کتاب وداع با کوبا
معرفی کتاب وداع با کوبا
کتاب وداع با کوبا داستانی نوشته چنل کلیتون با ترجمه شهتاو ناصری است. این داستان، روایتگر ماجرای زندگی زنی اهل کوبا است که برای گرفتن انتقام خون برادرش، به فیدل کاسترو نزدیک میشود... این کتاب بعد از انتشارش به سرعت به فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز راه پیدا کرد.
درباره کتاب وداع با کوبا
وداع با کوبا، زندگی پرماجرای زنی کوبایی به نام بیاتریز پرز است.
داستان زندگی او در دوران بعد از انقلاب کوبا اتفاق میافتد. وقتی فیدل کاسترو روی کار میآید، دولتی سوسیالیستی را در کوبا برقرار میکند. اینکار او باعث میشود تا تمام زمینها اشتراکی شود. خانواده بیاتریز که از زمینداران بودند، حالا به دلیل این قانون جدید، تمام ثروت و دارایی خود را از دست میدهد. برادر بیاتریز هم در کنار سوسیالیستها و علیه باتیستا، رئیس جمهور قبلی جنگیده بود، اما توسط همرزمانش کشته میشود.
تمام این ماجراها باعث میشود تا بیاتریز تصمیم بگیرد به خونخواهی برادرش قیام کند و برای این کار، سراغ انتقام گرفتن از فیدل کاسترو میرود...
کتاب وداع با کوبا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از طرفداران و دوستداران رمانهای خارجی و ماجراهایی هستید که در ترکیب با وقایع تاریخی نوشته شدهاند، کتاب وداع با کوبا یک گزینه عالی برای شما است.
درباره چنل کلینتون
چنل کلیتون نویسنده آمریکایی با اصالت کوبایی است. او در فلوریدا به دنیا آمده است و بیشتر خاطراتش از دوران کودکی، به ماجرای مهاجرت خانوادهاش از کوبا باز میگردد.
چنل کلینتون در دانشکده حقوق دانشگاه کارولینای جنوبی در رشته حقوق تحصیل کرده است و نوشتههایش را در نشریات معتبری مانند نیویورک تایمز منتشر میکند.
بخشی از کتاب وداع با کوبا
در اتاقم از هم خداحافظی میکنیم. کارت ویزیتی را که شمارۀ تلفن شخصیاش با خطی شکسته روی آن نوشته شده، محکم در دست گرفتهام. نیک که میرود، میروم پایین سمت کافۀ هتل، جایی که من و آقای دوئایر قرار گذاشتیم دربارۀ دیدارم با فیدل صحبت کنیم.
وقتی روبهرویش مینشینم، بهجای احوالپرسی میگوید: «شنیدم ملاقات دیشب با فیدل خوب پیش رفته.»
«گمونم آره.»
«ظاهرت به دلش نشست.»
دقیق نگاهش میکنم: «اگه اونجا خبرچین داشتین، دیگه چه احتیاجی به من بود؟»
«من همه جا جاسوس دارم. تازه، هنوز تصمیم نگرفتهام که آیا به کارم میآی یا نه.»
«بعدش چی میشه؟ دیگه باید چی کار کنم؟»
«تأثیرت رو گذاشتی. منابعم بهم گفتن فیدل از اینکه زود رفتی، ناراحت شده. ناراحتی از این حیث که نتونسته باهات خلوت کنه.»
دارم گر میگیرم.
«خیال میکردم...»
«نقشت رو خوب اجرا کردی. اگه زیاد اشتیاق نشون میدادی، مشکوک میشد. اگه هم زیاد براش دمدستی میبودی، ردت میکرد بری پی کارت. بیگدار به آب نزدی و بند رو آب ندادی. بهتر از حد انتظارم ظاهر شدی.»
«حالا چی میشه؟»
«منتظر فرصت مناسب میمونیم تا بعد بری سروقتش. تو این مدت، پیشنهاد دیگهای برات دارم. از نوع نونوآبدارش.»
«چی هست؟»
«دمودستگاه جاسوسی کوبا ثابت کرده پرابهتتر از اونیه که پیشبینی میکردیم. مخلص کلام اینکه فیدل همه جا خبرچین داره. ازت میخوام تو اونها نفوذ کنی.»
«من جاسوس نیستم.»
«به همین خاطر هم بیشتر به دردم میخوری. تو به مجالس درستودرمون بیاوبرو داری، به چندین زبان صحبت میکنی و در صورت لزوم، میتونی قاتی جمع بشی. هیچکی بو نمیبره جاسوس هستی و میتونی خودت رو تو اماکنی جا کنی که شاید نیروهای حرفهای من نتونن. ازت میخوایم قاتی یکی از گروههای حامی کاسترو توی فلوریدای جنوبی بشی. یکی راجعبه نقشههامون واسۀ براندازی رژیم اطلاعات به خورد فیدل میده و تعدادی از تبعیدیهایی رو که شماها دوست صداشون میزنین، لو داده. میخوام بدونم اون کیه.»
«برای چی فکر میکنین، من میتونم همچین اطلاعاتی رو شکار کنم؟ مگه خودتون الان تو این گروهها آدم ندارین؟»
«دارم. مشکلی که دربارۀ جاسوس دوجانبه هست، اینه که سخت میشه فهمید میتونی بهش اعتماد کنی یا نه. من دربارۀ تو همچین دغدغههایی ندارم.»
«چرا؟»
«چون توی این عرصه تازهبازیگری، البته اگه خودت بخوای. توی خطمشی کاری من یاد میگیری که آدم شکاکی باشی، اما حاضرم سر داروندارم روی این واقعیت شرط ببندم که تو حاضری زمینوزمان رو به هم بدوزی تا انتقام خون برادرت رو بگیری. من از آدمهایی که میتونم پیشبینیشون کنم، خوشم میآد.»
«اونوقت من قابلپیشبینیام؟»
«انتقام، قدیمیترین انگیزهایه که تو کتابها نوشتن.»
اگر واقعاً بتوانم اطلاعاتی جمعآوری کنم که برای پایین کشیدن فیدل از اریکۀ قدرت کارساز است...
«چقدر پول میدین؟»
«بستگی به اطلاعاتی داره که بهمون میرسونی ولی به زحمتش میارزه. مگه همین
حجم
۳۴۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
حجم
۳۴۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه