کتاب یک دقیقه و سیزده ثانیه
معرفی کتاب یک دقیقه و سیزده ثانیه
کتاب یک دقیقه و سیزده ثانیه اثری مشترک از محمد چرمشیر، بهمن عباسپور و شهرام گیلآبادی است. این کتاب نمایشنامهای است که بر اساس روش تعاملی با همکاری بینندگان اجرا میشود و از یکی از آسیبهای اجتماعی حکایت دارد.
تئاتر تعاملی شکلی نو از نمایش است که در آن بازیگران به میان تماشاگران میآیند و با آنها ارتباط نزدیک دارند. این نوع نمایش شکلی تازه از بازیهای نمایشی خانگی قرن چهاردهم است. در نمایش تعاملی هر کدام از شركتكنندگان هم بازیگر و هم تماشاگر است. به هر كسی نقشی داده میشود (در بعضی از گروهها شركتكنندگان شخصیتهای خود را بازی میكنند)، شخصیتی كه مناسب پیرنگ نمایشنامه باشد. آن گاه بازیگران سخنان و اعمال خود را فیالبداهه كار میكنند تا به هدفهای شخصیت خود، برسند
تئاتِر تعاملی، با زمینه و تأكید بر فضا و خلق موقعیت در هر مكان، مواجههای را میان گروه و تماشاگر به وجود میآورد. مواجههای كه فضای درونی، فضای جلدی، فضای هوایی و فضای ذهنی تولید میكند. این فضاهای طراحی شده توسط كارگردان، برای رسیدن به بیان هنری و استحكام هرچه بیشتر بین صحنه و تماشاگران است.
این نمایش در سال ۱۳۹۶ با نویسندگی محمد چرمشیر و بهمن عباسپور و با کارگردانی شهرام گیلآبادی در تئاتر ایرانشهر، سالن استاد سمندریان به روی صحنه رفت. پانتهآ بهرام، سیما تیرانداز، مینا دریس و لادن مستوفی از جمله بازیگران این نمایش بودند.
درباره کتاب یک دقیقه و سیزده ثانیه
کتاب یک دقیقه و سیزده ثانیه نمایشنامهای اجتماعی است و در آن از زندگی زنانی صحبت میشود که برای یک عمر از داشتن یک زندگی با حداقلها محروم بودند و دریغ که حتی نتوانستهاند از مشکلاتشان صحبت کنند.
برای نوشته شدن این نمایش یک تیم تحقیقاتی پژوهشی دوساله را آغاز کردند. آنان به بررسی زندگی پنجاه و سه زن کارتن خواب پرداختند و در این میان، حکایت چهارنفر را انتخاب کردند. حکایتهایی که گاه آنچنان دردناک هستند که کسی نمیتواند حقیقتشان را باور کند. این کتاب نمایشنامه این اثر است و عکسهایی را از این نمایش که قبلا به روی صحنه رفته است، نیز ضممیه کرده است.
کتاب یک دقیقه و سیزده ثانیه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به تئاتر و نمایشنامه را به خواندن کتاب یک دقیقه و سیزده ثانیه دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب یک دقیقه و سیزده ثانیه
ریحان: كى ساعت داره...؟
(یک نفر را در جمع پيدا مى كند) مىخوام یک دقيقه و سيزده ثانيه وقت بگيرى تا من خودم رو تعریف كنم... آماده...؟ (در حالى كه نگاهش رو به ساعت مچى مخاطب دوخته) شروع! ِ
«اسمم ریحان... تو چهار سالگى وقتى ننه و باباى الكىام، واسه خریدن چند دوا رفتند، دیگه برنگشتن... منم هيچ راهى نداشتم غير مردن. روز بعد همسایهها از بوى گندم پيدام كردن... من الان بيست و سه ساله مردم... الان توى برزخم... برزخى كه با ماهيگيرى از اون دارم زندگيم رو مىگذرونم!... من كرمهاى بدن تجزیه شدهام رو هر روز سر قاب مىزنم و توى اقيانوس اطرافم مىاندازم تا شاید بتونم یه ماهى بگيرم... شاید یه روز بتونم مادرم رو ببينم و ازش بپرسم... چرا منو تنها گذاشتى...؟«
(مىخواهد ادامه دهد؛ ولى یک دقيقه تمام مىشود.]
ریحان: (ناراحت) اَه...! وقت تمام شد...! (كمى مكث) دیگه كسى مزاحمم نشه، مىخوام ماهى بگيرم.
(در سكوت. بلند مى شود. چشم بند زرد خود را به چشم مىبندد. قابى فرضى را در دست مىگيرد. چيزى از بدن خود جدا مىكند و به نوک قاب فرضى مىزند. قاب را به آب مىاندازد.
بعد از كمى مكث
سمانه: (مغموم) این جوریام كه مىگى نيست ریحان!
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۰ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۰ صفحه
نظرات کاربران
این نمایشنامه البته به سایر کارهای استاد چرم شیر نزدیکه اما خیلی بهتر و البته در اجرا موفق تر است. از اونجایی که مسائل جامعه را بیان می کنه دردناکه.