین راهی، دانگِ ناچیز و به‌حسابْ نیامدنی خود را بگذارد...

 ابراهیمی برای نگارش این اثر در طول پانزده سال پژوهش‌های زیادی انجام داده و منابعی تاریخی بسیاری را خوانده است.

 خواندن کتاب برجاده های آبی سرخ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به رمان‌های تاریخی و اجتماعی فارسی مخاطبان این کتاب‌اند.

 درباره نادر ابراهیمی

نادر ابراهیمی متولد چهاردهم فروردین ۱۳۱۵ در تهران و درگذشته شانزدهم خرداد سال ۱۳۸۷، داستان‌نویس و پژوهشگر معاصر ایرانی بود. او علاوه بر ادبیات داستانی در زمینه‌های ترانه‌سرایی، ترجمه، فیلم‌سازی و روزنامه‌نگاری هم فعالیت می‌کرد.

ابراهیمی، در کنار  ابراهیم گلستان و بهرام بیضایی، از سخنورانی است که هم در سینما و هم در ادبیات شناخته شده است. ابراهیمی تحصیلات ابتدایی خود را در شهرش تهران گذراند و پس از گرفتن دیپلم از دبیرستان دارالفنون، به رشته حقوق روی آورد اما دانشکده حقوق را بعد از دو سال رها کرد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی ادامه تحصیل داد.

 نادر ابراهیمی چند فیلم مستند و سینمایی و دو مجموعه تلویزیونی را نوشت و کارگردانی کرد و آهنگ‌ها و ترانه‌هایی هم برای آن‌ها ساخت. او نخستین مؤسسه غیرانتفاعی ـ غیردولتی ایران‌شناسی را نیز تأسیس کردو هزینه‌ها و زحمات زیادی را برای سفر، تهیه فیلم و عکس و اسلاید از همه جای ایران و بایگانی کردن آن عکس‌ها متحمل شد؛ اما این فعالیت او با آغاز انقلاب و جنگ ناشناتخته ماند و متوقف شد.

از آثار برجسته نادر ابراهیمی می‌توان به بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم، مردی در تبعید ابدی، یک عاشقانه آرام، ابن مشغله و ابوالمشاغل و آتش بدون دود اشاره کرد.

 بخشی از کتاب بر جاده های آبی سرخ

باز، نیمه‌شب از آن نیمه شبهای میرمَهنا بود؛ و مهتاب، مهتابِ میرمهنا؛ و دریا، دریای میرمهنا، وجنون...

باز، قصّه، قصّهٔ بی‌تابی و بی‌خوابی میرمَهنا بود و پناه بُردنش به‌ساحلِ بی‌تاب و بی‌خوابِ ریگ، و جنون، که با عشق، هیچ فاصله نداشت.

__ خدایا! سالهاست که با پای بِرَهنه، به‌این قَدَکِ کُهنه رضا داده‌ام. همین، تنها همین را برایم باقی بگذار تا پیشِ روی دوستانم خجلت‌زده نشوم و پوزخندِ پنهانِ مردمان را احساس نکنم!

خدایا! کاری کُن که حَتّی بَداَندیش‌ترین آدم‌ها نیز نتوانند مرا به‌مُدارای با دشمنانِ اُمّت و ملّت، و به‌خودخواهی، لذّتْ‌خواهی، و مَقامْ‌خواهی مُتَّهم کنند.

خدایا! توانِ خیانت کردن به‌مردُم را از من بگیر! توانِ دل بستن به‌مال، دل بستن به‌زن، و بیشتر خواستن را از من بگیر!

من به‌راهِ مردانِ تو می‌رَوَم. این راه را چندان ناهموار و دشوار مکُن که از پا درآیم. دستم بگیر که محتاجِ دستگیری تواَم!

خدایا! رضایتِ وجدان می‌خواهم، نه رضایت خویشان و دوستان.

خداوندا! کینه‌ام را به‌دشمنانِ سرزمینم عمیق‌تر کُن، زبانم را تیزتر کُن، پایم را استوارتر کُن، زبونی‌ام را کمتر کُن، شاید بتوانم سنگی از کوهِ سنگی دردهای مردم بردارم و باری از بارِ عظیمِ غم‌های‌شان بکاهم!

خدایا! بیکاره‌ام مکُن، بی‌مصرفم مکن، عیاشم مکن، وِرّاجم مکن، بهانه‌گیرم مکن، خودْباوَرَم مکن، اسیرِ تنم مکن، پیش فرزندانِ سرزمینم سرافکنده و سرشکسته‌ام مکن، دَر به‌دَرَم کُن امّا دلبسته به‌زر و زیوَرَم مکن!

خدایا! کاری مکن که کودکان، آنگاه که از مادران و پدران خود می‌پرسند: «این میرمَهنا، برای مَردُمِ ما چه کرده است؟» هیچکس هیچ داستانی برای گفتن نداشته باشد!

خداوندا!

اگر داشتنِ همین تَن‌پوشِ کُهنه، ذلیلِ داشتنم می‌کند، ندارم کُن!

اگر کاشتنْ اسیرِ چیدنم می‌کند، بیکارم کُن!

اگر اندیشهٔ خیانت به‌یارانْ بر سرم افتاد، بر سَرِ دارم کُن!

اگر به‌لحظهٔ غفلتی درافتادم، پیش از سقوط، هُشیارم کُن!

اگر رنجِ بیماران، دقیقه‌یی از دلم بیرون رفت، سخت و بی‌تَرَحُّم، بیمارم کُن!

اگر مهرِ خُردسالان از قلبِ مغلوبم گریخت، به‌عذابِ اَلیم گرفتارم کُن!

خداوندا!

خوارم کُن امّا مردُمْ آزارم مکن!

خدایا!

خوفِ از ظالم را در من بمیران

و توانِ آن عطایم کُن که تختِ سینهٔ ناکسان بکوبم __ بی‌ترس از عواقبِ هراس‌انگیزش!

خداوندگارا!

التماس‌هایم را در این شبهای اضطراب بشنو!

فروغِ آرام‌بخشِ نگاهم باش

روشنی دلنشینِ راهم باش

سوز و گرمی خالصانهٔ آهَم باش!

خداوندا!

معرفی نویسنده
عکس نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی
ایرانی | تولد ۱۳۱۵

نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران به دنیا آمد. او یک داستان‌نویس معاصر ایرانی است که علاوه‌بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینهٔ فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده ‌است. او همراه با بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان از هنرمندانی به حساب می‌آید که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده است. نادر ابراهیمی که نویسندگی را از نوجوانی شروع کرده بود، در ۲۷سالگی اولین کتابش را در نشر روزبهان منتشر کرد. تا سال ۱۳۸۰ علاوه‌بر صدها مقالهٔ تحقیقی و نقد، بیش از ۱۰۰ کتاب از او چاپ و منتشر شد. در سال ۱۳۴۲ اولین کتاب خود را با نام «خانه‌ای برای شب» به چاپ رساند، اما سال ۱۳۴۲ آغاز تازه‌ای برای او در زمینهٔ فعالیت‌های سیاسی بود. هم‌زمان با تبعید روح‌الله خمینی، فعالیت‌های سیاسی علیه نظام پهلوی شدت گرفت و وجود یک رهبر سیاسی برای این اعتراضات شور و اشتیاق تازه‌ای به جریانات سیاسی در ایران داده بود؛ نادر ابراهیمی نیز در نوشتن بیانیه و اعلامیه‌هایی علیه نظام وقت دست داشت و بسیار از اعلامیه‌ها به قلم او منتشر شد. دو اثر از او به نام‌های «دشنام» و «آسمان در تسخیر کلاغ‌ها» حاوی دو داستان مشهور است که درون‌مایهٔ آن‌ها سیاسی و مبارزه با نظام پهلوی است. به‌گفتهٔ او این دو داستان پایهٔ ادبیاتی ضد سلطنتی با بیانی نمادین شد. ابراهیمی پس از موفقیت در آثار قبل، کتاب «مصابا و رؤیای گاجرات» را به چاپ رساند که در آن به‌نوعی مخالفتش را با به‌ظاهرْ روشنفکران بیان کرد. ابراهیمی در آن سال‌ها کتاب‌های متعددی از جمله «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم»، «افسانه‌های باران»، «مکان‌های عمومی»، «آرش در قلمرو تردید» و... را منتشر کرد.

علی اکبر
۱۴۰۰/۰۷/۲۹

رحمت خدا بر استاد نادر ابراهیمی که سرمایه ای بس عظیم بود ولی مثل خیلی های دیگر قدر دانسته نشد و میشد که از این چه هست بهتر باشد ؛ کتاب حاضر سرگذشت میرمهنای دوغابی یگانه سردار با غیرت و

- بیشتر
fatemeh_z_gh09
۱۴۰۰/۰۸/۱۵

امیدوارم توی بی نهایت بگذارید

احسان
۱۴۰۰/۰۵/۲۱

وای چقدر گرون؟!!! ۷۷ تومن برا یه کتاب غیر چاپی؟!!!

morsalimoh
۱۴۰۰/۰۳/۲۴

آقا فقط مقدمه اش. فقط مقدمه اش. وتامام. این مقدمه 20 صفحه ای همه چیز دارد....

آلنی
۱۴۰۰/۰۸/۱۸

کتابی که با خواندنش حس غرور و حبّ به وطن، درونتان زنده می‌شود.😍😍😍

کاربر ۳۱۰۸۸۷۷
۱۴۰۰/۰۲/۱۶

کتاب بسیار عالی ،کتابی از افتخار ،حمیت ،عشق،

•سیب•
۱۴۰۱/۱۰/۱۳

از عمق وجودم برای نشر روزبهان تاسف میخورم که با این قیمت‌های بالا چه کتاب‌های چاپی و چه الکترونیکی اجازه نمیده چنین نویسنده ارزشمندی شناخته‌تر بشه. توی کتاب اخیری که جدیدا خریدم توی صفحه اول نوشنه بود مرجع قیمت: سایت انتشارات! کسانی

- بیشتر
قاصدک!
۱۴۰۰/۰۸/۳۰

واقعا نویسنده قلم توانایی دارد.

زیـ نب
۱۴۰۰/۰۹/۲۶

مثل تمام کتابهای نادر ابراهیمی بزرگوار بینظیره. زمان مطالعه کتابهای ایشون از عطری سیراب میشید که کم نظیره. نثر مختص به خودشون در کنار جمله های ناب که به هرکدوم میشه سالها فکر کرد و درس گرفت. تنها مطالعه مقدمه

- بیشتر
Gisoo
۱۴۰۰/۰۳/۱۷

حقیقتا مقدمه این کتاب شبیه مرثیه است!🥺😭

و عجبْ حلاوتی دارد مرگ اگر انسان در راهِ آرمانی معتبر بمیرد...
کاربر ۱۶۵۸۱۲۰
در میان ما چه کسی هست که نداند که آنچه ما می‌کشیم، نه مستقیماً از جانبِ اجانب، که از جانبِ سرسپردگانِ ایشان است. ارباب، اگر نوکرِ خوش‌خدمتِ حلقه به‌گوش نداشته باشد، چگونه می‌تواند اربابی کند؟ چگونه می‌تواند خانه به‌خانه، سیه‌بختی و درماندگی را صاحبخانه کند و صاحبخانه‌های راستین را آواره و درمانده کند و به‌تکدّی و خفّت بکشاند؟ این بیگانه‌پرستانند که می‌کوشند سلطهٔ ننگینِ بیگانه را براین بهشتِ خدایی، این آب و خاکِ منحصر، تثبیت کنند و دوام ببخشند، و خود، سر در آخورِ اجانب، به‌علوفهٔ چند روزه رضا بدهند. این مُزدبگیران و خودفروختگانِ نامردند که در هر نهضتی نفوذ می‌کنند و آن را به‌اضمحلال می‌کشانند و آنگاه برمُردهٔ لگدمال شدهٔ آن نهضت بشکن می‌زنند و می‌رقصند و شادی می‌کنند....
علی اکبر
خنده‌یی که یک دوست را برنجاند، از گریستن دردناک‌تر است.
❤ محمد حسین ❤
اگر به‌مقام و منزلتی رسیدی که امکانِ ظُلم و خیانتْ در اختیارت بود، و نکردی، مَردی؛ وَاِلّا برای پیرزنانِ از پا افتادهٔ کُنجِ کُلبه‌ها، افتخاری نیست که فساد و خیانت نمی‌کنند، و برای سربازی که دستش به‌اموال خزانه نمی‌رسد، ندزدیدنِ اموال خزانه، مایهٔ غرور نیست.
blogofski
شیطان که دیدنی نیست. شیطان، در درونِ آدمهاست نه در بیرون. عوارضِ عملِ شیطان را می‌شود دید نه خودِ شیطان را.
❤ محمد حسین ❤
تو، بهتر آن است که اسلام را کنار بگذاری و کاری به‌کارِ مقدسات مردم نداشته باشی. دلت می‌خواهد با شکنجه، یک انسان ضعیف را وادار به‌اقرار آنچه وقوع نیافته کُنی، خب بکن! این که دیگر دستاویز اسلام نمی‌خواهد. خان بزرگ زند! خیلی‌ها از اسلام، محبّتش را یاد گرفته‌اند و انسانیتش را، و آدم بودنش را، تو از اسلام شلاق زدنش را یاد گرفته‌یی. شکنجه‌دادن، کارِ کفّار است. کاری به‌کارِ دین نداشته باش! تمامِ حکومت‌های شلّاقی، به‌سرعت رفته‌اندو خاطراتِ نفرت‌انگیزی از خودشان باقی گذاشته‌اند.
کاربر ۳۱۴۰۸۹۰
خلیل! بی‌دغدغگی، از بی‌غیرتی‌ست، و این گاو است که چون غیرت ندارد، دغدغه هم ندارد. مَرد، در شرایطِ بَد، خوب است که دغدغهٔ هزار چیز را داشته باشد
جواد
__ خوشا به‌حالِ کسی که عاشق است برادر، و به‌صداقتْ هم عاشق است؛ چرا که بدحالی عاشق هم بدحالی خوشی‌ست؛ و در هیچ روزگاری هم، هیچ عاشقی، روی آرامش ندیده است.
Gisoo
بله... ما باید فرهنگِ ایرانی را عوض کنیم؛ یعنی همان کاری را بکنیم که با هندی‌ها کردیم. ما باید، حتی اگر هزار سال هم طول بکشد، یک قشرِ باسواد و اهل کتاب، در ایران و همهٔ سرزمین‌های مورد علاقهٔ خود در آسیا به‌وجود بیاوریم؛ قشری که نسبت به‌واژه‌های تعصّب‌آمیز مثل میهن، ملّت، مردم، ناموس، شرف و این حرف‌ها، هیچ حساسیتی نداشته باشد، و حتی، به‌صراحت می‌گویم، ایرانی بودن، آسیایی بودن، و شرقی بودن را شرم‌آور تلقی کند، و در عین حال، بفهمد و اعتقاد پیدا کند که ما اروپایی‌ها، نمونهٔ انسانِ واقعی هستیم. هرچه می‌گوییم، درست است، هرچه می‌کنیم درست. این آدم‌های باسواد، باید مثل ما لباس بپوشند، مثل ما «بندِ گردن» آویزان کنند، مثل ما راه بروند، مثل ما چُپُق بکشند و مثل ما به‌دنیا نگاه کنند __ و نهایتاً مجذوب و مغلوب عظمتِ ما باشند...
blogofski
انسان، از میانِ یک مجموعه سوختن، سوختنِ سخت‌تر را حس می‌کند، سلیمه! دیگر از سوختنِ پاها، دیری‌ست که گذشته است. قلبِ من می‌سوزد، مغزِ من می‌سوزد، روحِ من می‌سوزد.
blogofski
آدم‌های پُرحرف، خطرناک‌اند؛ زیرا به‌هنگامِ پُر حرفی، دربارهٔ چیزهایی سخن می‌گویند که نباید بگویند، و گفتنِ آنها مصیبت به‌بار می‌آورد.
blogofski
تو، خوب نمی‌دانی میرناصر، چیزی را می‌دانی که برای تو خوب است
Gisoo
شوقِ پَرَندگی دارم امّا قدرتِ پریدن در من نیست
❤ محمد حسین ❤
آنچه ایرانیان، ندارند، فقط و فقط حکومتِ خوب است. یک حکومتِ خوب، تمامِ هوش و لیاقتِ آنها را سریعاً به‌کار می‌اندازد. __ و به‌خاطر داشته باشید که ما باید شدیداً مراقبِ همین مسأله باشیم. یک حکومتِ خوب در آسیا، یعنی یک ضربهٔ مُهلکْ برای اروپا؛ و همانطور که لُرد ویلینگتُن گفته: «یکپارچگی و اتّحادْ در ایران، مساوی‌ست با پراکندگی و تفرقه در اروپا». خطری که یک حکومتِ خوبِ مردمی در ایران دارد، یک حکومتِ زورمندِ مهاجم، برای ما ندارد. به‌نظر من، با توجّه به‌وسعتِ خاک ایران، بهترین شکل حکومت در این سرزمین، شکلِ ملوک‌الطوایفی‌ست: خانْ خانی. لُرد ویلینگْتُن، سخن بسیار لطیفی دارد: زمانی اروپا در اوجِ اقتدارْ خواهد بود که در ایران و هند، فَرد علیه فَرد باشد، خانواده علیه خانواده، قبیله علیه قبیله، دین علیه دین، حکومتْ علیه حکومت، و ملّتْ شاکی از حکومت...
❤ محمد حسین ❤
«این گلوله نیست که خطرناک است، ژنرال! این نیروی محرکِ گلوله است.
❤ محمد حسین ❤
شک نکن! شک، طاعونِ روح است، عبدالّه خان! بَدْ سرایت می‌کند، بَدْ می‌کُشد.
❤ محمد حسین ❤
باران، برجسم می‌بارد؛ اما روح را می‌شوید. غریب است واقعاً! باران، چیزی جُز قطره‌های آب نیست؛ اما باریدنِ آن برسر انسانِ اهلِ عشق، کم از بارشِ شیرین‌ترین رؤیا و خواب نیست. باران، مثل چوبکِ خوب، بلورِ مکدّر شدهٔ دل را برق می‌اندازد.
❤ محمد حسین ❤
قرن‌هاست که ما، ملّتِ فردا هستیم. در زندگی غم‌انگیزمان، امروزْ نداریم، و همه چیزمان شده: انشاءاللّه دُرُست خواهد شد
blogofski
بوی طویله می‌دهد، طُرّهٔ مُشکسای تو گندِ لجن گرفته این پیرهن و قبای تو
blogofski
تاریخی باید نوشت مُتّکی به‌حق و حقیقت، و بیانگرِ پویندگی واقعیت. تاریخی که ستمگران را، به‌راستی، ستمگر و ستمْ‌دیدگان را به‌واقعْ ستمْ‌دیده نشان بدهد تاریخی که آرمانی، پیش‌رو داشته باشد و انسان را به‌ساختِ دُرُستِ آینده برانگیزد. تاریخ را از نو باید نوشت نه آنگونه که تاریخ‌نویسانِ نوکرِ دربارها و تاریخْ‌نویسانِ مطیعِ اوامرِ اجانبْ نوشته‌اند بَل آنگونه که حس شود قلم در دستِ مردمِ آگاه و دردْشناسِ کوچه و بازار بوده است. تاریخ را از نو باید نوشت
ام باقر

حجم

۷۸۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۸۰ صفحه

حجم

۷۸۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۸۰ صفحه

قیمت:
۳۰۰,۰۰۰
تومان