دانلود و خرید کتاب سیاوش در سایه م‍ی‍ت‍را داور
تصویر جلد کتاب سیاوش در سایه

کتاب سیاوش در سایه

انتشارات:انتشارات یمام
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سیاوش در سایه

کتاب سیاوش در سایه مجموعه داستان‌های کوتاه نوشته میترا داور است که در انتشارات یمام منتشر شده است. 

سیاوش در سایه مجموعه داستان‌های میترا داور با موضوعات مختلف از جمله مسائل عاطفی، اجتماعی، تاریخی و ... را در دربردارد. داستان‌هایی گاه کوتاه که بیشتر به داستانک شبیه هستند که حجمشان از ۲۵۰ کلمه تا ۷۵۰ کلمه متغیر است و بیشتر از یک صفحه نیستند. با پایانی غافلگیر کننده که شوکی دلنشین را به خواننده وارد کند. کتاب دو بخش دارد. بخش اول، شب‌های تهران نام دارد و بخش دوم شب‌های دماوند نام دارد.

کتاب سیاوش در سایه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

سیاوش در سایه را به تمام دوست‌داران ادبیات داستانی و علاقه‌مندان به داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره میترا داور

میترا داور در سال ۱۳۴۴ در فیروزکوه متولد شد. در دانشگاه الزهرا در رشته اقتصاد نظری تحصیل کرده است و در حال حاضر مدیریت سایت ادبی «مرور» و همچنین تدریس در کارگاه داستان‌نویسی افراز را برعهده دارد.

از میان کتاب‌های میترا داور می‌توان به بالای سیاهی آهوست، دل باش، خوب شد به دنیا آمدی، جاده، قفسه دوم، صندلی کنار میز، یا من هو و قطار در حال حرکت اشاره کرد. رمان «بالای سیاهی آهوست» در فهرست صد و بیست مجموعه داستان برگزیده وزارت ارشاد در بیست سال داستان‌نویسی بعد از انقلاب قرار گرفته است. 

بخشی از کتاب سیاوش در سایه

سمعکی که پشت گوشش بود توجه‌ام را جلب کرد، وقتی حرف می‌زد، سرش را خیلی جلو می‌آورد، شاید به خاطر گوشش بود که احتمالاً خوب نمی‌شنید، چند بار دل کردم بپرسم چند سالتونه؟ ترجیح دادم خودم حدس بزنم، دست‌هایش خیلی جوان بود، ناخن کوچک انگشتش را بلند کرده بود، بقیه ناخن‌ها هم کمابیش بلند بود، کنار شقیقه‌اش یکی دوتا خال سفید بود شاید حدود سی سالش بود، اما خامی مردهای سی ساله را نداشت گمانم بیشتر بود، شاید دوست داشتم بیشتر باشد سی‌وپنج را داشت.

فردای آن روز بلوز آبی پوشید با کاپشن سبز. قد بلند بود، شاید اگر ده کیلو لاغرتر می‌شد و موقع حرف زدن به نفس‌نفس نمی‌افتاد، بهتر از این می‌شد، شاید هم همان صدای گرفته و همان نفس‌های کوتاه و اجبار به نزدیک شدن وقت گوش کردن، باعث شده بود که جلب توجه کند، شاید هم به خاطر نگاهش بود، احتمالاً به خاطر گوشش مجبور بود صورتش را نزدیک کند.

گفت: این‌جا باید مکانیزه بشه!

گفتم: تا آدماش.

اشاره کردم به شقیقه‌ام.

خندید.

گفت: ما وقتی از انبارهای شما دیدن می‌کردیم، کارگرها آب و جارو کرده بودند. زمین محوطه گِل شده بود، ما لباس هامون گِلی شد، وقتی که نماینده کشور فرانسه می‌یاد برای بازدید قوانین ایزو، اینا یه موقع از این کارا نکنن!

ـ از اسم ایزو می‌ترسن، میگن ایزویی‌ها مثل زنبورای قرمز می‌مونن!

به قهقهه خندید؛ و گفت: شما که از زنبورهای قرمز نمی‌ترسید؟

ـ زنبور قرمزو نمی‌دونم اما می‌گن زنبورهای گاوی اگه آدمو نیش بزنن، آدم تا یک سال واکسینیزه می‌شه؛ نسبت به همه بیماری‌ها!

چند لحظه به پنجره خیره شد. هنوز لبخند روی لبش بود.

نمی‌شود جلوی چشم هزاران نفر، بد لباس پوشید؛ قاعدتاً باید همانی را بپوشیم که بیش‌تر مردم می‌پوشند، حتا سن‌مان که بالاتر می‌رود محافظه کارتر هم می‌شویم، پرده‌ها را احتمالاً کیپ‌تر می‌کشیم شاید آستین کوتاه هم نپوشیم و بعد در جایی بی‌پرواتر از زمان بیست سالگی جلو می‌رویم؛ بعد خیلی‌راحت به چشم کسی هم نگاه نمی‌کنیم، آرام‌آرام درخیابانی خلوت قدم می‌زنیم، روی برگ‌های زرد پا می‌گذاریم، به ستاره‌ها نگاه می‌کنیم که سوسو می‌زنند و با خودمان می‌گوییم «هر اتفاقی می‌خواهد بیفتد، همان لحظه مهم بود و بعد حالا خاطره‌اش که تمیز و خنک است...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۶۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان